تبیان، دستیار زندگی
ساخت تیزر سینمایی دختر شینا بهانه ای شد برای گفتگو با امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی در مورد کتابخوانی و شیوه های نوینی که در حال حاضر برای ترغیب به خواندن وجود دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کتاب های خوشمزه پیشنهاد دهید

گفتگو با الیکا عبدالرزاقی

ساخت تیزر سینمایی دختر شینا بهانه ای شد برای گفتگو با امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی در مورد کتابخوانی و شیوه های نوینی که در حال حاضر برای ترغیب به خواندن وجود دارد.

مصاحبه: زهرا فرآورده-بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
کتاب دختر شینا

بخش اول ،گفتگو با امین زندگانی بود، در ادامه بخش دوم این گفتگو را می خوانید:

بخش دوم: الیکا عبدالرزاقی

از تجربه حضورتون در تیزر سینمایی دختر شینا بگویید؟ مطالعه کتاب باعث این تصمیم شد؟
ما در خواندن کتاب بسیار ضعیف هستیم و آمار کتابخوانی پایینی داریم. الان نسل جدید فقط در صفحات اجتماعی هستند؛ تصاویر لحظه ای که هیچ عمقی ندارد را در ذهن شان ثبت می کنند و هیچ امکانی برای یادگیری، مطالعه و خلاقیت پیدا نمی کنند و این لطمه بزرگی است برای نسل آینده. ما بچه هایی هستیم که با رمان بزرگ شدیم، تعداد زیادی از ما با مطالعه بزرگ شدیم. حداقل چیزی که به ما معرفی شده قصه های خوب برای بچه های خوب بوده برای کتابخوانی.
من سال ها این دغدغه را داشتم که در این زمینه فعالیتی انجام بدم. وقتی به من پیشنهاد شد رمان را مطالعه کردم و کلا کار را دوست داشتم. رمان هایی که با ارزش هستند، رمان هایی که لازم هست معرفی شوند و حتی رمان هایی که به روز نیستند اما نیاز به معرفی دارند، چه چیزی بهتر از اینکه یک رسانه این کار را بر عهده بگیرد؛ مثل همین تیزر که تجربه جذابی برای من بود. کارگردان کار بسیار دقیق و حساب شده می دانست چه کاری می خواهد و بسیار خوش فکر و خوش ذوق ایده خوبی برای اجرا داشت.

فکر می کنید ساخت این تیزر در جذب مخاطب چه قدر موفق بوده؟

ما به عنوان فرهنگ ساز باید سلیقه را تزریق کنیم و به عنوان کسانی که قرار است در ارتقای فرهنگ و سلیقه نقش داشته باشیم باید بنیانگذار چیزی باشیم که بهترین شکل است؛ باید مسیر کتابخوانی درست را به نوجوان نشان دهیم

تاثیر گذاری تبلیغات کتاب آنقدر بود که من رفتم شهر کتاب و پرسیدم فروش کتاب به چه شکل بوده، چون تقریبا شرط بسته بودم اگر مردم وارد کتاب فروشی شوند نمی توانند فقط دختر شینا بخرند، اگر کتاب دختر شینا را بخرند احتمالا یکی دو جلد کتاب دیگر هم می خرند یا حداقل نگاهی به لیست کتاب ها می اندازند. چیزی که برای من همیشه وجود دارد این است که خرید یک کتاب جدید همان حس و حال دوران کودکی و دبستان و شروع مدرسه رفتن را برای من دارد، یک حس تازگی. البته من تقریبا  با خود مدرسه خاطرات خوشی ندارم؛ اما مثل خیلی ها حاشیه های مدرسه خاطره های بیشتری برایم داشته.
نسل جدید هم به چنین چیزی احتیاج دارد، البته هم نسل های ما هم به یک هولی احتیاج داشتند که فکر می کنم این کار بی تاثیر نبوده و باید مدام تکرار شود و تبلیغات برای کتاب و رمان های جدید باشد تا به نقطه ای برسیم که مثل کشورهای دیگر در خیابان ها بیلبوردهای طرح جلد کتاب ببینیم. و این اتفاق بزرگ و خوبی است که بتوانیم در تلویزیون به این شکل برای یک کتاب تبلیغ کنیم.

