خرد زیور نامداران بود
به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد. (فردوسی)
«عقل از عِقال(پای بند شتر) مأخوذ است؛ و گویند در اصل لغت، مصدر است، به معنی بند در پا بستن، چون خرد و دانش مانع رفتن طبیعت به سوی افعال ضمیمه می شود.
ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن / تیرگی ها را ازین اقلیم بیرون داشتن
همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک/ گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن
عقل را بازارگان کردن ببازار وجود / نفس را بردن برین بازار و مغبون داشتن (پروین اعتصامی،دیوان اشعار،4)
«عقل، بند و پای بستن، فهمیدن، دریافت کردن. علم به مصالح امور منافع و مضار و قبح افعال. قوه ای از قوای انسانیِ انسان است که فعلش، تفکر، تدبّر، نطق، تمییز و ایجاد صنایع و جز آن است».(معین، ذیل واژه ی عقل)
شاعران و نویسندگان سرزمین پارس، در جای جای اشعار و نوشته های خود به این موضوع با دیدگاهی حکیمانه پرداخته اند. از میان شاعرانی که در اشعارشان بسیار به این مقوله پرداخته فردوسی است که در ابتدای شاهنامه پس از ستایش خداوند اشعاری در باره ی پاسداشت خرد دارد و آن را بهتر از تمام نعمت های حضرت حق معرفی می کند:
خرد افسر شهریاران بود / خرد زیور نامداران بود / خرد زنده ی جاودانی شناس / خرد مایه ی زندگانی شناس / خرد رهنمای و خرد دلگشای / خرد دوست گیرد به هر دو سرای / خرد جسم و جانست چون بنگری / تو بی جسم شادان جهان نسپری.
به طور کلّی، عقل به عنوان فضیلتی از فضایل انسانی، نیروی توانا بر شناخت ارزش ها و راهنمای درونی انسان به سوی خوبی هاست. و همان طور که قوه ی مقابل آن، یعنی نفس، انسان را بدون دلیل به سوی رذایل می کشد، این نیرو انسان را بر اساس برهان به سوی فضایل راهنمایی می کند. قرآن تفکّر در آفاق و انفس و آیات الهی را مخصوص اولوالالباب یعنی؛ خردمندان دانسته و در بسیاری از آیات به این فضیلت اشاره می کند و صاحبان آن مورد ستایش و بشارت قرار می گیرند.
خداوند در قرآن حال انسان هایی را بیان می کند که به دلیل عدم تعقل به دوزخ وارد می شوند: «وَ قالُوا لَو کُنّا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ مَا کُنّا فی اَصحَابِ السَّعیر» ؛ و گویند: اگر می شنیدیم یا تعقّل می کردیم در زمره ی دوزخیان نبودیم.( ملک/10)
خرد و خردورزی در اشعار ناصرخسرو و پروین اعتصامی نیز از موضوعاتی است که بسیار به آن پرداخته شده است.
