تبیان، دستیار زندگی
امروز 23 دی ماه مصادف با سالروز درگذشت استاد «شحات محمد انور» از قاریان به نام جهان اسلام است، قاری بزرگی كه اسلوب و سیستم نوینی را در تلاوت قرآن كریم بنا نهاد؛ گزارش زیر شخصیت و ویژگی های تلاوت این استاد را بررسی و تحلیل می كند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گذری اجمالی بر زندگانی استاد «شحات محمد انور»

امروز 23 دی ماه مصادف با سالروز درگذشت استاد «شحات محمد انور» از قاریان به نام جهان اسلام است، قاری بزرگی كه اسلوب و سیستم نوینی را در تلاوت قرآن كریم بنا نهاد؛ گزارش زیر شخصیت و ویژگی های تلاوت این استاد را بررسی و تحلیل می كند.

شحات محمد انور

استاد «شحات محمد انور» یكی از قاریان برجسته جهان اسلام كه چند سال پایانی عمر خویش مبتلا به بیماری کبد و در منزل بستری بود و چند باری برای معالجه به ایران نیز سفر كرد، سرانجام در روز 23 دی ماه سال 86 در سن 57 سالگی به لقاءالله پیوست.
خبر فوق آن قدر تلخ بود كه تا مدتی هیچ یك از دوست داران تلاوت های ناب و ملكوتی این استاد كه در جمهوری اسلامی ایران نیز كم نیستند تاب آن را نیاورده و باور نمی كردند، اما دست تقدیر به این گونه رقم خورد تا یكی از بزرگترین قاریان متأخر مصر نیز همانند دیگر ستارگان درخشان آسمان تلاوت افول كند.
این حقیقتی انكارناپذیر است كه مصر دیگر قاریانی همچون شحات انور را به چشم نخواهد دید، همان گونه كه قاریانی همانند «محمد رفعت»، «مصطفی اسماعیل» و «عبدالباسط عبدالصمد» دیگر ظهور نخواهند كرد، البته این مطلبی است كه «ابوالعینین شعیشع» شیخ القراء حال حاضر مصر با كمی اغماض به آن اشاره می كند هر چند كه معتقد است مصر دوران افول قرائت را سپری نمی كند.

استاد شحات محمدانور چهار سال به دلیل نوعی بیماری كبدی در محافل قرآنی تلاوت نمی كرد و مدتی در بیمارستان خاتم الانبیا(ص) تهران برای مداوا تحت نظر بود و سرانجام در 23 دی ماه سال 1386 هجری شمسی جان به جان آفرین تسلیم كرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

گذری اجمالی بر زندگانی استاد «شحات محمد انور»

