تبیان، دستیار زندگی
نهاد خانواده در ایران در حال فروپاشی نیست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نهاد خانواده در ایران در حال فروپاشی نیست

title

به گرازش تبیان در گفت و گویی که بین خبرگزاری ایرنا و دکتر سید جواد میری،جامعه شناس،به موارد زیر اشاره شد: جامعه ایران، همچون سایر جوامع در حال توسعه ، چند دهه است که قدم در راه مدرن شدن گذاشته است و اثرات این مدرنیته بر تمام ساختارها و نهادهای خود تجربه می کند . شواهد موجود حاکی از آن است که برخی از روندها و پدیده هایی که در دهه های گذشته منجر به تحول و دگرگونی خانواده در جوامع غربی شده اند ، امروزه ، به درجات مختلف، در خانواده ایرانی بروز و ظهور می کند .
در مجموع ، چنین به نظر می رسد که در جریان مدرن شدن جامعه و اشاعه فرهنگ مدرن ، نهاد خانواده درایران آسیب پذیرتر شده است .
هدف اصلی از این گفت و گو که درادامه مطالعه خواهید کرد ، واکاوی و پرداختن به تحولاتی بوده که تحت تاثیر مدرنیته در دهه های اخیر در ایران به وقوع پیوسته است و پاسخگویی به سوالات و دغدغه هایی ازاین دست که آیا ما در ایران با مسئله ای به نام بحران و فروپاشی خانواده و یا اعتلای آن روبه رو هستیم ؟ و اینکه نهاد خانواده درایران در چه مسیر وروندی حرکت می کند ؟
دکتر سید جواد میری ، جامعه شناس در این باره به تحلیل وضعیت نهاد خانواده در ایران پرداخت . در گفت و گویی با دکتر سید جواد میری جامعه شناس به تحلیل وضعیت نهاد خانواده در ایران می پردازیم .

**س : دکتر باقرساروخانی معتقد است که جامعه ایران، یکی از زنده ترین جوامع جهان است ، جامعه ای که همیشه زنده ، پویا و در پی بقا بوده است ، حال این سوال به ذهن می رسد که خانواده ایرانی در چه روند و مسیری حرکت می کند ؟ آیا خانواده ایرانی را می توان خانواده مدنی معرفی کرد ؟
- پیش از اینکه به چنین پرسشی پاسخ داده شود ، یک سوال مطرح می شود و آن این است که اصلا جایگاه خانواده در ایران کجاست ؟ چه تصوری ما از خانواده در ایران داریم ؟ معمولا وقتی می خواهند در مورد نهادی صحبت کنند، نهاد را در ارتباط با نهادهای دیگر ودر یک مقایسه وتطبیق می شود ، یک تصور مفهومی از آن داشت . نهاد خانواده در ایران ، یکی از قدیمی ترین نهادها است چنانکه با نگاه به چند کلمه در زبان فارسی متوجه می شویم ، اساس قدرت ، حکوت و بسیاری از روابط سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی به گونه ای ربط وسیعی با نهاد خانواده دارد .
واژه های خانه ، خانواده ، خاندان و خان هرکدام با خانواده در ارتباط بوده و اگر به صحنه قدرت در جامعه ایرانی نگاه کنیم ، معمولا قبایل و طوایف حکومت ها را تشکیل می دادند یا تغییر و دگرگونی در ساحت سیاست و اجتماع ایجاد می کردند. دستکم چهار یا پنج هزار سال در پهنه فلات ایران خاندان ها و خانواده های سلطنتی بودند که قدرت و مناسبات قدرت را تشکیل ، تکوین و قوام می دادند . در واقع تغییر و تحولات در ساختار قدرت تغییراتی در ساختار خانواده ایرانی ایجاد می کند و تغییر و تحولات در ساختار خانواده ایرانی دگرگونی در ساختار اجتماعی را سبب می شود .
