تبیان، دستیار زندگی
به مناسبت سالگرد درگذشت خوش الحان ترین قاری دهه شصت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هدیه رهبر انقلاب به دوست کوچکش! + صوت

به مناسبت سالگرد درگذشت خوش الحان ترین قاری دهه شصت

شبکه تخصصی قرآن تبیان

تسویه چی

سال های قبل از انقلاب که کشور عزیز ما مثل امروز اینقدر قاری سرشناس نداشت، از ماذنه مساجد، صدایی تراوید که اذان دم غروبش، دل هر شنونده ای را می لرزاند. محمد تسویه چی، خوش الحان ترین قاری دهه شصت بود با چهره ای محجوب و صورتی کشیده، که در آن برهه زمانی، پدیده تلاوت این ملک بود بدون تردید. جوری که حتی هم سن و ساله ای خودش نیز تلاش می کردند تا از او تقلید کنند. با هزار افسوس، این صدای نوستالژیک اما در اوج طراوت و در سکوتی بهت انگیز، به یکباره خاموش شد. این نوشته، تازیانه ایست بر گرده خاطرات خاک خورده آن ایام که به مناسبت سالگرد درگذشت این قاری متخلق، قلمی شده است.

*******

قرآنی شدن او حکایتی است برای خودش، حکایت، حکایت روزهای دهه پنجاه است، حکومت نوارهای کاست و خردسالی که مجذوب الحان ضبط شده بر روی آنهاست، نوجوانی از کوچه پس کوچه های «خانی آباد» به دور از تمامی هیاهوهای دوران کودکی غبار تعلقات خاص این دوره را از روی پارچه سفید دل خود تکانده و داشت آخرین سطرهای اسطوره شدن را در قالب الحانی الهی تمرین می کرد. آمده بود تا موجی ایجاد کند و آمده بود تا بماند و ماند اما .... هیچ گاه ثمره ای از آن موج را نبرد یا ندید.
موجی که از سال های ابتدایی دهه پنجاه شروع شد، در اواخر همان دهه به اوج خود رسید و اوایل دهه هفتاد برای همیشه خاموش شد، خاموش شدنی که یک آه و افسوس سرد را به دنبال خود داشته و دارد. این موج، توسط کودکی با صورتی بیضی شکل که چشم هایش نگاهی نافذانه در خود داشت و ابروهایی به هم پیوسته که حالت متفکرانه چهره اش را کامل کرده بود، شروع شد. چهره اش برای گرفتن قالب یک بزرگ مرد کوچک تنها یک عینک آن هم با شیشه های بزرگ کم داشت که از سن 10 سالگی به چهره اش ضمیمه شد، حالا دیگر همه چیز برای شکل گیری این موج و تولد یک پدیده فراهم بود و آغاز شد این موج و این پدیده، پدیده ای که آفریننده و ایجادکننده و کامل کننده آن فقط یک نفر بود.
داستان از قرآنی بودن خانواده شروع می شود، خانواده ای با چهار پسر و هفت دختر که البته در آن روزها پرجمعیت حساب نمی شده است، پدری قرآن دوست و قرآن خوان که جلسه آموزش قرآن داشته و به حدی دغدغه دین و قرآن داشت که هر جا برای کار مراجعه می کرد و یا مشغول کار می شد، شرط رفتن برای نماز جماعت ظهر را در اولویت کار قرار می داد، چنین پدری بالای سر خانواده بود و طبیعی است که در چنین خانواده ای همه فرزندان راهی جز قرآن در جلوی پای خود نبینند.
پدر خانواده از حدود 20 سالگی وارد بحث قرآن می شود و 30 سال آخر عمر خود را در کنار «حاج آقا مرتضی تهرانی» و فعالیت در مسجد «میرزاموسی» واقع در بازار بزرگ تهران سپری می کند. تا اینکه در سال 1387 صحنه زندگی را برای همیشه ترک می کند تا به یوسفش بپیوندد.

