تبیان، دستیار زندگی
شاعران با شور و هیجانی وصف ناپذیر زیبایی های بهار را می ستایند و از همگان می خواهند نهایت استفاده را از زیبایی وجود گل ها و سبزه ها بنمایند، چرا که عمر گل ها کوتاه است و وقت برای خوش بودن بسیار اندک.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طرب، ای دل، که نوبهار آمد

شاعران با شور و هیجانی وصف ناپذیر زیبایی های بهار را می ستایند و از همگان می خواهند نهایت استفاده را از زیبایی وجود گل ها و سبزه ها بنمایند، چرا که عمر گل ها کوتاه است و وقت برای خوش بودن بسیار اندک.

زهرا یوسفی - بخش ادبیات تبیان
یا مقلب القلوب ،سال نو

نوروز، نخستین روز از ماه فروردین است که آریایی ها تا پنچ روز پس از آن، جشن برپا می کردند و پادشاهان به حقوق اطرافیان، مردم و بزرگان رسیدگی می کردند.(بیرونی، التفیهم)
ابوریحان همچنین درمعرفی فروردین می افزاید: آریایی های قدیم، اول فروردین را وقت نزول فروهرها (فرشتگان) از آسمان می دانستند و جشن "فروردین" برپا می کردند.
اما در آثار پیشینان آمده است که این جشن (نوروز) را جمشید، نخستین پادشاه آریایی برپا کرد، در واقع به روایت فردوسی در شاهنامه، برگزاری جشن نوروز همزمان با مراسم تاج گذاری جمشید بوده است:
به جمشید  برگوهر افشاندند
مرآن روز را روز نو خواندند
سرسال نو، هرمز و فروردین
برآسوده از رنج تن، دل زکین
(فردوسی)
با این توضیحات عید نوروز از سابقه ی طولانی در ایران برخوردار است، عیدی با آداب و رسوم خاص که بشارت آمدن بهار را می دهد و البته، ایرانیان باستان رسوم آن را به تمامی بجا می آوردند: از جمله پوشیدن لباس نو، دید و بازدید، هدیه دادن ، روشن کردن خانه ها با چراغ و آتش، تناول شیرینی یا حلوا، برپایی سفره ی هفت سین و...
با ظهور اسلام و گسترش آن در سرزمین ایران، با توجه به بار معنوی بالایی که این عید از آن برخوردار بود نه تنها از میان برداشته نشد، بلکه رنگ الهی گرفت. شیخ عباس قمی، در مفاتیح الجنان،روایت امام صادق(ع) را در باب آداب روز نوروز به تفضیل بیان نموده است.
برخی از علمای شیعه در آثار خود به حدیث و روایتی در تأیید نوروز بیان داشته اند که در اینجا به گوشه ای از آن اشاره می کنیم:
ابن فهد حلّی در کتاب المهذّب البارع روایتی از امام صادق (ع) خطاب به معلی بن خنیس نقل می َکند که به طور خلاصه به آن اشاره می کنیم: نوروز همان روزی است که پیغمبر (ص) براى امیرالمؤمنین (ع) در غدیر خم بیعت گرفت و روزی است که رسول خدا (ص) على (ع) را به وادى جنّ فرستاد تا از آنها پیمان بگیرد، و روزی است که بر اهل نهروان پیروز شد و روزی است که حضرت مهدی (ع) ظهور کند و خدایش او را بر دجّال پیروز گرداند هیچ نوروزى نیاید جز آن که ما در آن توقع فرج داریم، زیرا آن از روزهاى ما است که فارس ها آن را نگه داشتند و شما آن را ضایع نمودید معلى می گوید: امام (ع) آن را به من دیکته کرد و من نوشتم.
قاضی نعمان دركتاب شریف دعائم الاسلام جلد 2 صفحه 326 مى فرماید: "براى حضرت علی(ع) اهدائى آوردند، حضرت سؤال كردند اینها براى چیست؟ عرض كردند اهدائى روز نوروز است فرمودند: هر روز را اگر مى توانید نوروز قرار دهید؛ یعنى هر روز اهدا كنید به یكدیگر و صله بنمائید در راه خدا."