اگر ما به انقلاب 57 توجه کنیم و آن را از منظر سیاسی نبینیم ، قبل از تاسیس جمهوری اسلامی ایران معمولا قدرتهای سیاسی مبتنی بر یک خانواده ، خانه و خاندان بودند. با تغییر در مناسبات قدرت مناسبات نهاد خانواده هم تغییرکرد ، یعنی پس از انقلاب اسلامی ایران ، روابط زندگی زناشویی یا زندگی خانوادگی تغییر کرد .
سرعت تغییر و تحولاتی که در خانواده ایرانی در این 4 دهه اتفاق افتاده بسیار شدید بوده است . به عنوان مثال نقش زنان ومردان در خانواده ، مناسبات مرد و زن در خانواده و یا مناسبات مرد و زن در حوزه قدرت به شکل مکمل همدیگر شده اند . یعنی با تغییر ماهوی در ساختار سیاسی ایران ، تغییر ساختار را به شکل مینیاتوری می توانیم در ساختار خانواده ایرانی ببینیم .
درمورد سوال شما که آیا خانواده ایرانی را می توان خانواده مدنی دانست ، باید گفت که ایران فقط تهران نیست و تهران هم فقط شمال شهر یا مرکز آن نیست ، وفتی ایران را در یک پهنه وسیع تر در نظر بگیریم هنوز ایلات وجود دارند ، در شهرستانها مناسبات روستایی بیشتر از مناسبات شهری وجود دارد و خود کلان شهرهای ایران یک هسته ی مرکزی و یک حاشیه وسیع دارد و در حواشی کلان شهرها ، مناسبات خانوادگی خیلی پیچیده است .
تابه امروز مسئله ساختار خانواده ها چه در ایران وچه در جهان با چند مولفه بسیار مهم از جمله ، تحصیلات ، قومیت ، جنسیت ، شهرنشینی یا روستا نشینی در ارتباط است . هر کدام از این مولفه ها و شاخص ها بر چهارچوب و ساختار خانواده تاثیر می گذارد .
حال اگر بخواهیم بررسی کنیم که نهاد خانواده ایرانی در چه مسیر وروندی حرکت می کند باید گفت که بعد از انقلاب تغییراتی در زیر پوسته جامعه اتفاق افتاده است و برداشت سوژه ایرانی از مفهوم جنسیت وجایگاه زن و مرد به صورت شدید و بنیادی دچار تغییر و تحول شده است . عوامل مهم این تغییر و تحولات را می توان گسترش و توسعه آموزش ، مسئله جهانی و دیجیتالی شدن ذهن و زبان ایرانی بدانیم .
بنابر گفته یکی از جامعه شناسان بزرگ انسان تمدن را اخذ و اقتباس نمی کند بلکه تمدن را تقلید می کند یعنی انسان قدرت این را دارد که از دیگری تقلید کند. شاید در بسیاری از موارد تصور می شود که ما به صورت عقلانی فکر و تامل می کنیم و بعد یک راهی را برای خود بر می گزینیم ولی در واقعیت این اتفاق نمی افتد ، به عنوان مثال آیا مدو شیوه آرایش در جامعه ایرانی بر اساس تاملات عمیق صورت می گیرد یا بر اساس تقلید است ؟

**س : نگاه شما به تغییروتحولات درنهاد خانواده ایرانی چگونه است؟ آیا مسیر حرکت آن را به سمت فروپاشی می دانید یا اعتلا؟
- یکی از شاخصه های اعتلا در روابط زناشویی و در روابط خانوادگی این است که تفاهم ، پویایی ، تشریک مساعی وجود داشته باشد ، آمارهایی که در مورد طلاق ، ازدواج و خشونت های خانوادگی در ایران نشان می دهد به نظر می آید که مسئله ی اعتلا را زیر سوال می برد و از آن سو پافشاری سوژه ی ایرانی برزنده نگه داشتن سنت های ایرانی برای قوام و تقویت خانواده نمی توان نهاد خانواد ه ایرانی را در حال فرو پاشی تصور کرد .