آن کس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم / چون پرّ کاه بی سر و سامان نمی شود
(پروین،61:1382)
در بیت زیر عقل را به چراغی تشبیه کرده است که در رسیدن به راه درست فرا راه انسان قرار می گیرد:
رهنمای راه معنی جز چراغ عقل نیست /کوش، پروین، تا به تاریکی نباشی رهسپار
)همان،9)
کشتی، خرد است دست در وی زن / تا غرقه نگردی اندر این دریا
(ناصر خسرو،31:1387)
به باور فردوسی، از جمله ویژگی های خردمند واقعی این است که با استفاده از ابزار خرد به فضیلت فروتنی دست یابد و از غرور دوری گزیند و با مردمان مدارا نماید
خواجه نصیر این فضیلت را از اقسام حکمت دانسته و آورده است که انسان در مباحث باید حقیقت را کشف کند و به حدّ کفایت از عقل استفاده نماید، یعنی؛ نه به گونه ای باشد که خرد را بدون استفاده گذارد و نه آنکه بیش از حدّ از آن استفاده کند که در آن باب ضرورتی نداشته باشد. «حسن تعقّل آن بود که در بحث و استکشاف از هر حقیقتی حدّ و مقداری که باید نگاه دارد تا نه اهمال داخلی کرده باشد و نه اعتبار خارجی». ( خواجه نصیر،112:1387)
در باب اوّل مرزبان نامه، ملک زاده خطاب به ملک می گوید: «بدان، ای پادشاه، که پاکیزه ترین گوهری که از عالم وحدت با مرکباتِ عناصر پیوند گرفت، خردست و بزرگتر نتیج از نتایجِ خرد خُلق نیکوست». (وراوینی،45:1384)
در باب چهارم، دینی عقل را به عنوان گوهر فرشتگان در مقابل گوهر دیوان که آز و خشم، است معرفی می شود: «دیو گفت: گوهر فرشتگان چیست و گوهر مردم کدامست و گوهر دیوان کدام؟ دینی گفت: گوهر فرشتگان عقل پاکست که بدی را بدان هیچ آشنائی نیست و گوهر دیوان آز و خشم که جز بدی و زشتی نفرماید و گوهر مردم ازین هر دو مرکب که هر گه که گوهر عقل درو بجنبش آید، ذات او بلباس مَلَکیّت مُکتَسی شود و نفس او در افعال خود همه تلقین رحمانی شنود و هر گه که گوهر آز و خشم درو استیلا کند، بصفت دیوان بیرون آید و در امر و نهی بالقاء شیطانی گراید. دیو گفت: فاید خرد چیست؟ دینی گفت: آنک چون راه حقّ گم کنی، او زمام ناق طلبت را بجادّ راستی کشد و چون غمگین شوی، انیسِ انده گسار و جلیسِ حقّ گزارت او باشد و چون در مصادماتِ وقایع پایت بلغزد، دست گیرت او باشد و چون روزگارت بروز درویشی افکند، سرمای توانگری از کیس کیمیاء سعادت او بخشد و چون بترسی در کنفِ حفظ او ایمن باشی، جانرا از خطا و خطل و دل را از نسیان و زلل او مصون دارد.
هر آنکس که دارد روانش خرد سر مایه ی کارها بنگرد
خرد رهنمای و خرد ره گشای خرد دست گیرد بهر دو سرای
( همان،267-269)
با توصیفاتی که تا اینجا در وصف خرد آمده، روشن می شود که خرد از برترین فضایل انسانی و اخلاقی است، و انسان خردمند می تواند مظهر خیر و منفعت برای خود و دیگران باشد.
البته به باور فردوسی، از جمله ویژگی های خردمند واقعی این است که با استفاده از ابزار خرد به فضیلت فروتنی دست یابد و از غرور دوری گزیند و با مردمان مدارا نماید :
مدارا خرد را برادر بود / خرد بر سر جان چو افسر بود
فروتن بود هر که دارد خرد / سپهرش همی در خرد پرورد
پروین اعتصامی نیز بر این باور است که اگر عقل به خدمت روح و جان انسان در آید بسیاری از مشکلات او حل می گردد:
سر و عقل گر خدمت جان کنند/ بسی کار دشوار که آسان کنند
(پروین،18)
و همچنین در داستان تمثیلی به بیان معضلات اجتماعی از زبان محتسب و مردمست می پردازد و بی خردی را برای انسان ننگ و عار می داند که باید دشواری های زیادی را تحمل نماید:
گفت آگه نیستی كز سر در افتادت كلاه/ گفت در سر عقل باید بی كلاهی عار نیست
(دیوان اشعار، مست و هشیار)
حضرت امام باقر(ع) در باره خرد به هشام می فرمایند: ای هشام! خدا به مردم دو حجّت داد: حجّت آشکار و حجّت پنهان؛ حجّت آشکار رسولان و پیغمبران و امامانند(ع) و حجّت پنهان عقل مردم است.
(کلینی،1:1407/19)