تبیان، دستیار زندگی
هنر «مصطفی حاج اسماعیلی» این است که از یونولیت های بی استفاده آثار هنری ارزشمندی را خلق کند. این هنرمند باوجود معلولیتی که از ناحیه پا دارد هرروز به کارگاه کوچک خود در شاهین ویلای کرج می رود و از یونولیت های بی ارزش آثاری مثل کاراکترهای شخصیت های کارتونی،
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دکورهای چشم نواز،هنر دست آقای جانباز

هنر «مصطفی حاج اسماعیلی» این است که از یونولیت های بی استفاده آثار هنری ارزشمندی را خلق کند. این هنرمند باوجود معلولیتی که از ناحیه پا دارد هرروز به کارگاه کوچک خود در شاهین ویلای کرج می رود و از یونولیت های بی ارزش آثاری مثل کاراکترهای شخصیت های کارتونی، مهره های شطرنج، ماشین های قدیمی، انواع مبل، پیانو، کالسکه، کلبه و... می سازد.

مصاحبه: جلال الدین شمسایی - بخش فرهنگ پایداری تبیان
مصطفی حاج اسماعیلی

در ابتدای ورود به این کارگاه، اولین چیزی که نظر هر تازه واردی را به خودش جلب می کند دکورهای کوچک و بزرگی است که در اطراف کارگاه به صورت منظمی چیده شده اند، یونولیت ها در دستان آقای هنرمند مثل موم است، او به آن ها شکل می دهد و آن ها را تبدیل به وسایلی می کند که از قبل در ذهنش طرح آن ها را کشیده است.
46 بهار از زندگی حاج اسماعیلی می گذرد و 28 سال است که همه انرژی و وقت خود را برای این کار گذاشته. او حالا باسابقه ای که به دست آورده موفق شده تا کار صادراتی هم سفارش بگیرد. خودش دراین باره می گوید: «از عراق سفارش کار گرفته ام و چندین کالسکه عروس و داماد برای استفاده در آتلیه طراحی کرده و به بغداد و سلیمانیه فرستاده ام.»

شروع کارهای دستی

اسماعیلی می گوید: «ساخت کاردستی را در مدرسه یاد گرفتم. خوب به خاطر دارم یک بار با تکه ای مقوا یک قلعه طراحی کردم، وقتی آن را به مدرسه بردم، معلمم باور نمی کرد آن کار را خودم انجام داده ام، به همین خاطر نمره کاملی به من نداد اما مادرم همیشه از کارهای دستی من لذت می برد و حمایتم می کرد تا جایی که تشویقم کرد، کار با چوب را شروع کنم».
آقای هنرمند تازه کار با چوب را شروع کرده بود که جنگ تحمیلی شروع شد. به همین خاطر حال و هوای جبهه او را هم مثل خیلی های دیگر به مناطق جنگی کشاند. وی می گوید: «16 سالم بود که تصمیم گرفتم به جبهه بروم. تازه اعزام به جبهه سازماندهی شده بود و از طرف پایگاه محل به جبهه کردستان منتقل شدیم. آنجا به عنوان تک تیرانداز یا پیاده وظیفه محافظت از کوه های سلیمانیه را بر عهده داشتیم». حاجی اسماعیلی می گوید جنگ در کردستان دوطرفه بود چراکه از طرفی باید تحرکات عراقی ها را زیر نظر می گرفتند و از طرف دیگر مواظب دموکرات ها می بودند تا بتوانند از موقعیت خودی به خوبی محافظت کنند. این هنرمند ادامه می دهد: «بعد از سه ماه حضور در جبهه به مرخصی رفتم و مجدداً در زمستان سال 63 به جبهه های کردستان برگشتم اما این بار تیربارچی بودم و موقعیتم کمی حساس تر از قبل بود. سرمای هوا و کوهستانی بودن منطقه باعث شده بود تا یکی از سخت ترین روزهای حضور در جبهه را در کردستان تجربه کنم».