تغییر و تحولات شدید در حوزه اقتصاد ، کاهش یا حتی نابودی اقتصاد های سنتی ، از بین رفتن مرز بین روستا و شهر ، کوچکتر شدن روستاها در ایران ، تضعیف نقش نهادهای سنتی در ایران ، با وجود تمام این تغییرات ، به نظر می آید خانواده ایرانی است سعی دارد که خود را بازسازی کند یعنی نظریه اضمحلال از یک سو و نظریه اعتلا از سوی دیگر هردو با یک مشکلات ساختاری و بنیادینی رو به رو هستند.
اگر بخواهیم به زبان رابرت مرتون صحبت کنم به جای اینکه تئوری های کلان یا خرد مطرح کنیم باید یک نظریه سومی را مطرح کنیم و آن تئوری های میانی است یعنی نیم نگاهی به تغییر و تحولات اجتماعی مبتنی بر نظریه های تجربی محور داشته باشیم . یعنی نباید نهاد خانواد ه را از بستر جامعه ایران منفک و در یک خلایی آن را مطالعه کنیم ، نهاد خانواده باید در بستر ودر بافت جامعه ایرانی بررسی شود .
عصر ما عصری پراز شتاب و تغییر و تحولات است و این تغییر و تحولات تنها تحولات ذهنی نیست بلکه در حالت عینی هم بسیاری از مولفه ها مثل حوزه تکنولوژی، حوزه فضای مجازی و فهم زیست تکنیکی این هندسه جهان ما را تغییر داده است و خانواده ایرانی در چنین فضایی زیست می کند . یعنی وقتی ما در مورد زیست بوم خانواده یا خانه ایرانی صحبت می کنیم به تمامی این اضلاع باید نگاه کنیم و توجه کنیم زیرا تغییر و تحول در یکی از این اضلاع غیر ممکن است تاثیر و نفوذی بر روی ساختارهای خانه ایرانی نگذارد .
سوژه ی ایرانی در یک بستر سیالی در حال تغییر و تحول است ، ولی سنت هایی که به گونه ای سنت های ایرانی به حساب می آیند ، تلاش ، سرسختی و پافشاری می کنند که این خانه و سوژه را حفظ کنند .

**س: برای مقابله با آسیب هایی که پیش روی نهاد خانواده ایرانی است ، چه بستر و شرایطی باید در جامعه امروز ایجاد شود ؟ برخی از جامعه شناسان الگوی آرمانی ' خانواده خلاق ' را به عنوان راهکار مطرح می کنند ، حضرتعالی این راهکاررا چگونه تحلیل می کنید ؟
- اولین پرسشی که در ذهن آدم با این مفهوم ایجاد می شود این است که خانواده خلاق یعنی چه ؟ ما خلاقیت را در چه می بینیم ؟ آیا به عنوان مثال خانه یک آزمایشگاه است که ما در ان آزمایش های متنوعی انجام بدهیم ، واقع امر نشان می دهد که در خانه و خانواده بخش اعظمی از زندگی انسان مبتنی بر الگوهای ذهنی و زیستی است که انسان دردوران کودکی خود فرا گرفته است . فردی که در خانواده ای رشد می کند ، یکسری نقش ها و الگوهای ذهنی در وجوداو شکل می گیرد و آن بخشی از شخصیت و خوداو را تشکیل می دهد .
برای تغییر این نقش ها در صحنه خانواده وقتی فرد خانواده ای تشکیل می دهد نهایت ممکن است یک درصد یا دودرصدآن مبتنی بر نگاه های متاملانه باشد یعنی تفکرکند و بیاندیشد و بعد سعی کند الگوی ذهنی خود را در مورد رابطه زناشویی یا در مورد تربیت فرزندان تغییردهد زیرا نود درصد یا نود و پنج درصد از رفتارهای انسان در صحنه خانواده ،در بستر خانوادگی و در بستر زیست اجتماعی متاثر از نا خودآگاهش است .
