تبیان، دستیار زندگی
چند سال پیش در کنار رودخانه ای دو درخت زندگی می کردند. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کاکتوس و طوطی(2)

کاکتوس و طوطی  (2)

چند سال پیش در کنار رودخانه ای دو درخت زندگی می کردند. یکی از آن دو، درخت میوه و دیگری کاکتوس بود.

درخت میوه اگر چه به خاطر میوه هایش ارزشمند بود اما بسیار پرتوقع و کم طاقت بود. برای اینکه میوه بدهد شرط های زیادی داشت.

اگر نور یا آبش، کم و زیاد می شد بسیار ناله می کرد و غر می زد. بنده خواب و خوراکش بود. تا هوا خوب و خاکش مناسب بود وضع او هم خوب بود.

اما از قضا هوا بد شد و بارش باران آنقدر کم شد که رودخانه خشک شد و خشکسالی در آن منطقه بیداد کرد. درخت میوه اصلا طاقت چنین شرایطی نداشت.

کاکتوس و طوطی  (2)کاکتوس تا مدت ها به خاطر درخت میوه از ذخیره آب و غذایش صرف نظر می کرد و آن را به درخت میوه می بخشید اما این کمک ها هم فایده ای نداشت. چون درخت میوه از ابتدا خودش را خوب نساخته بود. او فقط در شرایطی می توانست سرسبز باشد که همه ی خواسته هایش برآورده شود. عاقبت این وضعیت او را نابود و خشک کرد.
کاکتوس و طوطی  (2)طوطی از عمق اندوه کاکتوس فهمید که او داستان خود و دوستش را تعریف می کند. پرسید آیا آن کاکتوس خود تو هستی؟

کاکتوس و طوطی  (2)کاکتوس که بغض کرده بود چاره ای جز سکوت نداشت.

کاکتوس و طوطی  (2) طوطی گفت به راستی تو طرز فکر مرا راجع به آزادی عوض کردی. وقتی در بیابان سرگردان بودم با خودم فکر می کردم به همان قفس برگردم تا همیشه شام و نهارم آماده باشد.

کاکتوس و طوطی  (2)اما ....  کاکتوس گفت آزادی با ارزش است. اما از آن با ارزشتر این است که از درون احساس آزادی کنی .

کسی که آزادی درونی و معنوی داشته باشد در هیچ قفسی زندانی نخواهد شد و کسی که از درون آزادی نداشته باشد اگر چه در باغ ها پرواز کند باز هم گرفتار خواسته ها و آرزوهایش خواهد بود.

koodak@tebyan.com

نویسنده: انسیه نوش آبادی

تنظیم: فهیمه امرالله

شبکه کودک و نوجوان تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.