تبیان، دستیار زندگی
ب نویسنده: آیة الله عبدالله جوادى آملى نمونه دیگر دختر حرث بن عبدالمطلب بن هاشم است كه معاصر معاویه بود و همانند سایر اصحاب على سلام الله علیه از مكتب والاى علوى حمایت و دفاع مى‏كرد. روزى معاویه با عمرو عاص و مروان نشسته بود،...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فعالیت‏ سیاسى دختر حرث بن عبدالمطلب

نمونه دیگر دختر حرث بن عبدالمطلب بن هاشم است كه معاصر معاویه بود و همانند سایر اصحاب على سلام الله علیه از مكتب والاى علوى حمایت و دفاع مى‏كرد. روزى معاویه با عمرو عاص و مروان نشسته بود، این بانو در حالى كه سن زیادى را گذرانده بود وارد شد. معاویه از او سؤال كرد: شما در چه شرایطى به سر مى‏برید؟ گفت: ما با هیئت‏حاكمه‏اى روبرو هستیم كه كفران نعمت كرده است و نسبت‏به ما بد رفتارى مى‏كند. اما:

«كلمتنا هی العلیا ونبینا علیه الاف التحیة والثناء هو المنصور فولیتم علینا من بعده وتحتجون بقرابتكم من رسول الله ونحن اقرب الیه منكم وكنا فیكم بمنزلة بنی‏اسرائیل فی آل فرعون وعلی بن ابی طالب علیه الصلوة والسلام كان من نبینا بمنزلة هارون من موسى وغایتنا الجنة و غایتكم النار»

این سخنان را در كمال فصاحت و بلاغت در دربار معاویه انشاء كرد. درباره این بانو گفته‏اند كسى بود كه:

«اذا خطبت اعجزت و اذا تكلمت اوجزت‏»(1)

اگر خطابه‏اى ایراد مى‏كرد، دیگران را به عجز وادار مى‏نمود، واگر سخن مى‏گفت، موجز و مختصر حرف مى‏زد. ممكن است كسى خوب، حرف بزند ولى حرف خوب نداشته باشد اما این بانو پیام خوبى داشت. در آغاز خطبه گفت كلمتنا هی العلیا، چون:

و كلمة الله هی العلیا (2)

یعنى: منطق ما منطق خداست و چنین منطقى همواره عالى و پیروز و ظفرمند است

«و نبینا هو المنصور»

ذات اقدس اله، هم از اعتلاى كلمه خود سخن گفته و هم از منصور بودن رسولان خود خبر داده است كه:

كتب الله لاغلبن انا و رسلی (3)

من مقرر كرده‏ام كه دین من و پیام آوران و حافظان دین من، از نصرت خاص برخوردار باشند. این بانوى شجاع در ادامه سخنش مى‏گوید: «فولیتم علینا بغیر حق‏» شما ظالمانه بر ما حكومت مى‏كنید، در صورتى كه سند ولایت‏شما، كه قرابت‏به رسول خدا صلى الله علیه و اله است، به نام ماست، ما به رسول اكرم صلى الله علیه و اله از شما نزدیك‏تریم. و ما متاسفانه در حكومت‏شما همانند بنى‏اسرائیل در میان آل فرعون، به سر مى‏بریم. یعنى شما چون آل فرعون هستید، و ما چون بنى‏اسرائیل مستضعف و محرومیم.

و منزلت على بن ابى طالب سلام الله علیه نسبت‏به رسول اكرم صلى الله علیه و اله، منزلت هارون است نسبت‏به موسى علیه السلام.

این بانوى سخنور، در این خطبه كوتاه، چندین جمله قرآنى و حدیثى را گنجانیده است «كلمتنا هی العلیا» اقتباس از قرآن است، «نبینا هو المنصور» نیز از قرآن گرفته شده، وهمچنین «كنا فیكم بمنزلة بنى‏اسرائیل...» نیز از قرآن گرفته شده است. وبیان منزلت على بن ابى طالب علیه السلام از حدیث منزلت اخذ شده است كه:

«ا فلا ترضى ان تكون منی بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبی بعدی‏»(4)

حضور ذهنى این بانو نسبت‏به آیات قرآن و بهره‏گیرى از آنها در خلال خطبه، تسلط بر احادیث واعمال جملات آن در ضمن سخن، نشانه بلوغ ادبى او است. آنگاه این زن سالمند در بحبوحه قدرت امویان به معاویه مى‏گوید:

«و غایتنا الجنة و غایتكم النار»

پایان امر ما بهشت و پایان كار شما دوزخ است.

