تبیان، دستیار زندگی
از آنجا كه به هنگام امضاى پیمان صلح، غالبا افراد گرفتار تردیدها و دو دلى ها مى شوند به پیامبر دستور مى دهد در قبول پیشنهاد صلح تردیدى به خود راه مده و چنانچه شرائط آن منطقى و عاقلانه و عادلانه باشد آن را بپذیر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صلحی مدبرانه

اسلام دین صلح
اسلام دین صلح
در قرآن به مساله صلح و زندگی مسالمت آمیز با دشمنان اشاره شده است. «وَ إِنْ‏ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ‏ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ؛[انفال/61]و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و كار خود به خدا واگذار كه خدا شنوا و داناست».
تفسیر نمونه در ذیل این آیه می نویسد: از آنجا كه به هنگام امضاى پیمان صلح، غالبا افراد گرفتار تردیدها و دو دلى‏ها مى‏شوند به پیامبر دستور مى‏دهد در قبول پیشنهاد صلح تردیدى به خود راه مده و چنانچه شرائط آن منطقى و عاقلانه و عادلانه باشد آن را بپذیر" و بر خدا توكل كن زیرا خداوند هم گفتگوهاى شما را مى‏شنود و هم از نیات شما آگاه است" (وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‏)، ولى با این حال به پیامبر و مسلمانان هشدار مى‏دهد كه ممكن است در پیشنهادهاى صلح خدعه و نیرنگى در كار باشد و صلح را مقدمه‏اى براى ضربه غافلگیرانه‏اى قرار دهند یا هدفشان تاخیر جنگ براى فراهم كردن نیروى بیشتر باشد اما از این موضوع نیز نگرانى به خود راه مده زیرا خداوند كفایت كار تو را مى‏كند و در همه حال پشتیبان تو است. [1]
معاویه از آن افراد منافقی بود که صلح امام حسن (علیه السلام) با او بنا به مصالحی انجام شد؛ وگرنه سابقه ی معاویه در زمان مولا علی (علیه السلام) بر آن حضرت معلوم بود و معاویه هم بر آن مرام قبلی خود بود، ولی امام حسن (علیه السلام) فرمود: برای حفظ خون امت مسلمان این صلح را پذیرفتم. «إِنَ‏ مُعَاوِیَةَ نَازَعَنِی‏ حَقّاً هُوَ لِی دُونَهُ فَنَظَرْتُ لِصَلَاحِ الْأُمَّةِ وَ قَطْعِ الْفِتْنَةِ؛[2]معاویه در حقی که مال من است (خلافت)، با من وارد جنگ شد پس من بخاطر مصلحت امت مسلمان و قطع فتنه با او وارد صلح شدم».
با وجود آنکه آن امام بزرگوار بنا به مصالحی تن به صلح داد، بعضی ها به آن امام ایراد می گرفتند که چرا با اینگونه آدم فاسقی (معاویه) صلح نموده است. امام در جواب این کسان می فرماید: «ما أنا بِمُذلِ‏ المُؤمِنینَ‏، وَلكنّی‏ مُعِزُّ المُؤمِنینَ‏. إنّی لَمّا رَأیتُكُم لَیسَ بِكُم عَلَیهِم قُوَّةٌ سَلَّمتُ الأمرَ لِأبقى أنا وَأنتُم بَینَ أظهُرِهِم، كما عابَ العالِمُ السَّفینَةَ لِتَبقى لأصحابِها، وَكذلِكَ نَفسی وَأنتُم لِنَبقى بَینَهُم؛[3] من خار کننده ی مومنان نبوده بلکه باعث عزت مومنان هستم (این صلح از خونریزی بین مسلمین حلوگیری نمود) دیدم که شما قدرت جنگ ندارید کار را به او وا گذاشتم تا من و شما باقی بمانیم، همچنانکه آن عالم (خضر) کشتی را سوراخ نمود تا برای اهلش  باقی بماند. من هم این کار را انجام دادم تا هم من و هم شما باقی بمانیم».
 البته واضح است که امام (علیه السلام) ترسی از شهادت ندارد، ولی شهادت حضرت در آن شرایط با منافق بازی معاویه به حاشیه می رفت و آن دستاورد لازم را نداشت، چونکه معاویه انسان زیرک و منافقی بود و مسلمین آن زمان منافق بودن او را درک نمی کردند، با این صلح نامه، زمینه برای بر ملا شدن نفاق معاویه (که خیلی زود عهدنامه را زیر پا گذاشت)مهیا شد.
این را هم باید اضافه نماییم که گر چه قصد حجت خدا برپایی دین است؛ ولی این نکته جز با همراهی مردم امکان پذیر نیست. هر چند خدا می تواند مردم را در هر صورت با دین خود همراه گرداند [4] ولی می خواهد با اختیار خود راه حق را برگزینند. در قضیه صلح امام حسن (علیه السلام) هم چنین بود، خیلی از سپاهیان آن حضرت فریب زر و سیم معاویه را خوردند و نسبت به امام خیانت نمودند، اینچنین بود که امام دید نمی تواند حکومت حق را بر پا کند و در نتیجه صلح فرمایشی ا انتخاب نمود. در حالی که همین مردم (نسل قبل این مردم) با اصرار و پافشاری خود مولا علی (علیه السلام) را به عنوان خلیفه ی خود تعیین نمودند. حضرت علی (علیه السلام) پافشاری مردم را باعث تمایل خود به منصب خلافت می داند [5]
وقتی مردم تمایلی به جنگ با معاویه نداشتند و نمی خواستند ایشان را برای بر پایی حکومت عدل الهی یاری کنند؛ امام حسن مجتبی (علیه السلام) گزینه ی بهتری (در ظاهر امر) برای حفظ مصلحت مسلمین، بهتر ازصلح نداشت.

نتیجه گیری
قرآن مجید به مسلمانان می آموزد که اگر دشمنان تقاضای صلح نمودند (عاقلانه و بدور از حیله و نیرنگ) شما هم صلح نمایید. امام حسن مجتبی (علیه السلام) برای حفظ مصلحت مسلمین با معاویه صلح نمود و زمینه را برای بر ملا شدن چهره ی تزویر معاویه مهیا کرد.

پی نوشتها
[1] تفسیر نمونه، ج‏7 ، ص 230    
[2] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏44ص66
[3] مكاتیب الأئمة علیهم السلام ، نویسنده علی احمدی میانجی، چاپ اول 1426 قم، ج‏4، ص 217
[4] اآیه 253 بقره  "اگر خدا مى‏خواست پس از فرستادن پیامبران و معجزات آشكار، مردم با یكدیگر در مقام خصومت و قتال بر نمى‏آمدند، و لیكن آنان بر خلاف و دشمنى با هم برخاستند، برخى ایمان آورده و بعضى كافر شدند"
[5] " اگر حضور مردمانی که با من بیعت نموده و یا وجود کسانی که مرا یاری می دادند؛ نبود حجت بر من تمام نبود (برای پذیرش خلافت)" نهج البلاغه،  ترجمه فقیهی، خطبه 3، ص31


رهپویان قرآن

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .