تبیان، دستیار زندگی

فیلمی که با عشق ساخته شد

حرف های شنیده نشده زنده یاد اسماعیل فریبرز صالح خالق «سفیر» که روز پنج شنبه درگذشت
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلمی که با عشق ساخته شد

حرف های شنیده نشده زنده یاد اسماعیل فریبرز صالح خالق «سفیر» که روز پنج شنبه درگذشت

مصاحبه: مریم قاضی زاده - بخش سینما و تلویزیون تبیان
اسماعیل فریبرز صالح

 

اسماعیل فریبرز صالح همان قدر که زندگی کم حاشیه ای داشت، بی سر و صدا درگذشت. او روز پنج شنبه اول بهمن 1394 دار فانی را وداع گفت تا این حسرت برای خودش و سینمای ایران بماند که چرا در طول زندگی 71 ساله اش فرصت بیشتری فراهم نشود تا «سفیر» ی دیگر بسازد.

نام اسماعیل فریبرز صالح با فیلم ماندگار «سفیر» گره خورده ؛ فیلمی که سال 61 درباره قیس ابن مسهر از یاران باوفای امام حسین (ع) ساخته شد و بارها از تلویزیون پخش شده. درگذشت او بهانه ای شد تا به یکی از گفت و گوهایی که چند سال پیش با وی داشتیم مراجعه کنیم و بخش های ناگفته اش منتشر شود. روحش شاد.
چه شد که شهید کلاهدوز تهیه کنندگی فیلم «سفیر» را برعهده گرفتند؟
وقتی آقای حداد عادل از تلویزیون رفتند، نمی دانم از چه کانالی اما کار به دست شهید کلاهدوز رسیده بود و ایشان از من خواستند که کار ساخت این فیلم را بر عهده بگیریم.

و با کمک ایشان کار در مدیوم سینمایی کلید خورد.
بله. من به اتفاق چند نفر از دوستان که در تلویزیون کار می کردند، مامور به خدمت شدیم که این فیلم را برای شهید کلاهدوز بسازیم. کار را شروع کردیم و در نیمه های راه بود که متاسفانه ایشان شهید شدند. بعد از آن، سپاه از ما خواست که کار را ادامه دهیم ولی بعد از شهید کلاهدوز من تأمین بودجه را تقبل نکردم.

مگر تا قبل از شهادت ایشان، بودجه دست خودتان بود؟

باورتان می شود اگر بگویم که ما با تعدادی افغانی کار می کردیم که این بنده خداها به یک نان و خیار برای ناهار یا شام راضی بودند؟

بله. با شهید کلاهدوز یک قرار دیگر داشتیم. این شهید بزرگوار آنقدر با من خالصانه صحبت کرده بود که قرار ما از حالت یک قرارداد کاری خارج شده بود و بیشتر شبیه یک قول و قرار بود. من به ایشان گفتم که بودجه را قبول نمی کنم چون آنوقت باید مدام فاکتور نشان بدهم اما ایشان گفتند که من به تو اطمینان دارم و هرکاری که می دانی برای بهتر شدن این فیلم لازم است انجام بده. قرارداد ما هم همان دستی بود که به نشانه قول به همدیگر دادیم.

برای خود من این شبهه وجود داشت که آیا به دلیل محدودیت هایی که برای روایت داشته اید، به جای شخصیت مسلم بن عقیل، سراغ دیگر سفیر امام حسین(ع) رفته اید یا دلیل دیگری برای این انتخاب وجود داشته است؟
خیر. فیلمنامه ای که به دست من رسید از ابتدا مربوط به همین شخصیت (قیس) بود، مضاف بر اینکه من جسته و گریخته از پدرم راجع به شخصیت قیس بن مسهر شنیده بودم. اما وقتی به متون تاریخی مراجعه کردم دیدم که راجع به این شخصیت چیز زیادی نوشته نشده است و آنقدر این شخصیت مهجور مانده که آدم احساس وظیفه می کند او را بیشتر بشناساند. اساسا می خواستم به این شخصیت بپردازم نه کل وقایعی که در آن برهه از زمان رخ داده است به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم فیلمی وسیع تر از یک فیلم نیم ساعته تلویزیونی برای این شخصیت بسازم.

خیلی ها «سفیر» را با صحنه معروف سر زدن به خاطر دارند. نظر خودتان چیست؟
شاید خنده تان بگیرد اگر بگویم که هنوز خیلی ها درباره این صحنه از من سوال می کنند. یکی از کارهایی که در آن فیلم انجام دادم و بسیار ماندگار شد و تا به همین امروز خیلی ها می خواهند از آن شبیه سازی کنند اما نتوانسته اند، همین صحنه معروف سر زدن است. به من می گفتند نمی شود و امکانات نداریم، من هم گفتم باید این کار را انجام بدهیم چرا که عادت من در سینما این است که اگر کاری را بخواهم انجام دهم، آنقدر پیله می کنم تا آن کار را انجام دهم. به نظرم در سینما غیرممکن وجود ندارد. برای این صحنه هم تمام تلاش خود را کردم و حتی یادم هست که مسئول درست کردن این سر، نتوانسته بود کاری را که به او گفته ام درست انجام دهد برای همین ما تمام صحنه ها را فیلمبرداری کردیم و بعد خودم به همراه گریمور سر را درست کردم و نعمت حقیقی صحنه را بدون کات فیلمبرداری کرد.

اسماعیل فریبرز صالح

 

فکر می کنم این حرکت در سینمای آن روزها خیلی سخت بوده و البته دیدن چنین صحنه ای برای مخاطب هم بسیار جذاب. اینطور نیست؟
روزی که می خواستم این کار را بکنم، به همه گفتم که می خواهم سری بزنم که در سینمای ایران کسی تا به حال نزده است و این کار را کردم! در یک برداشت هم انجام شد. حتی یادم هست که در اولین جشنواره فیلم فجر، فیلم را زیر موویلا گذاشتند و خیلی عقب و جلو بردند تا ببینند من کجا یک کات کرده ام و دیدند که این کار در یک حرکت انجام شده و کات نداشته به همین خاطر کلی تشویقم کردند؛ خیلی ها به من گفتند که شانس را از ما گرفتی.

چیزی از روزهای اکران فیلم و واکنش ها به خاطر دارید؟
همه چیز را. درست به خاطر دارم که در اولین شب اکران فیلم «سفیر» در سینما آزادی، شیشه های سینما آزادی به خاطر ازدیاد جمعیت شکسته شد و مردم برای دیدن «سفیر» از در و دیوار سینما آزادی بالا می رفتند و در نهایت فروش بسیار خوبی هم داشت.

این برای شما به عنوان یک کارگردان فیلم اولی احتمالا خیلی خوشحال کننده بود.
می دانید خوشحالی من بیشتر از چه بابت بود؟ اینکه آنقدر فیلم سروصدا کرده بود که شخص امام خمینی(ره) این فیلم را دوبار دیدند. بعد از آن هم آقای خامنه ای که در آن زمان رییس جمهور بودند، به همراه هیات همراه این فیلم را دیدند و جالب است بدانید که ایشان تنها کسی بودند که آشنایی کامل با شخصیت قیس بن مسهر داشتند.

شنیده ایم شرایط سختی هم برای تولید داشته اید.
باورتان می شود اگر بگویم که ما با تعدادی افغانی کار می کردیم که این بنده خداها به یک نان و خیار برای ناهار یا شام راضی بودند؟ تازه در کنار اینها تمام عواملی که کار می کردند، مثل مهران یوسف زاده که دکوراتور بود، کارمند تلویزیون بودند که در ازای دستمزد برای این فیلم، تنها حق ماموریت دریافت می کردند و خودم به عنوان کارگردان هم هیچ مبلغی بابت این کار دریافت نکردم چون هدف همه ما این بود که به صورت افتخاری این فیلم را بسازیم. البته در پخش تلویزیونی هم کم لطفی هایی درباره فیلم انجام دادند.

تلویزیون که تقریبا هر سال و به هر بهانه ای این فیلم را پخش می کرد!
بله ولی مهمترین و تکنیکی ترین صحنه ها را به بهانه جلوگیری از نمایش خشونت پخش نمی کند در حالیکه فیلم ها و سریال هایی به مراتب خشن تر از آن را نشان می دهند، اما معتقدند که مثلا صحنه سر زدن که جزو ماندگارترین صحنه های این فیلم است، خشونت را رواج می دهد!

از لحاظ محتوایی بازخورد منفی نداشتید؟
مردم عادی خیلی خوب با این فیلم برخورد کرده و خیلی به من لطف داشتند، اما از میان نزدیکان و همکاران، خیلی ها معتقد بودند که فیلم ضداسلامی است. آنقدر این حرف ها گفته شد تا آیت الله پاکدل از دفتر امام خمینی(ره) به دفتر ما آمده و فیلم را دید و از من پرسید نظر همکاران حرفه ای تان درباره تکنیک این فیلم چیست؟ من گفتم همه این فیلم را پسندیده اند. ایشان هم در جواب گفت: به حساب کسانی که خبر اشتباه داده اند خواهم رسید.

با امکانات اندکی که سینمای ما در آن سال ها داشت، هیچ وقت شد که مثلا برای تجهیزات به مشکل بر بخورید؟
امکانات که کم بود اما من و تیمی که داشتم، از آفتابه و لگن هم برای پیشبرد اهدافمان استفاده می کردیم و واقعا با دست خالی این فیلم را ساختیم؛ یک سری اتفاقات هم رخ می داد که دیگر دست ما نبود. مثلا نعمت حقیقی به خاطر بیماری نتوانست تا آخر فیلم با ما باشد و من جمشید الوندی را برای ادامه کار آوردم. ولی باز هم تمام این ماجراها مانعی برای ساخته شدن «سفیر» ایجاد نکرد.

اسماعیل فریبرز صالح

 

در ساخت این فیلم چقدر از تعزیه و یا فیلم های تاریخی خارجی مانند «پیامبر» (مصطفی عقاد) الهام گرفتید؟
ذات من این است که دوست دارم الگو باشم نه الگوبردار. این همیشه در ذهن من بوده که کاری کنم که برای دیگران الگو باشم به همین دلیل هر وقت می خواهم کاری کنم، درباره اش خیلی مطالعه و تحقیق می کنم. اصلا منکر این نمی شوم که فیلم های خارجی را زیاد دیدم اما به این دلیل فیلمی مثل پیامبر را نگاه نکردم که از روی آن الگوبرداری کنم بلکه فیلم را بارها به دقت نگاه کردم تا کم و کاستی های آنها را دربیاورم و حواسم باشد که در فیلمم آنها را برطرف کنم. در فیلم «پیامبر» اشکالات زیادی درباره مدل شمشیر و یا حتی طراحی لباس وجود داشت که ما موقع طراحی لباس و دکور فیلم «سفیر» خیلی به آنها دقت کردیم. در صحنه ای از فیلم، هنرپیشه را از برج کاخ ابن زیاد به پایین پرت می کنند، برای این کار واقعا خود هنرپیشه از بالا پرت کردیم و دوربین هم همراهش پایین انداختیم. که وقتی خودم فیلم را دیدم، دلم ریخت اما تمام این کارها صورت گرفت تا نتیجه همانی بشود که شد. من شب دکوپاژ به جای تمام بازیگران هر صحنه بازی کردم و در هیچ کدام از مراحل کار هم از هیچ جایی تقلید نکردم.

با این روحیه چرا در سال های پس از «سفیر» اینقدر کم کار بوده اید؟

آیت الله پاکدل از دفتر امام خمینی(ره) به دفتر ما آمده و فیلم را دید و از من پرسید نظر همکاران حرفه ای تان درباره تکنیک این فیلم چیست؟ من گفتم همه این فیلم را پسندیده اند. ایشان هم در جواب گفت: به حساب کسانی که خبر اشتباه داده اند خواهم رسید

کم کاری من بیشتر به دلیل این است که نمی خواهم آبروی حرفه ای خودم را زیر سوال ببرم. تا به الان فیلم ها و سریال های مختلفی به من پیشنهاد شده که وقتی کار کرده و بودجه را اعلام کرده ام، همکاری را ادامه نداده اند و من هم آدمی نیستم که بخواهم سرهم بندی کنم و سرسری یک چیزی بسازم که ساخته باشم. سینما جدی است و باید به آن جدی نگاه شود. ولی الان نگاه به فیلمسازی اینطور است که حالا بودجه ای بگیریم و برویم شهرستان و کیف و حالی بکنیم حالا اگر هم شد یک فیلمی بسازیم. اگر قرار باشد با هر بودجه ای یک فیلم بسازیم، می شود آن چیزی که الان در سینما رخ داده و فیلم مثل قارچ تولید می شود. علاوه بر اینکه من آبروی حرفه ای خودم را از سر راه نیاورده ام که با بودجه های خنده دار بخواهم فیلم بسازم. فیلم را هم به نام کارگردان می شناسند و من خودم را به خاطر دیگران، ضایع نمی کنم.

از زمان ساخته شدن این فیلم تا پخش آن، شد که حرفی، اتفاقی، عکس العملی دلتان را بشکند؟
ببینید من آدم جنجالی ای نسیتم و در این  سال ها خیلی هم در مطبوعات ظاهر نشده ام چرا که فیلم نمی سازم تا معروف شوم. اما زمانی که فیلم سفیر ساخته شد، یک نفر نیامد بزند پشت ما و بگوید خسته نباشید؛ حالا دیگر تقدیر و تشکر که جای خود دارد.

بعد از این تجربه موفق نخواستید که دوباره این موفقیت را تکرار کنید؟
قرار بود «روز واقعه» را من بسازم و حتی برای این کار قرارداد هم بسته بودم اما در نهایت قرعه برای ساخت به شخص دیگری افتاد. یکی از دوستان من که آن زمان در جلسه فارابی بود به من گفت که در جلسه گفته اند هرکس روز واقعه را بسازد عین «سفیر» می سازد مگر اینکه خود صالح این فیلم را بسازد. قبل تر از این هم تهیه کننده ای که نمی خواهم اسمش را ببرم، از طریق مرحوم روبیک منصوری به دفتر «فیلم کار» آمد و دسته چک جلوی من گذاشت و گفت هرچقدر می خواهی بنویس اما بیا و فیلمی راجع به مختار ثقفی بساز. وقتی از ارشاد پیگیری کردند، اجازه ساخت نداده بودند و گفته بودند که شخصیت مختار بحث برانگیز است و جزو خط قرمز محسوب می شود. بعد از آن هم مدیر موسسه رسانه های تصویری آن زمان از من خواست که این کار را انجام بدهم که باز با مخالفت ارشاد روبرو شدیم و برای من جالب است که آن روزها فیلم ساختن درباره مختار مشکل دار بود اما امروز سریال ساختن درباره آن مانعی ندارد!