من فکر می کنم این بحث خانواده خلاق بیشتر برگرفته از دو بحثی است که «میشل فوکو»و«آنتونی گیدنز» مطرح می کنند ، فوکو با بحث تکنولوژی یا تکنولوژی سوژه و گیدنز با مولفه خانواده پیشرو ، خانواده ای است که الگوهای متنوعی را در خود ایجاد می کند و آن را خانواده ی دموکراتیک یاد می کند .
ولی واقع امر این است که وقتی به بستر نظرفوکو و گیدنز نگاه می کنیم اساسا این ها مبنای کاربردی ندارد به عنوان مثال گیدنز یک جا عنوان می کند که الگوی خانواده یک الگوی سنتی دارد و یه الگوی پیشرو دارد، الگوی سنتی شامل مادر، پدر و چند فرزند است .
اما «امیل دورکیم » جوامع را به دو دسته تقسیم می کند ، دسته اول جوامع مکانیکی ودسته دوم جوامع ارگانیک است و او معتقد است که الگوی خانواده سنتی متعلق به یک الگوی مکانیکی است ولی الگوی پیشرو این است که در قرن بیست ویکم خلق شده مثل انگلستان یا در اروپای غربی که یک جامعه ی مدرن و پیشرو است و الگوهای متنوعی از خانواده در آن دیده می شود ، ممکن است خانواده ای باشد که یک مادربا دو بچه از همسر خود جداشده باشد و پدری هم از یک خانواده دیگر جدا شده باشد و فرزندی نداشته باشد و آنان باهم ازدواج کنند و این یک الگو می شود و یک الگو ممکن است به این صورت باشد که یک مادر با یک بچه و یک مادر دیگربا یک بچه از یک خانواده دیگر لزبین باشند و خانواده تشکیل دهند، یا یک خانمی با خانم دیگر بچه ای را به صورت مصنوعی به دنیا می اورند و خانواده تشکیل می دهند ، دورکیم این الگوها را ، الگوهای پیشرو می نامند.این الگوها مبتنی بر یک تجربه زیسته است که در اروپای غربی شکل گرفته است و دیگر جوامع بشری به این فرمها سخت تن می دهند.
در مورد خانواده خلاقی که شما بیان می کنید می توان از این بعد نگاه کرد که رسانه های جمعی ، نظام آموزش عالی ، نظام آموزش و پرورش یا جامعه ی مدنی به معنای وسیع کلمه فضاهایی را ایجاد کند که مادرها و پدر ها و خانواده ها این گونه فکر نکنند که تربیت فرزندان ، زندگی زناشویی فقط باید مبتنی بر آموزه های سنتی مادربزرگها و پدر بزرگهاباشد.
می توان از مشاوره های خانوادگی به عنوان الگوهای زیست رفتاری استفاده و به زبان عامیانه مهارت افزایی ایجاد کرد و این آموزش نباید به صورت کلاس های رسمی یا مشاوره ای باشد بلکه باید در فضای رسانه ای ما ، در فضای روزنامه ، در فضای جامعه و حتی در کتابهای درسی دانش آموزان از ابتدا آرام آرام نقش ها در ذهن شکل گیرد.

**س : برخی کارشناسان خانواده معتقدند که ، برای مطالعه در حوزه نهاد خانواده ، باید رویکرد ' معنا کاوانه ' داشت ، دیدگاه شما در مورد این مولفه چیست ؟
- یک واقعیتی را نباید کتمان کنیم و آن این است که حوزه سیاست در ایران سایه اش چنان گسترده شده که تمام ابعاد زندگی سوژه ایرانی را در بر گرفته است . این نوع نگاه و این شیوه از برقراری نظم بر رژیم درونی سوژه به خانواده ایرانی نه تنها کمک نکرده بلکه آسیب هم زده است ، یعنی به جای اینکه ما سعی کنیم که نگاهی منطبق بر یک نگاه فرهنگی و مردم شناختی نسبت به زیست و شیوه سوژه ایرانی داشته باشیم ، یک الگوی ایدئوژیک ذهنی را در ذهن و زبان خود تصور کردیم و حاکمیت سعی می کند بی آنکه به تنوع قومی ،فرهنگی و جغرافیایی یعنی مسئله تنوع در اقلیم زیست بوم ایران توجه کند شیوه زیستی یک پارچه را تحمیل کند.