جنگ در گرمای 55 درجه

آقای هنرمند تازه کار با چوب را شروع کرده بود که جنگ تحمیلی شروع شد. به همین خاطر حال و هوای جبهه او را هم مثل خیلی های دیگر به مناطق جنگی کشاند

بعد از حضور در جبهه های جنگ کردستان آقا مصطفی در تقسیم نیروها این بار به جبهه جنوب و جزیره فاو منتقل شد. تجربه جنگ در کردستان باعث شده بود تا فرماندهان روی رزمنده جوان حساب ویژه ای باز کنند. برای همین از حاجی اسماعیلی به عنوان خمپاره چی در قسمت ادوات استفاده شد. حاجی در این بار روایت می کند: «دو نفر از رزمنده ها به عنوان کمک، جعبه مهمات و خمپاره ها را برای من می آوردند و من هم بعد از زاویه بندی خمپاره را شلیک می کردم. خمپاره شصت نزدیک ترین خمپاره به خط دشمن بود. برای همین موفقیت در عملیات و نگه داشتن خط خودی تا حدودی به کار ما بستگی داشت و ما همیشه سعی می کردیم به بهترین نحو ممکن وظیفه مان را انجام دهیم». البته این تنها کار آقا مصطفی در جبهه های جنگ نبود چراکه بعد از مدتی استعداد او در کار با چوب و وسایل طراحی و کارهایی ازاین دست کشف شد و تبدیل شد به طراح ماکت های نظامی و عملیاتی.
وی ادامه می دهد: «در جبهه بود که کار با یونولیت را یاد گرفتم. قرار بود گروهی از رزمنده ها در ارتباط باحال و هوای جبهه، نمایشی را اجرا کنند. آن زمان دکور تئاتر را به یک رزمنده اهل قزوین داده بودند که او در اواسط کار مشکلی برایش پیش آمد و کار را رها کرد، به همین خاطر من که تجربه انجام کارهای تزئینی با چوب را داشتم کار را به دست گرفتم و با یونولیت شروع کردم به ساخت یک تانک کوچک».
آن روز پس از پایان کار، وقتی چشم فرمانده به تانک و دکوری که آقا مصطفی به خوبی از آب درآورده بود، افتاد حسابی او را تشویق کرد.
 از آن روز به بعد، طراحی ماکت های عملیاتی ارگان های نظامی به عهده آقای هنرمند گذاشته شد و این در حالی بود که در آن زمان آقا مصطفی اصلاً فکرش را هم نمی کرد روزی با استفاده از همین یونولیت ها امرارمعاش کند.
او بیان می کند: «پس ازاینکه دچار معلولیت شدم خیلی اتفاقی به این فکر افتادم که از یونولیت ها می توانم مجسمه هایی زیبا طراحی کنم، کاری که بعدها وسیله امرارمعاش و درآمدزایی ام شد».

مصطفی حاج اسماعیلی

سقوط از 25 متری

روز سیزدهم فروردین ماه سال 1366 آقای هنرمند پس از بازگشت از جبهه دچار حادثه تلخی شد. او زمانی که به همراه خانواده اش برای تفریح به کوه های اطراف طالقان رفته بود از ارتفاعی 25 متری به طرف پایین پرت شده و همین حادثه باعث شد پای راست آقای هنرمند از قسمت زانو به پایین از کار بیفتد و قدرت خودش را از دست بدهد.
حاجی می گوید: «کمر و سرم شکسته بود و به طورجدی آسیب دیده بودم. برای همین به تهران آمدم تا مراحل درمان را پشت سر بگذارم. دو سال طول کشید تا. ویلچر و عصا را کنار بگذارم و کم کم راه رفتن بدون هرگونه وسیله کمکی را شروع کنم. پس ازاین ماجرا مدت ها خانه نشین شدم و نمی دانستم که چه کاری می توانم انجام بدهم، در این میان یک روز به اصرار همسرم به نمایشگاهی در تهران رفتیم. دریکی از غرفه های این نمایشگاه با صحنه عجیبی روبرو شدم. معلولی که از گردن به پایین دچار معلولیت شده بود با دهانش قلم مویی را گرفته و به زیبایی نقاشی می کشید.
همین اتفاق بهانه ای شد تا به خودش بیایم و شروع کنم به انجام کار مدل سازی صنعتی. او تا جایی پیش رفتم که توانستم در سال 67 دستگاهی را برای ورزش بدن سازی اختراع کنم. طرحی که آن سال به عنوان طرح برتر ابتکاری معرفی شد. این دستگاه شامل یک سری وزنه بود که 12 تمرین متفاوت می شد با آن انجام داد».

