تبیان، دستیار زندگی
دموکراسی در ایران از سنه ی 1332 تا 1353 از بخش های مذکور در تاریخ این کهن دیارِ دلیر پرور است. حکومت دموکراتیک پهلوی دوم به قدری مضحک و تامل برانگیز است که حتی شخص شاهنشاه آریامهر هم بر مطلب فوق اذعان داشته و میگوید...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دموکراسی فرمایشی شاه در ایران

دموکراسی در ایران از سنه ی 1332 تا 1353 از بخش های مذکور در تاریخ این کهن دیارِ دلیر پرور است.  حکومت دموکراتیک  پهلوی دوم به قدری مضحک و تامل برانگیز است که حتی شخص شاهنشاه آریامهر هم بر مطلب فوق اذعان داشته و میگوید...

سید محمد جواد آقامیری- بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
مجلس شورای ملی

منقولات تاریخی همواره دو روی یک سکه و تکه هایی از یک تصویر و متن بوده است و تنها تفاوت آن در نقول مختلف ترجیح سود عده ای بر منفعت بخش دیگر است.
با این وجود بعضاٌ بخشی از تاریخ به قدری واضح و روشن است  که به هیچ منفعت طلبِ سودجویی ، اجازه ی نقل نامتوازن از  تاریخ را  نداده و  به ناچار باید اقرار به متنی نماید که یا دروغ است و یا هیچ سودی برای وی ندارد .
دموکراسی در ایران از سنه ی 1332 تا 1353 از بخش های مذکور در تاریخ این کهن دیارِ دلیر پرور است.
حکومت دموکراتیک  پهلوی دوم به قدری مضحک و تامل برانگیز است که حتی شخص شاهنشاه آریامهر هم بر مطلب فوق اذعان داشته و میگوید:
"مخالفین ، سختگیری ها و احیاناً خشونت های اخیر را مورد انتقاد قرار داده مرا به استبداد و حکومت مطلقه متهم کرده اند. همه ی این اتهامات قابل بحث است ولی ، قبل از بحث باید به این سوال پاسخ بدهند که ما به غیر از این راه چه راهی داشتیم (پاسخ به تاریخ صفحه ی 312)"

مگر نه این است که  دموکراسی ، اداره ی حکومت به وسیله ی مردم - خواه مستقیم و یا غیر مستقیم و با انتخاب نماینده - است بنابراین مردم سالاری صرف انتخاب نماینده به وقوع نمی پیوندد و بایستی که نمایندگان اختیار و قدرت کافی برای نظارت بر امور را داشته باشند