به عنوان مثال یک زن ومردی که در تهران زندگی می کنند با زن ومردی که در گیلان یا مازندران زندگی می کنند ، شیوه زیست متفاوتی دارند . این نشان از آن دارد که چون ما تنوع را از حوزه فهم خود کنار گذاشته ایم باعث شده است که یک نگاه ایدئولوژیک ، یکپارچه گرایانه یا یک نگاه هموژنیک داشته باشیم .
نگاه هموژنیک مبتنی بر سیاست هایی است که به جای اینکه به فرهنگ و معنای وسیع آن توجه شود ،برای فهم سوژه ی ایرانی در حوزه ی خانواده با یک نگاه رسمی ، صوری و بیشتر هم سیاست زده و ایدئولوژیک بررسی می شود و این امر باعث شده است که عرصه تنگ شود .
به عنوان مثال مفهوم حجاب را در نظر بگیرید، حجاب به عنوان یک پوشش و شیوه زیست در فرهنگ ایرانی چه قبل و چه بعد از اسلام وجود داشته است اما این شیوه پوشش در حوزه خانواده در حوزه ی عشیره ، طایفه ، شهر و روستا به صورت متنوع در اقصی نقاط فلات ایران جاری و ساری بوده است، ولی وقتی این شیوه های متنوع به یک فرم تقلیل یابد و آن یک فرم استاندارد سازی و پخش شود و با قوه قهریه در سرتاسر اقلیم ایران تزریق شود نه تنها تضاد و تنش و پارادوکس ایجادمی کند بلکه باعث این می شود آن هنجارهایی که به صورت فرهنگی و مردم شناختی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود دچار گسست شود و این گسست باعث ایجاد ناهنجاری هایی در حوزه های مختلف عفاف و حرمتها و حوزه های مختلف اخلاقی در جامعه می شود.

**س : برخی جامعه شناسان تاکید می کنند که ما نیاز به دانش بومی و رویکردهای کیفی در زمینه مطالعات حوزه خانواده داریم، آیا حضرتعالی هم معتقد به این خلاء مطالعاتی در این حوزه هستید ؟
- بحثی در ایران مطرح شده است که ممکن است عنوان و مفهوم آن جدید باشد ولی می شود گفت سید فخرالدین شادمان در دهه های 30 و 40 شمسی این بحث را مطرح کرد که تهاجمی از سمت اروپا و غرب به فرهنگ ایران می شود که به گونه ای فرهنگ ایران مسخر این ذهن و سوژه اروپایی قرار می گیرد. همچنبن بحث هایی ایجاد شد که ما چگونه می توانیم در برابر این تسخیر، هجوم فرهنگی و به زبان امروزی تهاجم فرهنگی خود را مصون کنیم یا از زبان جلال ال احمد از غرب زدگی که مانند یک طاعون که همه جا شیوع پیدا می کند ما چگونه خود را می توانیم مصون کنیم.