استاد «شحات محمد انور» قارى مسجد الرفاهى مصر در روز یكم ژوئیه سال 1950 میلادى در روستاى «كفرالوزیر» كه مركزى دور افتاده در استان قهلیه مصر است در خانواده ای كم جمعیت متولد شد.
بیش از سه ماه از ولادت او نگذشته بود كه پدرش را از دست داد و كودك خردسال نتوانست لذت پدر داشتن را بچشد و بدین ترتیب او در حالى كه طفل خردسال و یتیمى بود با امواج زندگى و گردش روزگار با همه شیرینی ها و تلخى هایش مواجه شد.
شحات محمد انور به همراه مادر خود براى اقامت در منزل پدربزرگ مادریش رهسپار شد تا با دائى هاى خود زندگى كند چرا كه دائى او وى را همچون پسر خود دوست می داشت و بهترین امانت دار او بود و او را به یادگیرى و حفظ قرآن تشویق كرد.
وی به واسطه دائى اش از محضر استاد «حلمى محمد مصطفى» در حفظ قرآن كریم مستفیض شد و در سن هشت سالگی حافظ كل قرآن شد و وقتى به سن 10 سالگى رسید دائى اش او را به یكى از روستاهاى مجاور (كفرالمقام ) برد تا تجوید قرآن را به دست مرحوم استاد «سید احمد فرارحى» فرا گیرد چرا كه استعدادى كه او را شایسته مى ساخت تا یكى از مشهورترین قاریان مصر بلكه همه جهان باشد را در خود داشت.
استاد شحات محمد انور درباره خاطرات ایام كودكى خود این گونه سخن می گوید: «در آن دوره من با حفظ كردن قرآن كریم سعادتى وصف ناشدنى یافتم، مخصوصاً پس از اتمام حفظ قرآن و در اثناء یادگیرى تجوید آن، به خاطر این كه صداى زیبائى داشتم و اداءِ لحن من شبیه اداء قاریان بزرگ بود بر هم دوره اى هایم پیشى گرفته و در میان آنان به استاد كوچك شناخته شدم و این موضوع آن ها را خشنود مى كرد، هم كلاسى هایم در مكتب به دنبال فرصت بودند كه استاد مشغول كارى شود تا از من بخواهند كه با تجوید، آیات قرآن را برایشان بخوانم و چنان مرا تشویق مى كردند كه گویى من قارى بزرگى هستم».
استاد شحات می افزاید: «به یاد مى آورم كه در ضمن یادگیرى قرآن كریم براى همكلاسى هایم، زیاد تلاوت می كردم، روزى یكى از ایشان فكرى كرد، او یك قوطى كبریت تهیه كرد و جعبه آن را توسط یك نخ بلند به كِشُو آن متصل كرد، من یك قسمت را در مقابل دهانم مى گرفتم و می خواندم، گویى كه میكرفون است و هر یك از دوستانم قسمت دیگر را به گوش مى چسباندند تا طنین صدا را از آن بشنوند كه زیبا و قوىّ می شد.
استاد شحات محمد انور ادامه می دهد: تشویق های اطرافیانم راه و هدفم را در حالى كه طفلِ خردسالى بودم مشخص كرد و باعث شد كه من هر راه و هر وسیله اى را كه به واسطه آن از قرآن كریم متمكّن می شم را جستجو كنم كه از دستم نرود، به خصوص پس از آن كه به دوران جوانی رسیدم و بعد از وفات دائى ام كه سرپرستى خانواده را به عهده داشت، من باید به خود و مادر و پدربزرگم تكیه می كردم، هرگاه مى شنیدم یكى از بزرگان فوت كرده است و از یكى از مشاهیر قُرّاء براى احیاء مجلس عزا دعوت به عمل آمده من در حالی كه طفل 12 الى 15 ساله اى بودم به مكان عزا مى رفتم تا به قرآن گوش فرا دهم و از قارى چیزى یاد بگیرم و در فضاى آن مناسبت قرار بگیرم تا این كه اگر به چنین مجلسى دعوت شدم مثل همین مشاهیر باشم».
اساتیدی مانند «جوده ابوالسعود»، «سعید عبدالصمد الزناتى» و «حمدى زامل» از جمله قاریانی بودند با حضورشان در محافل قرآنی منطقه ای كه استاد شحات محمد انور نیز در آن جا حضور داشت گرمی خاصی را به این محافل بخشیدند، ولى حقیقت امر این بود كه استعداد این جوان مستعد ناگهان درخشید و در آن میان او را منحصر به فرد كرد و به مقامى انكار ناشدنى رسید و با وجود این كه از سن كمی نیز برخوردار بود مانند یك قارى بزرگ كه تمامى سر انگشتان به سوی او نشانه رفته است، درخشید و این ها همه قبل از 20 سالگى استاد شحات انور بود.
ابتداى كار استاد شحات با هر میزانى كه بسنجیم ابتداى سختى بود، دگرگونى هاى زندگى به كودكى كه هنوز نیاز داشت تا كسى دستش را بگیرد و سفره مهربانى برایش بگسترد و حصار عطوفت اطرافش بكشد، به او رحم نكرد.
استاد شحات توانست در زمان بسیار اندكى از خود یك شخصیت قوى بسازد و در این امر آن چه خداوند در او از بلندنظرى و عزت نفس و روشن بینى و هوش قوى به ودیعت گذاشته بود او را كمك مى كرد.

