تبیان، دستیار زندگی
قرآن از محسوسات کمک گرفت، با بیان ضعف و ناتوانی و تغییر و تحول مدام آن ها ذهن انسان را از خدا فرض نمودن آن ها بازداشت و در عین حال وجود آن ها را دلیلی بر اثبات حقایق عالم هستی قرار داد تا بیندیشند و با عبور از ماده به معنا برسند و با گذر از پوست، مغز را د
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دینی که قدرتمند خواهد شد!

قرآن از محسوسات کمک گرفت، با بیان ضعف و ناتوانی و تغییر و تحول مدام آن ها ذهن انسان را از خدا فرض نمودن آن ها بازداشت و در عین حال وجود آن ها را دلیلی بر اثبات حقایق عالم هستی قرار داد تا بیندیشند و با عبور از ماده به معنا برسند و با گذر از پوست، مغز را دریابند.

زهرا رضاییان - کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث/بخش قرآن تبیان
قران ، دعا ، نماز ، ارتباط با خدا

نشان دادن جایگاه حقیقی عناصر و مظاهر طبیعی و سوق دادن انسان به سمت حقیقت و توجه دادن او به خدای حقیقی و بهره گرفتن از مظاهر طبیعی برای اثبات حقایق غیرمحسوس و متعالی بر عهده قرآن است. قرآن از محسوسات کمک گرفت، با بیان ضعف و ناتوانی و تغییر و تحول مدام آن ها ذهن انسان را از خدا فرض نمودن آن ها بازداشت و در عین حال وجود آن ها را دلیلی بر اثبات حقایق عالم هستی قرار داد تا بیندیشند و با عبور از ماده به معنا برسند و با گذر از پوست، مغز را دریابند.
از دید قرآن هدف غایی طبیعت شناسی، افزون بر معرفت انسان ها درباره خداوند و تقرب به اوست؛ اما به عنوان اهداف متوسطه می توان یک رشته مسائل دیگر را ذکر کرد که پی بردن به آن ها مقدمه رسیدن به آن هدف نهایی است.

دلداری دادن به پیامبر اسلام(صلی الله و علیه وآله)

رسول گرامی اسلام(صلی الله و علیه وآله) از هدایت نشدن کافران و مشرکان، آه حسرت می کشید و دلسوزانه بر حالشان تأسف می خورد که چرا حق و حقیقت را باور نمی کنند و چرا بدبختی و شقاوت را به جان می خرند و چرا در مقابل نشانه های روشن خداوند سر تسلیم فرود نمی آورند. خداوند با تعابیر مختلفی به دلداری حضرت پرداخته است و در این میان، از روشی منحصر به فرد استفاده کرده و آن، بهره گیری از پدیده های طبیعت است.

قرآن اسلام را برای بشر به ارمغان آورده است و در عظمت و بزرگداشت این دین بزرگ الهی فراوان سخن گفته است؛ دینی که به تدریج رشد می کند و به رغم میل کافران، بر شوکت و قدرت آن افزوده خواهد شد

قرآن در آیات 43 تا 54 سوره فرقان، پس از بیان اینکه مشرکان به پیامبر اسلام(صلی الله و علیه وآله) می خندیدند و آن بزرگوار را به باد تمسخر می گرفتند، برای تسلی و دلداری قلب آزرده حضرت، نشانه هایی از نعمت های الهی را بر شمرده است؛ نعمت هایی همچون: ایجاد روز و شب در اثر گردش زمین، در حالی که اگر همیشه روز یا شب بود، مشکلات طاقت فرسایی ایجاد می شد؛ نعمت خواب و بیداری؛ نعمت بادها و نزول باران؛ نعمت سرسبزی زمین ها پس از باران؛ نعمت وجود دریاهای آب شیرین و شور و مخلوط نشدن آن ها با یکدیگر و ... .

بیان مبدأ پیدایش و نحوه تکوّن موجودات و پدیده ها

در برخی آیات، کشف مبدأ خلقت و مراحل تکوّن بعضی از موجودات و پدیده های طبیعی مطرح شده است. از این آیات تشویق به فراگیری دانش طبیعی و کشف مبدأ آفرینش معلوم می شود؛ چرا که کشف مبدأ خلقت و نیز اطلاع یافتن از نحوه تکوین اشیاء از ابزار مهمی است که انسان ها را به مبدأ متعال نزدیک می کند: «أَوَلَمْ یرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَیءٍ حَی أَفَلَا یؤْمِنُونَ»؛ «آیا كسانى كه كفر ورزیدند ندانستند كه آسمان ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده اى را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمى آورند».(1)
علامه طباطبایی می نویسد: «ما همواره مشاهده می کنیم عناصر زمینی و جوّی از یکدیگر منفصل می شوند. انواع گیاهان از زمین جدا می شوند و حیوانات برخی از برخی منفصل می گردند و صورت هر مخلوق دارای آثار جدید است. کرات آسمانی و زمین نیز ماده هستند و احکام ماده بر آن ها جاری می شود. تکرار تولدها و انفصال ها ما را به این نقطه می رساند که روزی همه زمین و کرات دیگر به هم پیوسته بوده اند و آسمان و زمینی نبوده است. بعدها بر اثر تدبیری منظم، هر یک از موجودات فعلی از آن مجموعه جدا شده و نظام فعلی آفرینش تحقق یافته است».(2)

