تبیان، دستیار زندگی
با جمعی از دوستان و مسئولان سازمان اوقاف به بیت حضرت امام خمینی(ره) در جماران رفته بود و هنگامی که اتاقی را که امام در آن جلوس می کردند، دید، بهت زده شد و ناخودآگاه شروع به گریه کرد و می پرسید: «هَل هذا المکان، بیتُ الأمام ِ الخمینی؟!»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روایت استاد خرمیان از حضور «غلوش» در ایران

با جمعی از دوستان و مسئولان سازمان اوقاف به بیت حضرت امام خمینی(ره) در جماران رفته بود و هنگامی که اتاقی را که امام در آن جلوس می کردند، دید، بهت زده شد و ناخودآگاه شروع به گریه کرد و می پرسید: «هَل هذا المکان، بیتُ الأمام ِ الخمینی؟!»

شبکه تخصصی قرآن تبیان
استاد خرمیان و غلوش

تلاوتی همراه با عشق به اهل بیت

من در این جلسه (تلاوت مشهور استاد در مدرسه شهد مطهری، سال 68)که آن هم طی اولین سفرش به ایران فراهم شده بود حضور داشتم. در آن جلسه مرحوم آیت الله خزعلی سخنرانی مبسوطی درباره اهل بیت(ع) داشتند که پس از آن مرحوم غلوش به اندازه ای تحت تأثیر این سخنرانی که برایشان ترجمه نیز می شد قرار گرفتند که آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِب عَنكمُ الرِّجْس أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطهِّرَكمْ تَطهِیراً» را با صدای رسا، زیبا و جمیل تلاوت کرد که شاید یکی از تلاوت های بی نظیر او باشد.
به ویژه اینکه در تلاوت فوق هنگامی که به کلمه «اهل البیت» می رسید آن را چندین بار تکرار کرد و حتی خاطرم هست در این هنگام به گونه ای خاص، دستش را کنار صورتش قرار می داد.
از خصوصیات اخلاقی استاد غلوش این بود که وی فردی متدین بود. هنگامی که به محل استقرارش به هتل هیلتون طی نخستین سفرش به ایران با سایر دوستان و قراء ایرانی می رفتیم، می دیدیم که او در تنهایی اش مشغول گریه کردن بود. هنگامی که دلیلش را جویا می شدیم می گفت «به یاد قیامت می افتم، اینکه من که بیش از 50 سال است قاری قرآن هستم، سرانجامم چه می شود؟»
که ما هم او را دلداری می دادیم که هنگامی که شما به این میزان طی جلسات مختلف در سطح جهان به تلاوت قرآن پرداخته اید، همین تلاوت ها دست شما را در یوم الجزاء می گیرد.

هذا المکان، بیت الأمام ِ الخمینی؟

ایشان با جمعی از دوستان و مسئولان سازمان اوقاف به بیت حضرت امام خمینی(ره) در جماران رفته بود و هنگامی که اتاقی را که امام در آن جلوس می کردند، دید، بهت زده شد و ناخودآگاه شروع به گریه کرد و می پرسید: «هَل هذا المکان، بیتُ الأمام ِ الخمینی؟!» به دلیل اینکه باورش نمی شد شخصیت جهانی که محافل سیاسی دنیا را به زلزله انداخته و این انقلاب عظیم را پشتیبانی کرد و به وجود آورد و جمهوری اسلامی را در ایران مستقر کرد، در این اتاق کوچک زندگی کرده است.
مرحوم غلوش نخستین سالی که به ایران سفر کرد، واقعاً تحول عظیمی در کشور به وجود آورد به گونه ای که هر مسجدی که او در آنجا برنامه تلاوت قرآن داشت، گروه های عظیمی از مردم، مشتاقانه حضور پیدا می کردند که حتی یاد دارم همان شب یا فردا شب از شبکه سیما تلاوت هایش پخش می شد.

حرم رضوی

طی سفری که به مشهد مقدس رفته بود، به حرم امام رضا(ع) مشرف می شود و جمعیت زیادی را مشتاقانه برای پابوسی ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) می بیند. در این سفر قندش افت می کند به گونه ای که حالش وخیم می شود و از همراهانش می خواهد او را به داخل حرم ببرند که خودش را به ضریح می چسباند و همان لحظه، حالش خوب می شود و این خوب شدنش را مدیون او می داند.
طی سفر نخستش به ایران به شهرهای مختلف سفر کرد و در آنجا تلاوت قرآن داشت، البته حدود پنج مرتبه به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد که آخرین بار حدود 10 سال پیش برای داوری مسابقات بین المللی قرآن بود که به دلیل بیماری دیابت، آن شادابی تلاوت در او دیده نمی شد.
قاریان مصری پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمده بودند اما تأثیرگذاری تلاوت های غلوش را نداشتند.
مرحوم غلوش، جسماً قوی بود و هنگامی که آیاتی از قرآن را تلاوت می کرد به جمعیت نگاه می کرد، دست راستش را نزدیک دهانش می آورد که شاید هیچ قاری این کار را نمی کرد. دستش را متمایل به طرف دهانش نگه می داشت و سپس به قرائت می پرداخت که خود این حالت در جمعیت، هیجان ایجاد می کرد.
شبی نیز میهمان یکی از قاریان در منزلشان بودیم که جمعیت زیادی هم از قاریان به همراه مرحوم غلوش حضور داشتند. پس از صرف شام، چند نفر از دوستان به تلاوت آیاتی از قرآن پرداختند، سپس از من خواستند که سرود زیبای «بِنَبیٍّ عَرَبیٍّ وَ رَسولٍ مَدَنی ...» را تلاوت کنم. هنگامی که انتهای آن «و بذل عسگر والحجة بالقائم حق...» رسیدیم دوستان به دلیل بردن اسم حضرت صاحب الزمان(عج) بلند شدند، ایشان فکر کردن، این بلند شدن به دلیل رفتن است. بلند شدن به سمت در خروجی رفتن، اما دیدن نه همه ایستاده اند. برگرشتند و هنگامی که علت را جویا شدن ما گفتیم که به دلیل بردن نام مبارک حضرت مهدی(عج) و به احترام ایشان از جا برخاستیم.
 
هنگامی که به ایران آمده بود به دلیل فرمایش مقام معظم رهبری که او در هتل تنها نباشد، عصرها نوعاً به آنجا می رفتیم. مجلسی بود که دوستان به قرائت قرآن می پرداختند و من هم آیه پایانی سوره مبارکه فتح را قرائت کردم «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء...» و پس از تلاوت هنگامی که از جایگاه پایین آمدم و نزد مرحوم غلوش رفتم، گفت «مقام الحجاز؟» و من پاسخ دادم «نعم» که در ادامه پیشانی من را بوسیدند و گفتند «صوت جمیل».

دیداری مجدد

همایشی بود که هم ایرانی ها وهم مصری ها، حضور داشتند. مرحوم غلوش نیز در آنجا بود و من آیاتی از سوره فرقان را تلاوت کردم. وقتی پایین آمدم با ایشان مصافحه کردم، یادش آمد که در ایران من با ایشان بودم و من را دعوت کردن به مسجدشان.
آیاتی از قرآن را تلاوت کردم و پس از آن مرحوم غلوش به سخنرانی پرداخت. ما که قرآن را زیبا می خوانیم چون زبانمان عربیست اما اینها ایرانی هستند و زبانشان فارسی است اما اینها قهرمانان واقعی قرآن هستند که به این زیبایی قرآن را تلاوت می کنند.
ان شاءالله خداوند او را با قرآن محشور بگرداند.