تو یه ببری ! خودت خبر نداری
میگویند روزی مسابقه قویترین گربه دنیا برگزار شده بود یک گربه کوچولو را به زور ثبتنام کردند. در مسابقات مقدماتی گربه کوچولو با یک ضربه سرپنجه خود، تمام حریفان را نقش بر زمین ساخت! و در نتیجه بلافاصله به مسابقات نیمهنهایی راه یافت. آنجا هم گربه کوچولو، گربههای غولپیکر را با ضربتی ساده از پا انداخت. سرانجام کار به فینال یا همان مسابقات نهایی کشید. گربه کوچولوآنجا هم غوغا به پا کرد و در هر مسابقه با ضربتی قویترین گربههای جهان را شکست داد. وقتی میخواستند به گربه کوچولو مدال دهند، خبرنگاری از او پرسید: گربه کوچولو تو چطوری توانستی این همه حریف را فقط با یک ضربت نقش بر زمین سازی و شکست دهی! گربه کوچولو با تعجب سری تکان داد و گفت: من که گربه نیستم!!؟ من بچه ببرم! به من گفتند که اگر در مسابقات برنده شوم میتوانم به «سرزمین ببرها» بروم و مادرم را ببینم! همین!»
آهای دوست من! در هر مسابقهای که شرکت داده شدهای بدان و متوجه باش که شان و مرتبه تو صدها بار والاتر و برتر از آن مسابقه و شرکت کنندگان آن است و تو چون یک «بچه ببر کوچولو» ولی قدرتمند، چارهای جز برنده شدن نداری!
کمی در احوال برندههای مسابقات (البته برندههای واقعی و غیرتقلبی) دقت کن! همه آنها خود را بسیار برتر از بقیه میدانند و به نوعی خود را «بچه ببر کوچکی» میدانند که فقط به خاطر قد و قواره فعلیشان موقتا به این مسابقه کشانده شدهاند.
تو «بچه ببری» هستی که تقدیر تو مبدل شدن به یک ببر غول پیکر و قدرتمند است .پس استوار و مطمئن به «ببر بودن خودت» گامهایت را با قدرت بر زمین بکوب و دستانت را برای وارد ساختن ضربه بر هر حریف غول پیکری که مقابلت است، چه گربه قوی هیکل کنکور باشد و چه گربه گنده یافتن شغل و کسب درآمد، بالا ببر و با تمام حس و قدرت ببر گونه خودت آن را فرود آور!
بگذار گربههای تماشاچی به تو بگویند که بچه گربه، کوچولوی مغرور از خود راضی است! تو که خودت خوب میدانی که اصلاً غروری در وجودت نیست و تنها براساس غریزه ببر بودن خودت عمل میکنی! پس بیاعتنا به طعن و نگاه و رفتار و گفتار تماشاچیها، حرکات و اندیشه ببر گونه خودت را در مسابقات زندگی به نمایش بگذار.
من خودم! به خاطر نوع فعالیتی که خالق کائنات در زندگیام قرار داده با بچه ببرهای بسیار زیادی در محل کار و در اجتماع برخورد کردهام. بچه ببرهای معصوم و دوستداشتنی و در عین حال مغرور و مطمئنی که وقتی در جمع گربههای قوی هیکل ظاهر میشدند به خاطر جثه کوچکشان در نگاه اول به چشم نمیآمدند. اما به محض این که در چشمانشان خیره میشدی و تفاوت برق نگاهشان را با بقیه جماعت گربهها مقایسه میکردی، خوب میفهمیدی که تفاوت او با بقیه زمین تا آسمان است و بیجهت نیست که این «بچه ببر» معصوم تا این حد مغرور و دست نایافتنی جلوه میکند. تقریباً همه موفقها و آنها که در کار خود بیرقیب و یکه تازند، بدون هیچ استثنایی در محیطی که قرار داشتند و موفق شده بودند، خود را بچه ببر کوچولویی میدیدند که به خاطر تقدیر و سرنوشت، به بازی گربهها وارد شده بودند و چارهای جز اول شدن نداشتند. جالب این بود که بقیه گربهها این تفاوت را نمیدیدند و فقط به خاطر جثه کوچکش او را بچه گربهای ضعیف و معمولی میدانستند که نباید جدی گرفته میشوند. اما همین بچه گربههای ضعیف وقتی وارد میدان نبرد میشدند آنچنان رقص جنگی از خود نشان میدادند که گندهترین گربهها هم مقابلشان از موش ضعیفتر میشد.
