تبیان، دستیار زندگی
جایزه معماری پریتزکر امسال، به آلخاندرو آراونا ، معمار شیلیائی اهدا شد ، پس از اینکه هیئت داوران ژوری وی را برگزیدند ، موجی از نظرات در رسانه ها به جریان افتاد که اعتراضات گسترده برخی افراد مشهور از جمله پاتریک شوماخر را نیز در پی داشت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پریتزکر و دنیای غمگین آراونا

جایزه معماری پریتزکر امسال، به آلخاندرو آراونا ، معمار شیلیائی اهدا شد ، پس از اینکه هیئت داوران ژوری وی را برگزیدند ، موجی از نظرات در رسانه ها به جریان افتاد که اعتراضات گسترده برخی افراد مشهور  از جمله پاتریک شوماخر را نیز در پی داشت...

فرآوری: سمیه فروغی-بخش هنری تبیان
جایزه معماری پریتزکر

جایزه معماری پریتزکر توسط موسسه هیات Hyatt در سال 1979 برای تقدیر از معماران در قید حیاتی تاسیس شد که کار ساخته شده شان نشانگر تلفیقی از ویژگی های استعدادشان، دیدگاه و تعهد آنها است و سهم بسزایی در زندگی نژاد بشر و محیط اطراف آنها با استفاده از هنر معماری ایفا کرده است. این جایزه گاهی به عنوان با پرستیژ ترین جایزه معماری و یا نوبل معماری توصیف می شود.
در سال 2004، شیکاگو افتتاح پارک هزاره را جشن گرفت. در این پارک یک غرفه موسیقی توسط "فرانک گری"از برندگان این جایزه طراحی شده بود که به افتخار موسس این جایزه به اسم او نامگذاری شد و مراسم پریتزکر سال 2005 در همین غرفه که به نام جی پریتزکر نام گذاری شده بود برگزار شد.
در مراسم پریتزکر امسال "آلخاندرو آراونا" به عنوان برنده اعلام شد؛ پس از این مراسم ، پاتریک شوماخر یادداشت کوتاهی در صفحه شخصی خود منتشر کرد و نارضایتی خود را از این انتخاب نشان داد. او نوشت: «پریتزکر به جایزه ای برای فعالیت های انسان دوستانه تبدیل شده. امروز نقش معمار به این تبدیل شده که در راستای نیازهای مهم تر اجتماعی و انسان دوستانه خدمت رسانی کند. برنده جدید این جایزه برای «پرداختن به بحران جهانی مسکن» و دغدغه اش نسبت به انسان های کم درآمد ستایش شده است...».
پاتریک شوماخر می گوید:« [این جایزه نشان می دهد که] معماری مسئولیت و تعهد اجتماعی خاص خود را از دست داده و ابداع معماری، جای خود را به نمایش نیات خیرخواهانه داده است و معیارهای دیسیپلین برای برتری و موفقیت، در تلاشی مبهم برای رسیدن به «عدالت اجتماعی» ناپدید می شوند».
او در ادامه ضمن احترام قائل شدن برای کاری که آراونا انجام می دهد، عنوان می کند که «اگر تشخیص نداده بودم که این موضع امن و راحتِ اعتباربخشی به فعالیت های انسان دوستانه، جزء یک گرایش بزرگ تر حاضر در معماری معاصر نیست، این اندازه با آن مخالفت نمی کردم. من فکر می کنم این گرایش، نشانه یک سوءتفاهم ناخجسته، یک وجدان ناآرام، عدم اعتمادبه نفس و شجاعت نسبت به موقعیت یگانه و منحصربه فرد دستاوردهای دیسیپلین [معماری] برای دنیاست».
در یادداشت کوتاه شوماخر نکات زیادی قابل مشاهده اند: دورافتادن معماری از مسیر اصلی خود (در کار کسی مثل آراونا)، وجود سوءتفاهم در یکی دانستن معماری و ساخت سرپناه، فراموش کردن دستاوردهای منحصربه فرد دیسیپلین معماری برای دنیا و... انتخاب آراونا به عنوان برنده امسال جایزه و همین طور تأملات شوماخر در یادداشت شخصی اش، نشان می دهند مهم ترین جایزه معماری دنیا درواقع یک جایزه معماری نیست. البته انتخاب جنجالی این بنیاد، تنها به برنده امسال جایزه محدود نمی شود.

آلخاندرو آراونا در حالی به عنوان برنده جایزه پریتزکر ۲۰۱۶ اعلام شده که به دلیل تلاش هایی که این معمار شیلیائی در طراحی ساختمانهای خدماتی، خانه های کم هزینه و پروژه های مربوط به بازسازی پس از سانحه داشته توانسته است که نظر هیئت داوران چهل و یکیمن جایزه ی پریتکرز را به دلیل  تلاش وی برای بحران مسکن جهانی به خود جلب کند