از صبا بوی زلف یار آمد

در فصل بهار، عشق به زندگی با توصیف شاعرانه از رویش گل ها و سبزه ها محسوس تر می شود. شاعران آمدن بهار و جان ب خشی دوباره ی طبیعت را به واسطه ی رحمت پروردگار لایزال و با دست قدرت او نوید می دهند و با زیبایی شناسی که ذاتاً در وجودشان به ودیعه گذاشته شده بهار را به شکلی طرب انگیز در اشعارشان بیان می کنند.
شاعران با شور و هیجانی وصف ناپذیر زیبایی های بهار را می ستایند و از همگان می خواهند نهایت استفاده را از زیبایی وجود گل ها و سبزه ها بنمایند، چرا که عمر گل ها کوتاه است و وقت برای خوش بودن بسیار اندک.
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
(حافظ)

همان گونه که باد صبا بر طبیعت بی جان می وزد و مژده ی زندگی می دهد، باد رحمانی الهی باید در وجود انسان وزیدن گیرد و روح وجان انسان را از نیست به هست مبدل سازد

رنگ ها و آهنگ هایی که با سرآغاز فصل بهار و روز آغازین آن «نوروز» در تمام طبیعت انعکاسی دلپذیر می یابد و شاعر را به شگفتی وا می دارد و او با همین حیرت، زیبایی خلقت پروردگارش را به تصویر شاعرانه می کشاند.
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
(سعدی،غ476)
اما از آنجا که در تمامی این تغییر و تحول ها نشانه ای برای تفکر و هدایت بندگان است باید به گونه ای دیگر به آن نگریست.
نوروز که هرچمن، دل افروز بود
نقش گل و خار عبرت آموز بود
گر جامه به جان ز معرفت نو گردد
هرروز به دل نشاط نوروز بود
(شکیب اصفهانی)
بهار علاوه بر زنده شدن طبیعت که با چشم سر قابل رؤیت است باید بر روح و جان انسان ها نیز حیاتی نو بخشد و انسان را به تفکر وادار کند که خداوند نیز همین انتظار را از بندگانش دارد که همواره از این تجدید حیات پند گیرند و این ها همه نشانه هایی برای صاحبان تفکر است : إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ؛همانا در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز، قطعا نشانه هایى براى صاحبان اندیشه است. (آل عمران /190)
در اینجا سخن از عشق است. عشق خلق به خالق، و شایسته است انسان قلبش را که جایگاه حق است خالصانه به کف گیرد و ملتمسانه از درگاه حق درخواست زنده شدن دوباره ی آن را بنماید. قلبی که در گذر زمان دچار روزمرگی شده، زنگار بسته و نیازمند آن است تا به دست محبوب ازلی سامان یابد.
همان گونه که باد صبا بر طبیعت بی جان می وزد و مژده ی زندگی می دهد، باد رحمانی الهی باید در وجود انسان وزیدن گیرد و روح وجان انسان را از نیست به هست مبدل سازد. آن روزی که وصل بنده با خالق رخ دهد عیدیست تمام عیار با تمام اوصاف عاشقانه.
حبذا پای گل و صبحدم و فصل بهار
باده در دست و هوا در سر و لب بر لب یار
بی رخ یار هوای گل و گلزارم نیست
زان که بادست نسیم چمن و بوی بهار
همه بت خانه ی چین نقش و نگار است ولیک
اهل معنی نپرسند مگر نقش نگار
(خواجوی کرمانی)
در روایات آمده است نوروز، روز ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) است و امامان معصوم(ع) انتظار فرج ایشان را در نوروز از پروردگار عالم توقع دارند.
پس باید بهاری دیگر آفرید، بهاری آگنده از بوی خوش یاری غایب از نظر، یاری که اگر به اندازه ی جستجوی جرعه ای آب به هنگام تشنگی، جویای حالش می شدیم و از پروردگار هستی بخش می خواستیم تا باقیمانده ی غیبتش را بر ما ببخشاید، بدون شک، امروز در حسرت دیدارش نمی سوختیم و روزهای تلخ انتظار را سپری نمی کردیم.(چو یار ناز نماید شما نیاز کنید)
عراقی، شاعر سده هفتم هجری، بوی زلف عنبرین محبوب و معشوقش را از باد صبا طلب می کند و جمال دلدارش را در لطافت گل های بهاری به تماشا می نشیند:
طرب، ای دل، که نوبهار آمد
از صبا بوی زلف یار آمد
هان نظاره که گل جمال نمود
هین تماشا که نوبهار آمد
در رخ او جمال یار ببین
که گل از یار یادگار آمد
(عراقی، دیوان)
به هنگام تحویل سال، برای نزدیکی بیشتر به خالق هستی توصیه هایی برای خواندن دعا شده است . درخواست از خداوند برای تغییر حال به بهترین حال ها : یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول والاحوال، حول حالنا الى احسن الحال؛ اى خداوندى كه گرداننده قلب ها و چشم ها هستى، و تدبیر كننده نظم شب و روز ، اى دگرگون كننده حال و احوال، حال ما را به نیكوترین حال تبدیل ساز.