خیلی ها ابتدای پخش تیزر فکر می کردند تبلیع مربوط به سریال یا فیلم است. این خوش ساختی کار کمک خوبی به جذب مخاطب کرد.
درسته؛ اما نکته ای وجود دارد. کارگردانی خوش ذوقی که قطعا آینده خوبی هم در سینما خواهد داشت می آید اقدامی می کند و این کار را راه می اندازد اما بعد از مدتی که امیدوارم این اتفاق نیفتد و پیش بینی من درست نباشد دست زیاد می شود و کارهای بی کیفیت تولید می شود. اول خوشحال هستیم از این اتفاق اما به مرور کارها دم دستی و بدون فکر انجام می شود.

کتاب دختر شینا

در واقع کارها به تکرار می افتد.
کاش به تکرار بیفتد، به مرور فقط  فضایی برای کسب درآمد ایجاد می شود و سعی می کنند کتاب هایی را معرفی کنند که مجوز گرفتنش راحت تر باشد. شروع می کنند به محاسبه کردن اعداد و ارقام برای اینکه بتوانند جایی برای منبع درآمد پیدا کنند و کم کم مخاطب زده می شود. اگر بدون فکر کار تکرار شود دیگر اثرگذار نیست، مردم می گویند باز برای کتاب تیزر ساختند پس حتما یک کتاب افتضاح را معرفی کردند.
یعنی یا تبدیل به یک کار جناحی می شود یا اینکه کاملا از فضای فرهنگی دور می شود، که من امیدوارم این اتفاق لااقل در عرصه کتاب نیفتد و به همین شکل پیش برود تا آدم های خوش ذوق جذب شوند و فیلم بسازند برای تبلیغ یک کتاب، کتاب هایی که ارزشمند باشند و فقط به دلیل سفارش و رابطه معرفی نشوند و یا فقط در یک حوزه خاص.

مثلا کتاب های دفاع مقدس، ما در این زمینه کتاب های بسیار خوبی داریم اما اگر در همین کتاب ها بحث سفارشی بودن و صرف موضوع ارزشی داشتن  فقط مدنظر باشد بعد از مدتی هم اثر گذاری اش کم می شود هم اینکه اطمینان مخاطب از بین می برد.
دقیقا اگر استارتش در این زمینه بخورد خیلی خوب است. اما باید دنبال کتاب هایی رفت که ارزش معرفی کردن داشته باشند. گاهی حتی در کلمات، دایره واژگان نویسندگان اینقدر ضعیف است که فکر می کنی چطور روش شده بنویسد. به نظر من باید ممیزی از این دست وجود داشته باشد. فقط نبینیم قابل پخش هست یا نه باید ببینیم از نظر ارتقای فرهنگی قابل پخش هست، به لحاظ گسترش دایره لغات خواننده، به جهت کمک به تخیل و... چه قدر ارزش دارد. ما همان قدر که در زمینه کتابخوانی ضعیف هستیم در موضوعات دیگر هم ضعف داریم.

مثلا به نظر من ما اجازه نداریم تئاتر مدرن کار کنیم، خیلی ها به این نظر من اعتراض دارند که چرا می گویی نباید کارهای خاص انجام شود، چون ما در مملکتی هستیم که درصد زیادی از مردم ما تئاتر ندیدند. ما برای اولین مواجهه می آییم یک کار آوانگارد مدرن و عجیب که فقط آدم های خاصی آن سبک را دنبال می کنند نشان می دهیم. طرف بلیط می خرد و وارد سالن هم می شود اما برای همیشه خداحافظی می کند چون هنوز با این سبک آشنا نیست. برای همین می گویم اگر قرار است کار مدرن با سبک و سیاق خاص اتفاق بیفتد باید در سالن هایی اتفاق بیفتد که خاص باشند و توضیح داده شود، در مورد کتاب هم همین. شما باید آشنا باشی به فضایی که واردش می شوی آشنا باشی از سبکی که قرار است دنبال کنی اطلاعات داشته باشی. مخصوصا وقتی با طیف نوجوانی روبه رو هستیم که تازه می خواهد مسیرش را پیدا کند.

