تبیان، دستیار زندگی
انتخاب و تصمیم گیری، جزئی از زندگی ماست که گاهی نمی توانیم به درستی انجامش دهیم. گزینه های متعددی که روبرویمان می بینیم ممکن است گیج مان کند و در نهایت هم دچار اشتباه شویم. اما شیوه هایی وجود دارد که با کمک آنها می توانیم به انتخاب و تصمیمی برسیم که ما را
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : هدی بانکی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پنج بار بپرسید«چرا»، دنیا تغییر می کند!

انتخابات نزدیک است، چطور درست انتخاب کنیم؟

انتخاب و تصمیم گیری، جزئی از زندگی ماست که گاهی نمی توانیم به درستی انجامش دهیم. گزینه های متعددی که روبرویمان می بینیم ممکن است گیج مان کند و در نهایت هم دچار اشتباه شویم. اما شیوه هایی وجود دارد که با کمک آنها می توانیم به انتخاب و تصمیمی برسیم که ما را بیشتر و بهتر به هدفمان نزدیک می کند.

هدی بانکی - بخش خانواده ایرانی
انتخاب

چه شغلی را باید انتخاب کنید؟ چه اتومبیلی را بخرید؟ آیا باید از او بخواهید با شما ازدواج کند؟ آیا آمادگی بچه دار شدن را دارید؟ این خانه مناسب شما هست؟ یا باید پیش از اینکه پیشنهادی بدهید باز هم جستجو کنید؟
زندگی، پر از انتخاب های دشوار است و هر چه این انتخاب ها بزرگ تر باشند، گزینه های بیشتری داریم و سخت تر هم می شوند. همانطور که می دانید مغز ما بر مبنای صفر و یک است، و وقتی دو گزینه برای انتخاب دارد، خیلی سریع می تواند واکنش نشان دهد، مخصوصا اگر یکی از این گزینه ها واضح و بدیهی باشد: اینجا بایستم و در موج بزرگی که به طرفم می آید پرت شوم یا روی آن صخره بزرگ بپرم و ایمن بمانم؟ انتخاب راحتی است!
وقتی گزینه های بیشتری در برابرمان قرار می گیرد هنگ می کنیم! روی صخره بپرم یا از درخت بالا بروم؟ واقعا نمی دانیم کدام بهتر است، و تحقیقات نشان داده بیشتر افراد وقتی چند با چند گزینه متعدد و مشابه مواجه می شوند، اصلا انتخابی نمی کنند!
تمرین، تجربه و حساب های سرانگشتی می توانند به ما کمک کنند تا تصمیمات فوری و درجا بگیریم، مثلا وقتی شک داری، ولش کن! خوشبختانه ما به طور طبیعی با تصمیمات "یا مرگ یا زندگی" روبرو نمی شویم، معمولا کارهای زیادی برای تصمیم گیری انجام می دهیم.

مرور مزایا و معایب

پژوهش ها نشان می دهد افرادی که سریع تر تصمیم گیری می کنند، نسبت به آنهایی که گزینه ها را دقیقا سبک و سنگین می کنند، احتمال رضایت شان از تصمیمات شان بیشتر است

یک شیوه قدیمی و تکراری برای تصمیم گیری، لیست کردن مزایا و معایب گزینه هایی است که داریم؛ روی کاغذ ستونی برای تمام جوانب مثبت و ستونی هم برای تمام جوانب منفی در نظر می گیریم و در پایان آپشنی که بیشترین مزایا را دارد برنده است. اما این استراتژی در هر موردی کاربرد ندارد و درست از آب در نمی آید، مثلا اگر یکی از مزایای یک انتخاب این باشد که " درآمد بالایی خواهم داشت" و یکی از معایبش هم این باشد که " خیلی سخت است"، اما این دو یکدیگر را خنثی نمی کنند!
بعض از افراد با امتیاز دادن به هر آیتم، این مشکل را برطرف می کنند، مثلا به " درآمد خیلی بالا"، 20 امتیاز مثبت می دهند و به یک خطر خیلی جزئی و کم اهمیت، 1 امتیاز منفی. این کار کمک می کند تا آپشن ها را واقعی تر ارزیابی کنید. اما مزایا و معایب همیشه هم روشن و قابل پیش بینی نیستند، و فرآیند لیست کردن، برای خیلی از افراد و بسیاری از شرایط مناسب و به دردبخور نیست، مخصوصا انتخاب های انگیزشی و غریزی که ممکن است با تشریفات این گونه لیست ها، به طور غیر طبیعی دچار اختلال شود!
در اینجا چند استراتژی مناسب برای تصمیم گیری را نام می بریم که البته همه آنها برای هر کسی و برای هر تصمیمی مفید نیستند اما همه این شیوه ها نکته مثبتی دارند که به تفکر روشن تر و اجتناب از ناتوانی در تصمیم گیری و قفل کردن در شرایط حساس کمک می کنند.