سایر اعضای خانواده فعالیت قرآنی داشته اند اما نه به اندازه قهرمان این داستان، تمامی خواهرها بر روانخوانی قرآن مسلط هستند و هر کدام در دوره های آموزشی شرکت کرده و حتی یکی از آنها جلسات آموزش قرآن دارد و همچنان مشغول آموزش قرآن کریم است.
پدر که کار آموزش قرآن را نیز انجام می دهد، چندین نوار کاست با خود به خانه می آورد که صدای استاد «عبدالباسط» بر روی آنها ضبط شده است، آن سال ها، قهرمان ما هنوز چهارساله است و در حال خودسازی برای اسطوره شدن، خواهر بزرگتر در گفت و گو با خبرنگار ایکنا در این باره می گوید: «نوارهای عبدالباسط که برای پدر می رسید و در خانه می گذاشت برادرم را جذب خود کرده بود، تکرار پخش تلاوت عبدالباسط در خانه باعث شده بود تا او کم کم برخی آیات و فرازها را حفظ کند تا در مواقعی که تنها هست آنها را برای خود زمزمه کند، پدرم(حاج میرزاحسن تسویه چی) که مدرس قرآن بود متوجه این زمزمه ها و علاقه و استعداد نهفته او شد و شروع کرد به آموزش دادن به او و الحمدلله پیشرفت بسیار خوبی کرد».
محمدتقی تسویه چی در 23 آبان سال 1349، در محله خانی آباد تهران متولد شد، فرزند چهارم خانواده بود، خانواده اصالتاً اهل «شبستر» هستند.

مقام معظم رهبری بسیار سفارش کرده بودند که از محمدتقی مواظبت کنیم چرا که خطراتی می تواند او را تهدید کند و پدر هم می ترسید که او را به خارج بفرستد

محمدتقی تسویه چی توسط جلسات مولایی شناخته شد. درست در چهار یا پنج سالگی و از آنجا بود که به تلویزیون رفت تا کم کم زمینه برای معرفی این پدیده نوظهور به جامعه فراهم شود، در آنجا تلاوت و اذان وی برای پخش از صدا و سیما ضبط می شود. همه این اتفاقات مربوط به اوایل دهه پنجاه است.
در آن سال ها محمدتقی تسویه چی سفری هم به مشهد دارد، در مسجد کرامت، همان مسجدی که پایگاه فعالیت های حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در سال های قبل از انقلاب بوده است و حتماً هم استاد مولایی حضور داشته، تلاوتی انجام می دهد که استقبال خوب حضرت آقا را به دنبال دارد.
قاسم خانی، داماد خانواده تسویه چی، در مورد این دیدار می گوید: «در مسجد کرامت مشهد، محمدتقی و پدرش هم حضور دارند، پدر از محمدتقی می خواهد که بلند شود و برود آیاتی را تلاوت کند، محمدتقی بلند می شود و می رود تا در صدر جلسه تلاوت کند که یکی دو نفر از بزرگترهای مجلس اجازه نمی دهند، محمدتقی چندین بار این کار را انجام می دهد تا اینکه در گوشه ای به خود حضرت آقا می گوید که می خواهد تلاوت کند، ایشان هم اجازه تلاوت می دهند، جمیعت از تلاوت زیبای محمدتقی به وجد می آیند. محمدتقی چون خردسال بود جثه کوچکی داشت، بعد از تلاوت، حضرت آیت الله خامنه ای، محمدتقی را در آغوش می گیرند و رو به همه جمعیت می گویند: «صاحب این صدای بزرگ، این کودک خردسال بود».
مرحوم تسویه چی در همان جلسه آیه 21 سوره حشر «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ...» به تقلید از سبک استاد عبدالباسط تلاوت می کند تا از همان روز جایگاهی برای خود نزد حضرت آیت الله خامنه ای باز کند و تلاوت ها در محضر ایشان ادامه داشته باشد و البته معظم له نیز پیگیر احوالات محمدتقی باشد. چنانکه بعدها از لقب «دوست کوچک من» برای محمدتقی استفاده و او را اینگونه خطاب می کنند.