وی در ادامه می گوید : « در این یادداشت، نگاهی انتقادی به این جایزه بیندازم. از دید من پریتزکر را نمی توان یک جایزه معماری (به مفهوم دیسیپلینی خود) دانست. اولین بحثی که طرح می کنم، به اعضای هیأت داوری جایزه می پردازد. اگر به اعضای هیأت داوری امسال نگاه کنیم، می بینیم که تعداد آنها هشت نفر است. دو نفر از این هشت نفر، معمار نیستند و در رشته حقوق تحصیل کرده اند. از سوی دیگر، شناخته شده ترین فرد در میان معماران حاضر در هیأت داوری، احتمالا ریچارد راجرز است؛ راجرز نه جزء معماران پیشرو محسوب می شود، نه در پیشبرد گفتمان معماری معاصر، نقش پررنگی دارد و نه در هیچ کدام از مدارس شاخص معماری تدریس می کند.
می توان حدس زد و البته در برندگان اعلام شده در طول این سال ها دید که معیارهای این هشت نفر که در چارچوب معیارهای بنیاد پریتزکر تعریف شده اند، با معیارهایی که برای معمارانِ متعهد به دیسیپلین معماری اهمیت دارند، تفاوت بسیار زیادی دارند. »
هرچند تصور می کنم حضور دو حقوق دان در میان داوران، برای به چالش کشیدن نتیجه داوری کافی است، اما اجازه بدهید نقل قولی از جفری کیپنس بیاورم. کیپنس در گفت وگو با پیتر آیزنمن در سال ٢٠١٣  این طور می گوید: «هفت ارزشی که بیشتر از چیزهای دیگر، مورد خواست کارفرماها هستند، چیزهای واقعا ساده ای هستند.
 امنیت خواسته شماره یک است، بعد هزینه، سودمندی، آسایش، غرور، لذت و حس آشنایی. اینها ویژگی هایی هستند که تقریبا همه، برای ساختمان خود می خواهند. ما به هیچ کدام از این ویژگی ها علاقه نداریم، هیچ کدام».
تعریف بنیاد پریتزکر، یک تعریف کلی است و برای ما روشن نمی کند منظور از تعهد، دقیقا چیست. اما چیزی که از همین تعریف کلی و ناروشن برمی آید این است که از «دیسیپلین معماری»، «فرهنگ معماری» و «دانش معماری» حرفی به میان نیامده و در عوض، روی سویه های انسانی تأکید شده است.
این ما را به بحثی که در مورد داوری و معیارهای آن طرح کردیم برمی گرداند: اینکه بنیاد پریتزکر برای دیسیپلین معماری اهمیتی قائل نیست. چیزی که برای آنها اهمیت دارد، [ساخت] سکونتگاه و سویه های انسان دوستانه آن است.

جایزه معماری پریتزکر

من با این ایده که معماری درحال حاضر متعلق به ثروتمندان و افراد خاص جامعه است، چندان موافق نیستم. معماری پیش از هر چیز یک دیسیپلین فرهنگی است و به عنوان یک دیسیپلین فرهنگی، اتفاقا اجتماعی ترین تعهدی که دارد، اگر اصلا تعهدی داشته باشد، آموزش دادن و فرهیخته کردن جامعه است و نه تسلیم شدن به خواسته های حداقلی توده آنها و تقلیل پیداکردن به ساختمان و سرپناه.
دنیایی که آراونا آفریده است، دنیای ترسناکی است؛ دنیای تکرارهای میان مایه، دنیای خانه های همسان و ردیفی، دنیایی بدون شگفتی و رازآلودگی، دنیای مرگ رؤیاها و آرزوها، دنیای راه حل های ساده انگارانه، دنیای عدم درگیری انتقادی، دنیای مدرنیسم نیمه متعالی و مینی مالیست دهه ٥٠ میلادی، دنیایی درگیر پرگماتیسم و تقلیل معماری به سکونتگاه: ماشینی برای زنده ماندن و نه حتی زندگی کردن؛ دنیایی که هیچ جلوه ای از آن نبوغ و خیال پردازی ای که جزء جدایی ناپذیر معماری است، در خود ندارد: دنیای آراونا، دنیای غمگینی است.
من فکر می کنم این وضعیتی است که جایزه پریتزکر درحال حاضر به آن دچار است؛ چیزی شبیه به جایزه اسکار؛ پرطمطراق، در کانون توجه ها و با تبلیغات زیاد اما از نظر محتوا خالی و نسبت به جایزه های کوچک و کمترشناخته شده دیگر، غیرجدی. من اعتقاد دارم ما باید جایزه ای داشته باشیم که صرفا و مستقلا به معماری بپردازد؛ جایزه ای که ستایشگر «معماری معاصر» باشد و از منظری فرهنگی و با درنظرگرفتن دستاوردهای یک معمار برای دانش و دیسیپلین معماری به ارزیابی بپردازد، نه از منظر رویکردهای اجتماعی یا هر چیز دیگری. جای چنین جایزه ای، واقعا خالی است.
جایزه ای که داورانش، از معماران حرفه ای- آکادمیک و تئوریست های برجسته و صاحب صدا در گفتمان معاصر تشکیل شده باشد. این چیزی است که معماران می توانند برای تحقق آن با یکدیگر همکاری کنند. معماران، نهادها و مؤسسات آموزشی معماری باید برای تغییر این شرایط با یکدیگر همکاری کنند.
باید امیدوار باشیم روزی یک جایزه «معماری» وجود داشته باشد؛ جایزه ای که مجموعه معیارهای ارزش گذاری اش، صرفا معیارهای معماری باشند و نه جامعه شناختی، انسان دوستی یا چیزهای دیگر... جایزه ای که گردانندگانش، دست کم معماری را با اسکان اشتباه نمی گیرند.


منابع:
- همشهری
- شرق
- میهن پست