بر فرض راهی نیست اما آیا در عصر حاضر روش سلطنت بر مردم به شیوه ی کیکاوس و آلب ارسلان ، باعث مخدوش شدن چهره ی حکومت و ایجاد تبعات مضر بعدی برای شخص شاه نمی شود؟
نکته ی فوق ، مطلبی است که همواره از سوی مستشاران غربی به محمدرضا گوشزد شده و وی را ملزم به انجام رفتارهای عوام فریبانه و پاپولیستی کرده است.
او در راستای همین تذکر، دست به اجرای انتخابات و رفراندوم هایی تحت عناوین "در راه تحقق دموکراسی شاهنشاهی  زد.دموکراسی شاهنشاهی را شاید بتوان پارادوکسیکال ترین عبارت در سپهر سیاسی ایران نامید چرا  که مردم سالاری یا اداره ی حکومت توسط مردم که ترجمه و مفهوم "دموکراسی"یا "دموس" هست با اداره ی حکومت توسط شخص یا اشخاص ، که معنی شاهنشاهی را یدک میکشد ، تضاد عینی و ذاتی دارد.
علاوه بر این دموکراسی شاهنشاهی در ایران ، دموکراسی تک حزبی است. از آنجایی که رستاخیز تنها حزب رسمی کشور بوده است مردم تنها میتوانند به یک حزب و به افرادی  با اندیشه ی یکسان رای دهند .
با وجود این همه کنترل برای ورود یک طرز تفکر در مجلس - و دیگر شوری ها  گاهاً بازهم نتیجه ی مطلوب حاصل نشده و افرادی باوجود داشتن رای مردم هم وارد مجلس نمیشدند .
نجمی نویسنده ی کتاب " بازیگران عصر رضا شاهی و محمدرضا شاهی " در این باره این گونه مینویسد :
"با وجود این که "صالح" تمام آرای مردم را داشت ، عوامل دولت و انجمن های نظارت بر انتخاباتِ کاشان با حیله گری و تقلب اعلام داشتند که "صالح" حائز اکثریت نیست . اما طرفداران همه فن حریف او به مردم اعلان کردند که هرکس به "صالح" رای داده هر کدام مبلغ ده ریال به بانک ملی بپردازند و وقتی که فیش های واریز را شمارش کردند مبلغ چند هزار تومان گردید که مبین رای افرادی بود که به "صالح" رای دادند (یازیگران سیاسی عصر محمدرضا صفحه ی 220)"
البته ناگفته نماند در همین مجالس بزرگانی چون آیت الله کاشانی و دکتر مصدق نیز حضور داشتند که به علت محبوبیت شان در عامه مردم و ترس از حذف فیزیکی آن ها هنوز از عرصه ی سیاست کنار زده نشده بودند.
اما سوالی که هیچگاه طراحان دموکراسی شاهنشاهی پاسخگو نبودند این است که  آیا دموکراسی  با اجرای رفراندوم برای حضور عده ای در مجلس هم معنی و هم ارز است؟
مگر نه این است که  دموکراسی ، اداره ی حکومت به وسیله ی مردم - خواه مستقیم و یا غیر مستقیم و با انتخاب نماینده - است بنابراین مردم سالاری صرف انتخاب نماینده به وقوع نمی پیوندد و بایستی که نمایندگان اختیار و قدرت کافی برای نظارت بر امور را داشته باشند .
آن طور که از شواهد و قراین پیداست ، وکلای مجلس در سلطنت محمدرضا پهلوی اکثراً نقش میرزا بنویس -  و امضا کننده ی قوانینی که از سوی شاه دیکته میشد- را بازی میکردند اعلی حضرت هم از این فرصت کمال استفاده را کرده به بهانه های مختلف از نمایندگان امتیاز میگرفت.

دموکراسی شاهنشاهی در ایران ، دموکراسی تک حزبی است. از آنجایی که رستاخیز تنها حزب رسمی کشور بوده است مردم تنها میتواند به یک حزب و به افرادی  با اندیشه ی یکسان رای دهند

"شاه روز پنجم اسفند مدتی بعد از ترور نا موفقش در دانشگاه ، نمایندگان مجلس شورای ملی را به کاخ خود احضار کرد در اجتماع ،شاه شدیدا نمایندگان را مورد حمله قرارداد و افزود :
شما دولت ها را می آورید و میبرید آنوقت من باید گلوله اش را بخورم . شاه در آن اجتماع برای افزایش اختیارات خود تغییراتی را در قانون اساسی کشور لازم شمرد و افزود هر چه زودتر مجلس موسسان تشکیل شده و در قانون اساسی و متمم آن تغییرات انجام شود (چکمه های پدرم صفحه 97)"
این باج خواهی ها و دخالت ها ، جیره خواران درجه یک محمدرضا را هم کلافه کرده بود اما کلافگی آنها  فقط در مجالس خصوصی سر باز میکرد .
شریف امامی در یکی از نطق هایش پس از دولت امینی در طی جلسه ای خصوصی این گونه بیان میدارد :
"راه پیشرفت مملکت جلوگیری از دخالت شاهنشاه در امور کشور است و امینی قصد داشت این منظور را عملی کند (ظهور و سقوط پهلوی اسناد ساواک 3/9/1343)"
اگر بخواهیم طریق عدالت و انصاف را پی بگیریم باید به این مطلب نیز اشاره داشته باشیم که با انتخاب جیمی کارتر به عنوان رییس جمهور ایالات متحده و نیز ابتر ماندن دموکراسی فرمایشی شاه محمدرضا تا حدودی مجبور به ایجاد  فضای باز سیاسی شد.
جهانی شدن صدای خشمگین ملت ایران را هم میتوان از نتایج این آزادی نسبی دانست.
تمام مطالب فوق به گذشته و گذشتگان تعلق دارد و تنها زمانی مطالعه ی آن مفید و مثمر ثمر خواهد بود که بتوانیم آنرا برای ساخت بهتر آینده بکار بگیریم.