هنرمند همه فن حریف

آقا مصطفی از هر حرفه و شغلی که به ذهنتان خطور می کند سر درمی آورد. خودش معتقد است هوش بالایی دارد. برای همین هر کاری را با یک بار دیدن خیلی زود یاد می گیرد و بعد از چند روز تمام فوت وفن های آن را از بر می شود و می شود یک استادکار ماهر و کامل. «تراشکاری، جوشکاری، سنگ کاری، آلومینیوم، مجسمه سازی، مشبک و منبت کاری و هر چیزی که فکرش را بکنید و به کارم مربوط می شود را به خوبی انجام می دهم». بااین حال آقا مصطفی تا سال 78 به صورت سیار یا در حیاط خانه اش کارهایی که به او سفارش می شد را انجام می داد تا این که در سال 81 تصمیم گرفت تا کارش را گسترش دهد و برای خودش کارگاهی دست وپا کند. کارگاهی که سرآغازی بود برای فعالیت ها و کارهای خیر این هنرمند کرجی. «هفت سال پیش بود که از طرف اداره بهزیستی کرج به من مراجعه کردند و از من درخواست کردند تا از افرادی که عضو بهزیستی هستند در کارگاهم به عنوان شاگرد استفاده کنم و کارم را به آن ها یاد بدهم. من هم بدون درنگ این کار خیر را قبول کردم تا از این طریق توانسته باشم به این بچه ها خدمتی کرده باشم». آقای هنرمند تاکنون شاگردان زیادی تربیت کرده و هنرش را به آن ها انتقال داده است. در این میان دو نفر از شاگردان آقا مصطفی اکنون مستقل هستند و بعد از یادگرفتن کار، برای خودشان کارگاه دارند و خودشان شده اند استادکار.
او می گوید: «ممکن است یک نجار یک کمد بسازد و آن را دویست هزار تومان بفروشد اما با ضایعات و دورریز چوب های آن می توان با زحمت کمتری وسایلی باارزش ساخت و باقیمتی بالاتر فروخت. برای همین کار کردن با ضایعات کار و دورریزهای چوب MDF را به شاگردانم یاد دادم تا هم هنری یاد گرفته باشند و هم بتوانند از این طریق کمک خرجی برای خانواده خود باشند. میز عسلی، ویترین، میز تلفن، کمد، چراغ خواب و ... از وسایلی است که حالا شاگردانم در ساختن آن خبره شده اند و در مدت زمانی کوتاه کاری زیبا و شکیل می سازند. یکی از شاگردهایم در کارگاهش با یونولیت کار می کند و دیگری هم در کار دکور صندلی کودک است».
مصطفی حاج اسماعیلی خیلی از وسایل دکوری خانه شان را هم خودش طراحی کرده است، به همین خاطر خیلی از کسانی که به عنوان مهمان پا به خانه او می گذارند باعلاقه زیاد محو تماشای کارهای دستی آقای هنرمند می شوند.
آقا مصطفی، کار طراحی دکور فیلم های سینمایی را هم انجام می دهد، «سیاهی روشن است» نام فیلمی است که آقای طراح دکور یکی از لوکیشن هایش را ساخته است: «برای این کار، سه مجسمه یونولیتی که دو نمونه آن مجسمه شیر و یکی از آن ها مجسمه گوزن بود را طراحی کرده و ساختم. این مجسمه ها در ابعاد واقعی ساخته شدند و به عنوان دکور یکی از صحنه ها از آن استفاده شد.»
آقای حاج اسماعیلی دوست دارد روزی نمای یک ساختمان را به صورت کشتی حضرت نوح طراحی کند اما برای این کار نیاز به هزینه زیادی دارد.