تبیان، دستیار زندگی
گذشته، گذشته، گذشته، این نخستین چیزی است که هنگام شنیدن قطعات آلبوم «مسیر نگاهت» ساخته «نگین زمردی» به گوش می رسد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آلبوم «مسیر نگاهت» اثر نگین زمردی

گذشته، گذشته، گذشته، این نخستین چیزی است که هنگام شنیدن قطعات آلبوم «مسیر نگاهت» ساخته «نگین زمردی» به گوش می رسد.

بخش هنری تبیان
مسیر نگاهت

نمی تواند چنین نباشد هنگامی که تنوعی از سبک ها و فرم های موسیقی کلاسیک غربی و گرایش هایی از موسیقی ایرانی زیر چتر یک آلبوم یا در یک مجموعه قطعات برای پیانو جمع شده اند. جمع این قطعات چنان است که گویی کسی خواسته باشد از سر تمرین یا تجربه مروری اجمالی و پراکنده بر تاریخ موسیقی پساباروک بکند. انوانسبون، تم و واریاسیون و... فرم ها و گونه هایی اند از یک سو و مشابهت های کلی با سبک هایی از موسیقی کلاسیک یا تکنیک های چندصدایی موجود در آن که پنداره سبک اند، از سوی دیگر جهاتی مختلف از مرور گذشته را تشکیل داده اند. جز این، چند قطعه تمرین مانند با فضای ایرانی هم هست که این بار به گذشته آموزشی خود آهنگساز اشاره می کند.
نزدیک شدن به آنچه پیانوی ایرانی می خوانیمش موضوع قابل تامل این آلبوم است. در گذشته، اگر چه خود پدیدار شدن «پیانوی ایرانی» حاصل درآمیزی فرهنگی بود اما آمیختگی به همین حد دست و پنجه نرم کردن با یک ساز تازه یا وام گیری کلی یکی دو مفهوم (بیش از همه هارمونی) محدود می ماند. بدین ترتیب پیانوی ایرانی رد سبک های شناخته شده غربی را کمتر بر چهره خود داشت. اما اگر «مسیر نگاهت» را به کلی طبع آزمایی در سبک های کلاسیک غربی ندانیم (که سوابق وادارمان می کنند چنین نکنیم)، در سطح سبکی درآمیزی هایی رخ داده که چندان مرسوم نیست. جلوه های این آمیختگی را بیش از همه در چند قطعه شاخص آلبوم می توان دید.
در نخستین برخورد پیش از همه «مسیر نگاهت»، که آلبوم نیز از آن نام یافته است، توجه را جلب می کند؛ ترکیبی از فضاهای ایرانی با فضاهای باروکی (اگرچه هر دو تا حدودی رقیق شده) که بسیار غریب می نماید. علت این همه غرابت آن است که تمرکز توجه آهنگسازان و نوازندگان در روزگار سروری ویولن و پیانو بر تصوری مبهم از رمانتیسیسم (البته نه به معنای سبک رمانتیک) و مساله هارمونی باعث شده تا تکنیک های چندصدایی دیگر در کارهای آنها دستمایه آفرینش قرار نگیرد. حالا در آلبوم مسیر نگاهت چنین پیوندی تحقق یافته به شکلی که شنونده در ظاهر یک اثر با فضای باروک می شنود اما اگر از سطح ظاهر بگذرد خواهد دید که تم های ایرانی، جمله بندی و تغییرات شدت وری (دینامیک) و سکوت هایی که قطعه را به کلی مفصل بندی کرده اند، از آن دوره باروک نیستند.
«والس دلتنگی» اتمسفری رمانتیک دارد و بیش از هر یک از قطعات ارجاع روشنی به یک مصداق از سبکی که برگزیده است، می دهد. در موارد دیگر، آهنگساز سبک را جذب کرده و براساس کلیت آن ماده موسیقی خودش را ارائه می کند اما در این قطعه بسیار سخت است که به یاد «شوپن» آهنگساز نامدار رمانتیک نیفتیم. اگرچه به هیچ روی استادی شورآمیز او در قطعه به چشم نمی خورد. اینجا هم مانند مسیر نگاهت و حتی با وجود ارجاع روشن تر از آن، عناصری هست که از موسیقی عهد رمانتیک نیامده است. از همه آشناتر برای شنونده ایرانی عنصری است که نشان می دهد این قطعه را یک آهنگساز ایرانی ساخته است و روی هم رفته این بهترین قطعه آلبوم به نظر می رسد؛ جایی که یک والس پراحساس، اگرچه اندکی در تقلید از یکی از سرآمدان سبک رمانتیک، می شنویم که با جمع مولفه های دیگری که از دل خود گرد آورده، همچنان منسجم می ماند.
برخورد نگین زمردی با موسیقی قرن بیستم، با این حال، به فراخور محتاطانه تر است و بیشتر مرتبط با سبک های متقدم. «سایه حضورت» و «زمزمه درون» و ارتباط شان با سبک های اوایل قرن گذشته نشان می دهد که آهنگساز چگونه همچنان به دوره ای که بیش از همه در آن موفق شده (رمانتیک) نزدیک باقی می ماند و از به کار گرفتن شیوه هایی که به شکل افراطی از فضای مورد علاقه اش دور می شوند، خودداری می کند. اینجا هم در سایه، زیر بازی مه آلود دیسونانس ها مولفه های دیگر هنوز به گوش می رسند.
در هر سه دسته از آهنگ های مرتبط با سبک های موسیقی غربی عنصر ایرانی کاملا به چشم می آید. اما آنچه در آلبوم و روش کار آهنگساز جالب است آن است که در قطعاتی که به صراحت «اتودهای ایرانی» خوانده شده، عناصر ایرانی مخفی تر از آن دیگران است گویی حالا که قرار است موسیقی ایرانی در میان باشد بیشتر از همه خویش را پنهان می کند.
اکنون با نگاهی جامع به سبک ها و قطعه های آلبوم می توان دید که چهار دسته عنصر باروک، رمانتیک، قرن بیستم و ایرانی که ابزار دست آهنگساز بوده اند، از طریق کنترل شدت و ضعف بروز در ساختمان قطعات شرکت می کنند. نه اینکه در قطعاتی که به نام یکی از این چهار عنصر سبکی-فرهنگی شناخته شده، یکی حاضر باشد و آن سه دیگر غایب، بلکه گویی هر چهار حاضرند، منتها یکی نقش مرکزی به خود می گیرد و بقیه نقش های فرعی. بدین ترتیب گاه وضعیتی شبیه سبک آمیزی پدید می آید.
چنین است که «مسیر نگاهت»، برخلاف اغلب همتایانش و به رغم اجرای خشک مدرسه ای و بی روح بعضی قطعاتش، به دلیل موفقیت در بعضی سبک های موضوع مرور، کم و بیش موفق شده از تبدیل به ضبط صرف یک کار دانشجویی یا دانشگاهی برگذرد و اثری موسیقیایی شود؛ هرچند مجبور باشد منتظر اجراهای بهتری بماند.


منبع: فرهیختگان