ورود به رادیو

چنین جوانی كه به طور مرتب می درخشید و قرآن كریم از حنجره او مانند آب جاری در آب راه جریان داشت و شهرت او بر سن او بسیار سبقت گرفته بود آن قدر شایسته بود كه رییس مركز شهر «میت غمر» دعوت نامه ای برای او بفرستد و او را به یكی از مناسبت های دینی كه مرحوم دكتر «كامل البوهی» اولین رییس رادیو در آن حضور داشت، فرا بخواند.
مرحوم استاد شحات انور درباره این ماجرا این چنین می گوید: «طبق تاریخی كه مقرر شده بود به رادیو رفتم، ولی هیأت داوران با وجود اعجاب شدیدشان نسبت به خواندن من گفتند باید مدتی برای فراگیری نغمه ها و دستگاه ها كلاس ببینی، من از استاد «محمود كامل» و استاد «احمد صدقی» از چگونگی كار سئوال كردم و آن ها من را به آموزشگاه موسیقی راهنمایی كردند، دو سال به آموزشگاه رفتم و همه مقامات و الحان قرآنی را با كیفیت عالی فرا گرفتم تا سال 1979 میلادی كه دوباره تقاضانامه ام برای ورود به رادیو را نوشتم كه سرانجام موفق شدم و آن ها برنامه ای برای تلاوت هایم به من دادند و از آن پس بود كه به رادیو راه یافتم.»

سفرهای استاد

صوت زیبای مرحوم شحات انور باعث شد تا شهرت او در سراسر جهان گسترش یابد و هیچ قارّه ای از دنیا نبود مگر این كه مرحوم شحات انور در ماه مبارك رمضان و در بین سال های 1985 تا 1996 میلادی به آن ها مسافرت كند.
وی بارها از طرف وزارت اوقاف مصر و بسیاری از وقت ها به دعوت های خصوصیِ میلیون ها نفر از دوست داران قرآن كریم در خارج از مصر در لندن، لوس آنجلس، آرژانتین، اسپانیا، فرانسه، برزیل، كشورهای حاشیه خلیج فارس، نیجریه، زَئیر، كامرون و بسیاری از دولت های آسیائی مخصوصاً ایران سفر كرد و به قول خودش در همه این مسافرت ها جُز رضای خداوند و بهروزی مسلمین نیت دیگری نداشت.
شحات محمد انور سه فرزند پسر و شش فرزند دختر دارد و همگی آن ها از جمله حافظان كل قرآن كریم به شمار می روند كه «انور شحات محمد انور» و «محمود شحات محمد انور» بارها به جمهوری اسلامی ایران سفر كرده و به تلاوت قرآن پرداخته اند.
«انور شحات محمد انور» از فرزندان استاد شحات نیز از قاریان جوان و نامی است كه در مسابقات بین المللی قرآن عربستان، در سال 1380 رتبه نخست را به خود اختصاص داد، او بارها از سوی دارالقرآن نیروی مقاومت بسیج و نیروی انتظامی، سازمان اوقاف و امور خیریه و شبكه قرآن سیما، برای تلاوت در ماه رمضان به ایران دعوت شده و در اكثر استان های كشور به اجرای برنامه پرداخته است.
انور شحات همچنین در اردیبهشت ماه 1387 در سی امین دوره مسابقات سراسری قرآن كریم سازمان اوقاف و امور خیریه كه در سنندج برگزار شد حضور یافت و در مراسم بزرگداشت پدرش شركت كرد، وی پدر را بهترین اسوه و الگوی خود می داند و معتقد است كه هیچ گاه نمی تواند جای پدرش را در محافل قرآنی پر كند.
استاد شحات محمدانور چهار سال به دلیل نوعی بیماری كبدی در محافل قرآنی تلاوت نمی كرد و مدتی در بیمارستان خاتم الانبیا(ص) تهران برای مداوا تحت نظر بود و سرانجام در 23 دی ماه سال 1386 هجری شمسی جان به جان آفرین تسلیم كرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

گزارش از: سید جاسم موسوی