بیان نظم و انسجام و هدفداری طبیعت

در بسیاری از آیات قرآن، وجود نظم و انسجام و هدفداری در طبیعت دلیلی بر حکمت خالق حکیم ذکر شده است. این آیات افزون بر نشان دادن علم و حکمت الهی، فکر انسانی را به انسجام پدیده های طبیعی سوق می دهد و به بشر می آموزد حوادث عالم طبیعت را تصادفی فرض نکند و در پی کشف قوانین منظم آن ها باشد.
فکر رسیدن به جامعه آباد و سالم، بدون تلاش جدی برای آن و به انتظار اعجاز و تصادف و خرق عادت نشستن در بین مردم، وجود نخواهد داشت. افراد جامعه اگر بفهمند که کارهای خدایشان از چه انسجام و اتقانی برخوردار است، بی شک هیچ کاری را به سستی نخواهند گرفت و زندگی را بازیچه نخواهند دانست و پراکندگی و بی انسجامی از بین گفته ها و رفتارهای آنان رخت بر خواهد بست.
«أَوَلَمْ یتَفَكَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ كَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ»؛ «آیا در خودشان به تفكر نپرداخته اند خداوند آسمان ها و زمین و آن چه را كه میان آن دو است، جز به حق و تا هنگامى معین نیافریده است و [با این همه] بسیارى از مردم لقاى پروردگارشان را سخت منكرند».(3)

خوار شمردن منافقان و تحقیر آنان

کشف مبدأ خلقت و نیز اطلاع یافتن از نحوه تکوین اشیاء از ابزار مهمی است که انسان ها را به مبدأ متعال نزدیک می کند: «أَوَلَمْ یرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَیءٍ حَی أَفَلَا یؤْمِنُونَ»؛ «آیا كسانى كه كفر ورزیدند ندانستند كه آسمان ها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده اى را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمى آورند

قرآن برای اثبات برخی از مسائل از مثل استفاده کرده است؛ از جمله برای تبیین حالات منافقان و روشن نمودن برنامه های مزورانه آنان از مثال آوردن از مظاهر طبیعی بهره جسته است. برای مثال پس از بیان صفات و ویژگی های منافقان ، مثالی دقیق و گویا از حالات آنان بیان می کند و می فرماید: آنان همانند کسانی هستند که در دل شب ظلمانی آتشی افروخته اند تا در پرتو نور آن، راه را از بیراهه بشناسند، اما خداوند آن را خاموش می کند. آنان می پندارند با این آتش مختصر می توانند با ظلمت ها پیکار کنند، اما ناگهان بادی سخت می وزد یا باران درشتی می بارد و آتش خاموش می شود: «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یبْصِرُونَ».(4)

خوار کردن و سرزنش کافران

قرآن با بهره گرفتن از طبیعت، حالات و اعمال کافران  را ترسیم کرده است. برای مثال می فرماید: بیابانی خشک و سوزان را در نظر بگیرید که کسی در آن گرفتار آمده، به جای آب به دنبال سراب می دود و عاقبت از تشنگی جان می دهد. سعی و کوشش کافران مانند دویدن به دنبال همین سراب است: «وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ یجِدْهُ شَیئًا»؛ «و كسانى كه كفر ورزیدند كارهایشان چون سرابى در زمینى هموار است كه تشنه آن را آبى مى پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزى نیابد».(5)

تشویق مردم به ایمان و تقوا و انفاق در راه خداوند

قرآن مردم را به تقوا و ایمان فرا می خواند و با تعابیری زیبا، حسن عاقبت مؤمنان و پرهیزکاران را نشان می دهد و با ارائه دلایل و شواهد، مردم را به راستی و پاکی و درستی هدایت می کند. یادکرد قرآن از طبیعت و عناصر طبیعی گاه در این راستا قرار دارد. برای مثال می فرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ»؛ «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمین برایشان مى گشودیم».(6)
برخی مفسران منظور از برکات آسمان ها و زمین را نزول باران و روییدن گیاهان دانسته اند(7) و برخی دیگر نیز آن را به اجابت دعاها و حل مشکلات زندگی تفسیر کرده اند.(8)

خبر دادن از پایان عالم مادی

قرآن عالم مادی و کرات آسمانی و حیات زمینی را جاویدان نمی داند و به صورت های مختلف بیان می کند که روزی چرخه حیات مادی از حرکت باز خواهد ایستاد، بدون آن که زمان مشخصی را برای آن بیان کند: «كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا»؛ «نه چنان است آنگاه كه زمین سخت در هم كوبیده شود».(9)

کلام آخر:
قرآن اسلام را برای بشر به ارمغان آورده است و در عظمت و بزرگداشت این دین بزرگ الهی فراوان سخن گفته است؛ دینی که به تدریج رشد می کند و به رغم میل کافران، بر شوکت و قدرت آن افزوده خواهد شد: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَینَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ».(10)

پی نوشت ها:
1. انبیاء: 30.
2. المیزان، ج14، ص 280.
3. روم: 8.
4. بقره: 17.
5. نور: 39.
6. اعراف: 96.
7. زمخشری، الکشاف، ج1، ص 472.
8. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج6، ص 264.
9. فجر: 21.
10. فتح: 29.