نتایج و پیامدها را بررسی کنید

در مواجهه با تصمیم گیری های بزرگ، ممکن است دچار محدودیت بینش و باریک بینی شویم که توجه ما را آنقدر معطوف نتایج فوری و سریع الوصول نماید که دیگر به عوارض و پیامدهای احتمالی آن فکر نکنیم.
هر وقت می خواهید انتخاب کنید، ارزشش را دارد که وقت بگذارید و پیامدهایی را که انتظار دارید بررسی کنید. هر گزینه را مورد ملاحظه قرار داده و این سوال ها را بپرسید:
. پیامد احتمالی این گزینه چیست؟
. احتمال چه پیامدهایی بسیار ضعیف است؟
. اگر این گزینه را انتخاب نکنید، چه پیامدهایی خواهد داشت؟
. اگر دقیقا برعکس این گزینه عمل کنید، چه پیامدی خواهد داشت؟
به پیامدها و نتایج بلند مدت هم فکر کنید و ابعاد تفکرتان را تا جوانب منفی هم گسترش دهید، بدین ترتیب در رویارویی با تصمیم گیری های بزرگ و مهم، می توانید با دیدی روشن، جهت درست را انتخاب کنید.

بازی با "چراها"!

پنج بار "چرا " پرسیدن، یکی از تکنیک های حل مسئله است که توسط ساکیچی تویودا، موسس تویوتا ابداع شده است. وقتی مشکلی بوجود می آید، می پرسید "چرا" ؟ با این پرسش و این که چرا چنین اتفاقی افتاد و بارها و بارها پرسیدن آن، در نهایت به علت اصلی می رسید.
چرا اتومبیلم خراب شد؟ چون شمع موتور خراب شد. چرا؟ چون جرم گرفته بود. چرا؟ چون برای تنظیم موتور نبرده بودمش. چرا؟ چون حسابی مشغول بازی GTA4 بودم! چرا؟ چون آدم بدبخت و تنهایی هستم که افراد این بازی تنها کسانی هستند که واقعا دوستم دارند!
می بینید؟ اتومبیل تان خراب شده چون شما از یک اختلال روانی رنج می برید!
هرچند پنج بار پرسیدن"چرا" یکی از تکنیک های حل مسئله است، اما همچنین به شما کمک می کند تعیین کنید که آیا گزینه ای که درحال بررسی اش هستید، در راستای ارزش های شما است یا نه. مثلا، چرا باید این شغل را انتخاب کنم؟ چون درآمد خوبی دارد و فرصت برای رشد و پیشرفت من است. چرا این مسئله مهم است؟ چون من می خواهم حرفه بهتری داشته باشم، نه اینکه یک سری کارها و وظایف بی معنی انجام دهم. چرا؟ چون دوست دارم زندگیم معنا و هدف داشته باشد. چرا؟ تا بتوانم شاد باشم. چرا؟ چون این همان چیزی است که در زندگی مهم است.
توجه داشته باشید که گاهی اوقات مجبورید چگونه " چرا" پرسیدن را تغییر دهید تا سوالات تان متمرکز روی اصل موضوع بماند و به سمت عوامل غیرمرتبط منحرف نشود. مثلا اگر بپرسید" چرا درآمد این شغل خوب است و فرصت رشد را به من می دهد" کمکی به انتخاب شما نمی کند و منحرف کننده است، چون موضوع این است که این شغل این شرایط را "دارد" نه اینکه "چرا" این شرایط را دارد.

از شم تان استفاده کنید

روی کاغذ ستونی برای تمام جوانب مثبت و ستونی هم برای تمام جوانب منفی در نظر می گیریم و در پایان آپشنی که بیشترین مزایا را دارد برنده است

پژوهش ها نشان می دهد افرادی که سریع تر تصمیم گیری می کنند، نسبت به آنهایی که گزینه ها را دقیقا سبک و سنگین می کنند، احتمال رضایت شان از تصمیمات شان بیشتر است، با اینکه ممکن است اطلاعات کمتری داشته باشند. دلیل ساده اش هم استرس کمتری است که در این فرایند ایجاد می شود، استرس زیاد عملکرد مغز را مختل می کند.
ذهن هشیار تنها می تواند 5 تا 9 تفکر متفاوت و متمایز را پاسخگو باشد. یعنی هر مسئله پیچیده ای با متوسط بیشتر از 7 فاکتور، توانایی عملکرد موثرِ ذهن هشیار را مورد هجوم و طغیان قرار داده و منجر به انتخاب های ضعیف و نامناسب می شود. اما ضمیرناخودآگاه ما درمسائل پیچیده تر، بهتر و با ترفندهای بیشتری عمل می کند. افرادی که طبق شم و غریزه شان عمل می نمایند، در واقع به ضمیرناخودآگاه شان و چیزی که می گوید بیشتراعتماد دارند، تا این که بخواهند به ذهن هشیارشان که در مواجهه با شرایط پیچیده توانایی های محدودتری دارد اطمینان کنند.

این انتخاب شماست

از هر روال و شیوه ای که برای رسیدن به تصمیم و انتخاب درست استفاده کنید، رضایت شما از نتیجه، تا حدود بسیار زیادی بستگی به حس مالکیت شما نسبت به انتخاب های تان دارد. اگر برای انتخاب تحت فشار باشید یا شرایط تحت کنترل شما نباشد، حتی نتایج مثبت هم رنگ و بوی منفی خواهند داشت. از طرفی دیگر، پذیرفتن مسئولیت کامل انتخاب های تان می تواند باعث شود حتی شکست را هم مانند موفقیت احساس کنید، چون می دانید که بیشترین تلاش تان را کرده اید و تجربه ای ارزشمند برای دفعه بعد به دست آورده اید.


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.