بهار دست های تو
دعا که می کنی، خدا تو را نگاه می کند شب سیاه را پر از بلور ماه می کند دعا که می کنی، دلت پر از سپیده می شود میان هر قنوت تو بهشت، دیده می شود پر از فرشته می شود اتاق بی ریای تو دوباره غنچه می دهد بهار دست های تو صدای تو سکوت را هزار تکه می کند به روی جانماز تو ستاره چکه می کند دریچه های زمزمه دوباره می شوند باز و زودتر از آفتاب طلوع می کند نماز شکفته بر لبان تو شکوفه های ربنا چه با صفاست، لحظه ای که می کنی خدا خدا پر از بهار می شود تمام باغ باورت هنوز مرد سبز پوش نشسته در برابرت تمام روزهای توست به رنگ روزهای عید تمام لحظه های توست پر از شکوفه امید
سر نماز، یاد کن
تو از تمام بچه ها
خدا قبول می کند
دعای ساده تو را