در دهه های اول انقلاب بحث های مختلفی مبنی بر این بود که ما چگونه علوم انسانی را دینی واسلامی کنیم یعنی فهم از انسان را بومی کنیم . من با این مفهوم بومی کردن مشکل دارم ، می توان بحث را این گونه مطرح کرد که برای فهم امور و مسایل در حوزه جامعه انسانی ، آیا اساسا تجربه های زیسته سوژه ایرانی خود می تواند معیاری برای مطالعه ایجاد کند . سوژه ایرانی با تمام اشتراکاتی که ممکن است با سوژه جهانی انسان در بسترها ی مختلف داشته باشد اما تفاوت های بنیادین از خود نشان می دهد . به عنوان مثال هنر در مفهوم کلی یک مفهوم جهان شمول است اما این هنر وقتی در یونان خود رانشان می دهد به صورت مجمسمه های عریان نمایان می شود و وقتی در ذهن وزبان ایرانی قرار می گیرد به صورت فرش خود را نشان می دهد و هنگامی که مسئله عشق ، شیفتگی و دلدادگی مطرح می شود در غزل های حافظ به صورت یک سناریوی پشت پرده و دو پهلو خود را نشان می دهد .
واقعیت امر این است که آیا می توان این تفاوت ها را به مثابه تفاوت هایی که فقط مربوط به تجربه های زیسته اروپا نباشد، مطالعه کنیم ؟ بله می توان وباید مطالعه کرد چون به عنوان مثال یکی از بحث های جنسیتی این است که برخی ازجوامع بشری به گونه ای پدر سالارند و برخی مادر سالارند . حال این سوال پیش می آید که آیا در شیوه زیست خانواده ایرانی فرم ، مفهوم وسبک پدر سالاری یا مادر سالاری حاکم بوده است ، یا این که در بین اقوام کرد ، ترک ، لر و گیلک نقش ها همه پدر سالار بوده است یا تفاوت هایی محسوسی مشاهده می شود . ممکن است در بین خانواده های ترک پدر سالاری و در بین خانواده های کرد مادر سالاری و دربین خانواده های گیلک یک نوع دموکراتیک نمود داشته باشد . آیا این مباحث را می توان به صورت تاریخی ، فولکلوریک، مردم شناختی و جامعه شناختی مطرح کرد؟
در بعد از انقلاب ، فرم ها وسبک های ویژه ای از روابط جنسیت ، یعنی رابطه مرد و زن درجامعه ایرانی شکل گرفته است که این رابطه نه مرد سالار است و نه زن سالار ، چرا که بنابر عقیده برخی از جامعه شناسان سبکی از رابطه قدرت در بین خانواده های ایرانی دیده می شود که کمتر در بین خانواده های اروپایی یا آسیایی دیده می شود و آن زن ذلیل بودن است . این واژه زن ذلیل ممکن است عامیانه به نظر آید اما این شیوه ای است که زن سالارو مرد سالار نیست بلکه به نظر می آید بعد از انقلاب نقش سنتی زن در خانواده ایرانی دچار تغییرات کیفی شده است . آن چه که در خانواده ایرانی دیده می شود نقش فرزندان است ، فرزندان در خانواده ایرانی با توجه به تنوع اقلیمی در ایران نقش کلیدی دارند . یعنی در خانواده های ایرانی با وجود اختلافات ممکن بین زن وشوهر به دلیل وجود فرزند خود را قربانی می کنند ولی یک چنین تجربه ای مثلا در خانواده سوئدی وجود ندارد که فرزند نقش کلیدی داشته باشد . این بحث مهمی است که ما به جای آن که الگوهای زیستی کشور دیگری را برای فهم خانواده ایرانی معیار قرار دهیم ، همین موضوع نقش فرزندان را معیاری برای بررسی خانواده ایرانی قراردهیم . اما اینکه به تئوری ها و نظریاتی که در آمریکا و اروپا مطرح شده است توجه نکنیم با این دلیل که می خواهیم تئوری های بومی بسازیم این عقیده درست نیست .