یعنی برای کتابخوانی باید سلیقه مخاطب را جهت دهی کنیم؟

معمولا هر یکی دوماه سری به شهر کتاب می زنم و کتاب هایی که مترجم های بهتری دارند می گیرم. رمان های پر فروش سال، رمان هایی که پر فروش نیستند اما خوبند و نویسنده هایی دارند که از قبل آثارشان را خواندم و اطلاعات دارم. کتابخوانی تقریبا بخشی از زندگی من هست حتی اگر دو صفحه باشد و فرصت زیاد نداشته باشم

ما به عنوان فرهنگ ساز باید سلیقه را تزریق کنیم و به عنوان کسانی که قرار است در ارتقای فرهنگ و سلیقه نقش داشته باشیم باید بنیانگذار چیزی باشیم که بهترین شکل است؛ باید مسیر کتابخوانی درست را به نوجوان نشان دهیم. من خودم در خانواده ای کتابخوان متولد شدم؛ خوب خانواده کتابخوان من را راهنمایی کردند و هر دوره ای گفتند حالا این را بخوان و من سبک های مختلفی خواندم و تصمیم گرفتم سبک مطالعه ام این باشد ولی وقتی در خانواده کتاب نخوان متولد شدی وضعیت فرق دارد. اگر قرار باشد یک سری کتاب معرفی کنیم که ارزش خواندن ندارند، نوجوانی که تازه کتاب باز کرده از خواندن زده می شود، می گوید صفحاتی که در فضای مجازی دنبال می کنم جذاب تر است این چه جذابیتی دارد. پس هم باید جذاب باشد و هم به ارتقای فرهنگ و سلیقه مخاطب کمک کند. اگر پیشنهاد ما بد مزه باشد کلا طرف را از غذا خوردن می اندازیم.

سلیقه کتابخوانی خود شما چه موضوعاتی است؟
عموما کتاب هایی که به شکل عام راجع به فلسفه روانشناسی است دوست دارم و دنبال می کنم اما رمان خوانم. رمان های بزرگ و خوبی که ترجمه می شوند را می خوانم. بیشتر ترجمه می خوانم و معمولا هر یکی دوماه سری به شهر کتاب می زنم و کتاب هایی که مترجم های بهتری دارند می گیرم. رمان های پر فروش سال، رمان هایی که پر فروش نیستند اما خوبند و نویسنده هایی دارند که از قبل آثارشان را خواندم و اطلاعات دارم. کتابخوانی تقریبا بخشی از زندگی من هست حتی اگر دو صفحه باشد و فرصت زیاد نداشته باشم. شعر هم می خوانم البته یک سالی هست که کم شده ولی همیشه حالم را خوب می کند.

اسم بردن از بهترین کتاب خوانده شده برای شمایی که زمان زیادی را مطالعه می کنید و کتاب های زیادی خواندید کار سختی است اما کتاب هایی هستند که علاقه مندی به کتابخوانی را بیشتر می کنند یا ماندگاری زیادی در ذهن دارند.
من از دبستان کتاب می خواندم که بیشترش هم کتاب های تصویری بود. قصه های خوب برای بچه های خوب باعث شد شروع کنم به کتابخوانی اما چیزهایی که من را درگیر به کتابخوانی کرد رمان های طولانی بود که خوا ندم مثل کتاب های ژان کریستف، رومن رولان. آن هم نه به این دلیل که دنبالش بودم، مادرم این کتاب ها را می خواند و دوست داشت و من هم دلم می خواست بخوانم. مثلا اول راهنمایی بودم که رومن رولان می خواندم یا گذر از رنج های تولستوی. کتاب های مختلف، اما چیزی که باعث شد کلا فکر کنم کتاب چیز با ارزشی است و برایم مهم هست، هشت سالم بود که پدرم دوجلد کتاب به من هدیه داد و گفت می دانم برای خواندنش خیلی زوده ولی دوست دارم الان بهت هدیه بدم. کتاب نامه های جواهر لعل نهرو به دخترش بود و آن کتاب که دو جلد هست اولین کتابی بود که هدیه گرفتم اما مربوط به بزرگ سال ها بود و خیلی برایم با ارزش بود. اما بعدا خواندم. در شانزده هفده سالگی به دلیل اینکه کلاس های بازیگری رفتم مجبور بودم بیشتر وقتم را صرف نمایش نامه کنم. تاریخ تئاتر و زندگی نامه بخوانم و این موضوعات هم بخشی از سلیقه کتابخوانی من شد.
شما وقتی عادت کنید به کتابخوانی اعتیاد می شود. اگر افکار پریشان دارید، دغدغه دارید و... بهترین کار برای تمرکز کردن کتاب خواندن است و بعد از مدتی عادتی می شود که نمی توانید ترک کنید و اگر کتاب نخوانید حالتان بد می شود.