تسویه چی

خواهر بزرگتر محمدتقی تسویه چی در مورد خوش صدایی برادرش می گوید: «بعد از حضور در جلسات استاد مولایی و شناخته شدن بیشتر، برای تلاوت در مسابقات بین المللی قرآن ایران در حسینیه ارشاد دعوت شد تا به عنوان قاری افتخاری تلاوت کند، در زمان تلاوت که داوران و شرکت کننده های عرب زبان نیز حضور داشتند از تلاوت محمدتقی بسیار ابراز تحیر کردند. یکی از قاریان عرب زبان در زمان تلاوت به حدی متعجب شده بود که می گفت امکان ندارد یک نوجوان ایرانی به این سبک و سیاق قرآن را با لحن کاملاً عربی و رعایت کامل تجوید و قواعد تلاوت کند».
بعد از سال ها، دومین دیدار مرحوم تسویه چی با حضرت آیت الله خامنه ای که آن زمان رئیس جمهور بوده اند به طوری کاملاً تصادفی شکل می گیرد، قاسم خانی در مورد این دیدار می گوید: «براساس رفت و آمدی که با خانواده عموی محمدتقی داشتم با خانواده آنها به ویژه محمدتقی آشنا شدم و همین باعث شد چون از خلقیات پسر این خانواده خوشم آمد با این خانواده وصلت کنم، در روز عقد که عاقد آن رهبر معظم انقلاب بودند، محمدتقی نیز حضور داشت، در آنجا نیز با توجه به اینکه زمان اذان مغرب بود درخواست شد تا آیاتی از قرآن توسط محمدتقی تلاوت شود که ایشان بلافاصله آیاتی را تلاوت کردند، بعد از تلاوت، مقام معظم رهبری گفتند شما در مشهد در مسجد کرامت نیز تلاوت داشته اید، صدایتان آشناست، همانجا خطاب کردند که این دوست کوچک من است. مقام معظم رهبری حتی جایزه ای که در مشهد به محمدتقی داده بودند به یاد داشتند».
 
حالا دیگر پدیده نوظهور تلاوت ایران در جامعه برای خودش شناخته شده بود و تلاوت های ضبط شده وی حتی به فروش هم می رسید، رفت و آمدهای محمدتقی تسویه چی به جلسه استاد مولایی ادامه دارد و در این راه با افرادی همچون «شهریار پرهیزکار» و «جواد فروغی» آشنا می شود و با آنها مراوداتی را آغاز می کند. پدر نیز در منزل نظارت های خاص خود را اعمال می کند، از اعمال محدودیت در خوردن غذاهای متنوع تا آموزش های آوایی و ... تا صدای محمدتقی در اوج باقی بماند و درگیر تغییرات صدایی دوران بلوغ نشود.
محمدتقی مراحل رشد را سپری می کند تحصیلات خود را تا سطح دبیرستان که با جنگ تحمیلی همزمان شده است ادامه می دهد، بعد از آن به جبهه می رود شش ماه در جبهه حضور می یابد و در آنجا بیشتر مشغول فعالیت های فرهنگی می شود، بعد از بازگشت از جبهه تحصیلات خود را ادامه داده و دیپلم خود را دریافت می کند. مدتی هم در حوزه «آیت الله مجتهدی تهرانی» که از استادان اخلاق تهران بودند، دروس طلبگی می خواند. تا اینکه سرانجام در سال 1370 و در سن 21 سالگی بر اثر تصادفی مشکوک، در اوج طراوت، خانواده را ترک گفت و دل دوستداران به کلام خداوند را با رفتنش داغدار کرد.

برای شنیدن مختصری از زندگینامه تسویه چی به همراه قطعه هایی از تلاوت های گوش نوازی وی، اینجا کلیک کنید

-------

با استفاده از:

جوانه های ایرانی،ایکنا و...