عمرو عاص كه در مجلس نشسته بود اهانت نمود، واین بانو جوابى داد مشابه جواب امام دوم كه مرحوم طبرسى در احتجاج آورده است (5)گفت:

«و انت‏یابن الباغیة تتكلم و امك كانت اشهر امراة بغی بمكة واخذهن للاجرة ادعاك خمسة نفر من قریش...»

تو مشوبیت نژادى دارى، عده زیادى داعیه پدرى تو را داشتند وبالاخره تو را به عاص ملحق نمودند، بنابراین تو حق سخن گفتن با مرا ندارى. مروان اعتراض نمود، وبه او نیز جواب تلخى داد. سپس رو به معاویه كرد و گفت:

«و الله ما جرا علی هؤلاء غیرك‏»

سوگند به خدا جز توكسى اینها را بر ما - بنى‏هاشم - چیره ننمود.

معاویه از روى ناچارى گفت: «الك حاجة؟ هات حاجتك؟ » كارى دارى؟ گفت: «ما لی الیك حاجة‏» من از تو حاجتى نمى‏خواهم و از دربار معاویه بیرون آمد. و معاویه پس از رفتن این بانو رو به درباریان نمود وگفت «لان كلمها كل من فی مجلسی لاجابت كل واحد منهم بجواب خلاف الاخر بلا توقف‏» اگر تك تك شما با او سخن مى‏گفتید او بدون تكرار و توقف همه شما را ساكت مى‏نمود. یعنى ممكن است در اهانت‏به او همه شما یك سخن داشته باشید، ولى او در پاسخ شما براى هر یك جواب مخصوص دارد، چون «ان نساء بنی هشام اصعب من رجال غیرهن فی الكلام‏» زنان هاشمى در خطابه وسخن از مردان قبایل دیگر نیرومندترند ونمونه آنها همین بانو است كه: «اذا خطبت اعجزت وان تكلمت اوجزت‏» .

اگر زنى مرثیه بخواند مى‏گویند: او اهل رقت و عاطفه است و نشانه حضور سیاسى نیست اما یك وقت زن سالمندى، با این كه توانمندى را از دست داده، وارد دربار نیرومند امویان مى‏شود وهمه آنها را محكوم مى‏كند و قاطعانه سخن مى‏گوید، این امر، حضور سیاسى یك زن سالمند را تفهیم مى‏كند. شعر گفتن و حرف زدن تنها نشانه حضور سیاسى نیست، اگر محتوا، رقت و مرثیه و نوحه است، آن هم نشانه حضور در صحنه نیست ولى اگر محتوا، استفاده از آیات سیاسى قرآن و احادیث‏سیاسى اهل بیت علیهم السلام است، و طرز برخورد، محكوم كردن حاكمان ستم مى‏باشد، این نشانه حضور سیاسى است.

مطلب مهمى كه تاكید بر آن لازم است، آن است كه مشابه این كار را اباذر رضوان الله علیه نیز انجام داد ولى در مورد اباذر دهها گفتار ونوشتار و مقاله و رساله تهیه شده كه اگر همین رساله‏هاى فراوان و گفته‏ها و نوشته‏ها و مقاله‏ها درباره حضور سیاسى این زن نوشته مى‏شد، دیگر كسى نمى‏گفت، زن حق شركت در مسائل سیاسى را ندارد، یا سابقه حضور سیاسى نداشته، یا اگر زن، فرتوت وسالمند شد دیگر رشد سیاسى ندارد و...، سبب شهرت اباذر همان مصاحبه‏هاى سیاسى وبرخوردهاى تند او بوده كه در اثر آن شهرت، عده‏اى از مردها به راه افتادند تا اباذرگونه حضور پیدا كنند، واگر برخورد این بانوان سیاسى، نیز بازگو مى‏شد، بانوان فراوانى همانند آنان در صحنه حضور مى‏یافتند.

پى‏نوشت‏ها:

1. در المنثور فی طبقات ربات الخدور، ص 25.

2. توبه، 40.

3. مجادله، 21.

4. سیره ابن هشام، ج‏2، ص‏520.

5. الاحتجاج، چاپ دو جلدى نجف، ج‏1، ص‏411.

نویسنده: آیة الله عبدالله جوادى آملى