این تئوری ها و نظریه ها در خلا که ارائه نشده است بلکه براساس مطالعات شیوه های زیست موجود جوامع مختلف در حوزه خانواده مطرح شده اند . آیا تا به حال درمورد شیوه زیست خانواده بختیاری ها ، ترکمن ها ، کردها ، ترک گورانی ها ، مطالعه ای انجام شده است ؟ آیا نهاد خانواده می توان بی توجه به بافت اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و تاریخی و الگوهای اسطوره ای مطالعه کرد ؟

**س : آسیب شناسان اجتماعی با انتقاد از فضای رسانه معتقدند که در جامعه رسانه ای باید روابط بین زن و مرد مراقبت شود و از شکنندگی روابط در قالب خانواده بکاهد ، نظر شما چیست ؟
- در این زمینه دو نظروجود دارد ، یک نگاه رئالیستی نسبت به فضای رسانه وجود دارد یعنی نوعی واقعیات موجود در جامعه را باز نمایی می کند ویک نگاه ایده آلی وجود دارد که معتقد است با ید این نگاه را به جامعه تزریق کنیم . این دودیدگاه به گونه ای به فضای رسانه آسیب می رساند ، اگر در برنامه های تلویزیونی خانواده های ایرانی را خیلی غیر واقعی نشان دهیم به عنوان مثال زنی در خانواده نشان داده شود که دائم در حال تمکین است واز خود هیچ قوه تعقل و عصیان ندارد، این با واقعیات جامعه هم خوانی ندارد . و اگر در برنامه ها و فیلم های دائم فضای تشنج نشان داده شود این هم همسو با واقعیات جامعه نیست . آمار و داده ها نشان می دهد که در این جامعه هنوز خانواده ها با تمام سختی ها و فراز و نشیب ها به زندگی خود ادامه می دهند . در واقع باید تلفیقی از این دو دیدگاه در برنامه سازی های رسانه ای معیار قرار گیرد . نکته مهم آن است که تغییر و تحولاتی که درنقش ها و جایگاه زن ومرد در جامعه ایرانی اتفاق افتاده است ، وضعیتی ایجاد کرده است که سناریو نویسان برای بازنمایی این نقش ها دچار نوعی سردرگمی شده اند . نکته نانوشته در رسانه ، به ویژه در صداو سیما حوزه حقوقی وحوزه سیاسی از کل جامعه اگر نگوییم پنجاه سال عقب است ، از روند جامعه عقب است .
در واقع در روابط زن و مرد در جامعه ایرانی اتفاقاتی در حال رخ دادن است . اگر سی سال پیش این یک ارزش بود که اگر مردی با زنی صحبت می کند به اونگاه نکند، اما در حال حاضر اگر یک چنین رفتاری را مرد انجام دهد به عنوان نوعی بی احترامی تلقی می شود . این واقعیت نشان می دهد برخی ارزش ها تغییر کرده اند ولی هنوزقانونگذاران و سیاستمداران در عرصه صداو سیما به این باور نرسیده اند که در این جامعه تغییراتی صورت گرفته است .
این تغییرات ممکن است با الگوهای ذهنی و فقهی ما فاصله داشته باشد و مورد قبول هم نباشد اما زمانی که یک برنامه ساز تلویزیونی می خواهد سریالی یا فیلمی بسازد باید در بازنمایی نقش ها با واقعیات جامعه همسو باشد . سریال های ترکیه ممکن است برای بخشی از جامعه جذابیت داشته باشد اما برای بسیاری از اقشار جامعه جذابیت ندارد و نوعی اکراه ایجا د می کند ، زیرا خیلی از نقش ها در این سر یال ها اغراق آمیز است و با واقعیات جامعه هم خوانی ندارد . نکته کلیدی آن است که فضای رسانه به ویژه صداوسیما چه میزان مخاطب را در نظر می گیرد ؟ آیا به شعور مخاطب اهمیت می دهند ؟ آیا چیزی به نام شعور مخاطب در ذهن و زبان سیاست گذاران رسانه وجود دارد ؟ شعور مخاطب در جذابیت ، استمرار، ایجاد تفاهم وتعامل بین مخاطب و فضای رسانه ای به معنای وسیع کلمه نقش کلیدی دارد .

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.