خوب به اطراف خود نگاه کنید و چهرههای شاخص و یکتای مجموعههایی را که میبینید، از نظر بگذرانید. این مجموعهها میتوانند مدرسه باشند یا اداره یا شرکت یا حتی داخل یک اتوبوس! در حالی که بقیه اعضای گروه مانند گربههایی غول پیکر به تکه گوشتی و گوشه گرم و نرمی راضیاند و به لیس زدن دست و پایشان مشغولند! این چهرههای شاخص با نگاهی که بسان نگاه ببر تیز و پرنفوذ است به افقهای دوردست خیره میشوند و به محض طلوع خورشید بلافاصله از جا برمیخیزند و بیتفاوت به نظر و نگاه بقیه گربهها به آن سمت حرکت میکنند. این ببرهای تنومند امروزی که عنوان چهرههای موفق را یدک میکشند، همان ببر کوچولوهای قصه ما هستند که اکنون قد کشیدهاند و خود را برای یک خیز بزرگ به سوی سرزمینی وسیعتر و غنیتر آماده میکنند.
اسم این نوع دیدگاه اصلاً غرور و تکبر نیست! اسمش عمل کردن به غریزه است. اسمش دیدن خود به شکلی است که برای آن خلق شدهای! مگر نه این است که انسان اشرف همه مخلوقات عالم است و من و تو هر کدام «انسان» هستیم! آیا باور کردن این که اشرف همه مخلوقات هستی و عمل کردن بر این شیوه غرور است!؟
تو همان «ببر کوچولویی» هستی که شاید اطرافت را گربههای گنده و قوی هیکل پر کرده باشند، اما از زمین تا آسمان با آنها تفاوت داری و برای رسیدن به سرزمین و افقهایی که حق توست اگر لازم است چارهای نداری که در مسابقات آنها شرکت کنی و با ضربات ببرگونه خودت، نفر اول شوی و مجوز ورود به سرزمین ببرها را بگیری! این که در مسابقات گربهها شرکت میکنی و این که حریفانت گربههای جورواجور هستند و تماشاگران نبردهایت گربههایی بیش نیستند دلیل نمیشود که دچار توهم شوی و آرزوی کوچک دنیای گربههای را برگزینی! تو باید براساس غریزهای که در درونیترین بخش وجودت تو را به افقهای دوردست دعوت میکند و با تکیه بر برقی که در چشمانت است، با وجودی که در اجتماع گربهها زندگی میکنی، هر شب خواب سرزمین ببرها را ببینی و در مسیر رسیدن به این سرزمین تلاش کنی!
برای کنکور میخوانی! نصیحت ما به تو این است: «مثل آن بچه ببر» بخوان! به خودت بگو که چارهای نیست و باید از این سد بگذرم! اما برای ببری مثل من این جهش مثل آب خوردن است. من در آینده باید از موانع بسیار بزرگتری بپرم و این مانع کوچک در قیاس با آن اصلاً چیزی نیست!» بعد خواهی دید که با این نگاه و با این احساس ناگهان همهچیز دکرگون میشود و آرامش و اطمینانی غریب سراسر وجود تو را فرا میگیرد.
به دنبال کسب درآمد بیشتر و حل مشکلات مالی خودت میگردی!؟ به جای رفتار گربه گونه و میوه کردن! از جا برخیز و غرش نهفته در درون گلویت را در فضا پخش کن و با صدای بلند بر سر خودت فریاد بزن: «آهای ببر کوچولو! نکند گربهها باعث شوند ضربت ببرآسای سرپنجه خودت را از یاد ببری! برخیز و با ضربتی همه این موانع را به کناری بینداز و از آنها عبور کن! لیاقت تو سرزمین ببرهاست و تو چون جثهات کوچک است مجبور شدهای در مسابقات گربهها شرکت کنی. اما در همین مسابقات هم باید اول شوی! نه برای این که اول شدن در این مسابقات برای تو افتخاری دارد! بلکه فقط به این دلیل که تو چارهای جز برنده شدن نداری!»
خواهید دید که با این جور نگاه کردن به مسابقات زندگی، ترس و دلهره به یک باره از وجود شما رخت میبندد و هراس برد و باخت شما را رها میسازد و نتیجهای جز پیروزی و موفقیت نصیب شما نمیشود.
منبع:مجله موفیت
مقالات مرتبط:
چگونه به فرزندانمان کمک کنیم تا دیدی مثبت نسبت به زندگی داشته باشند؟
چگونه اعتماد به نفس خود را بالا ببریم
تقویت عزت نفس در کودکان با پذیرش آنان در همه شرایط
موثرترین گام های عملی در تقویت اعتماد به نفس و غلبه بر کمرویی