تبیان، دستیار زندگی
بی شک آراء فلاسفه و اندیشمندان در قرن 14 و 15میلادی تأثیر بسزایی در شکل گیری رنسانس داشت. یکی از این اندیشمندان مارسیلیو فیچینو است. در این مقاله به تحلیل آراس وی پیرامون هنر و زیبایی خواهیم پرداخت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیچینو، نظریه پرداز رنسانس

بی شک آراء فلاسفه و اندیشمندان در قرن 14 و 15میلادی تأثیر بسزایی در شکل گیری رنسانس  داشت. یکی از این اندیشمندان مارسیلیو فیچینو است. در این مقاله به تحلیل آراس وی پیرامون هنر و زیبایی خواهیم پرداخت.

سمیه رمضان ماهی- بخش هنر تبیان
هنر رنسانس

هنر رنسانس234012را می توان نقطه عطفی عظیم در تاریخ فرهنگ و هنر بشریت دانست. دورانی که آنچنان تحول عظیمی در گستره نگرش به عالم و ارتباط با آن در دیدگاه های سنتی انسان بوجود آورد که تأثیرش تا به امروز همچنان باقی است.
به طور کلی می توان گفت اندیشه رنسانس 281131 از بطن اندیشه چند فیلسوف و نظریه پرداز پاگرفته و قوام یافته است: آراء مارسیلیو فیچینو، لئون باتیستا آلبرتی ، لئواردو داوینچی، میکلانژ و وازاری.
قصد داریم در مقالات جداگانه به آراء این پنج نظریه پرداز عصر رنسانس بررسی کنیم و این نوشتار را به مارسیلیو فیچینو اختصاص می دهیم.

مارسیلیو فیچینو

فیچینو از جمله فلاسفه و شاگردان مکتب نئوافلاطونی است و در عصر شروع رنسانس در ایتالیا زندگی می کرد. مهمترین اثر وی ، کتاب "نظری در باب مهمانی افلاطون" (Commentory in Plato's Symposium) نام دارد. این مرد روشنفکر، که بر زبان یونانی و لاتین نیز احاطه داشت، توانست با بدست آوردن حمایت خاندان ثروتمند "مدیچی" (The Medici) به عنوان خاندانی هنرپرور، و تکیه بر نفوذ و قدرت ایشان، تاثیر بسزایی در شکل گیری اندیشه رنسانس و رونق و بالندگی آن داشته باشد.

به عقیده فیچینو، راه یافتن به تعریف امر زیبا نه در بررسی فرمی و ساختاری شیء، بلکه در اندیشه و تأمل درونی صورت می پذیرد

شاد بتوان گفت مهم ترین کار تأثیربرانگیز فیچینو، تأسیس "آکادمی نو" (New Academy) در فلورانس و به سال 1464م. بود.
از بُعد فلسفی ، فیچینو به مثابه پلی میان عصر تفکر یونان باستان و دوران معاصر خود عمل می کرد. وی به مطالعه آثار افلاطون پرداخت و در لابه لای آراء وی، نقش "تأمل" را که نخستین بار افلاطون آن را در رساله فادروس خود مطرح کرده بود، قوت بخشید.

تأمل از نظر فیچینو

فیچینو برآن است که با تأمل می توان از عالم محسوس و حواس جداگشت و عالم صُوَر (عالم معقول و مجرد) را بهتر درک کرد . وی این فرایند را به مثابه نوعی "خودنگری" می داند که در نهایت به کمک آن می توان به بُعد کمی و نسبی زیبایی پاسخی داد و شاید پس از آن بتوان در تأملی عمیق تر، راهی به یافتن و ادراک آن "واحد انفکاک ناپذیر"، آن "احد" فلوطینی (یعنی ذات مطلق الوهیت)، یافت.
اندیشه به "واحد انفکاک ناپذیر" یا در واقع همان ذات احدیت، به این دلیل است که اگر تنها بخواهیم زیبایی را ترتیب اجزاء سازنده ی شیء و در واقع همان تناسب و تقارن و تعادل بدانیم، در آن صورت فقط زیبایی را منحصر به اشیاء مرکب کرده ایم؛ چرا که تناسب تنها در صورتی در شیء وجود دارد که شیء ، دارای اجزاء باشد و بتوان نسبتی ریاضی، در میان آن اجزاء تعریف کرد.

اما در مورد اشیاء بسیط چطور؟

در اشیاء بسیط که فاقد اجزاء هستند، دیگر نمی توان صحبت از تناسب و تعادل کرد. مثلا رنگ قرمز را تصور کنید. قرمز فاقد اجزاء است و به عبارتی بسیط است. باتوجه به دیدگاه بالا نمی توان قرمز را زیبا دانست چرا که فاقد تناسب و اندازه است؛ اما همه در این رأی متفق القولند که قرمز، زیباست. این مثال از رنگ های ناب را در مورد بسیاری دیگر چیزهای بسیط نیز می توان تعمیم داد؛ مانند: نور، صدا، درخشش طلا، دانش، معرفت و روح.
به عقیده فیچینو، با چنین نقدی جدی که بر پیکر تعریف زیبایی بر مبنای تناسب و اندازه وارد می شود، جای شکی نیست که راه یافتن به تعریف امر زیبا نه در بررسی فرمی و ساختاری شیء، بلکه در اندیشه و تأمل درونی صورت می پذیرد. همین اندیشه راه تا بدانجا می برد که بتوان زیبایی را همچون چیزی برآمده از پرتو انوار الهی خداوند دانست که بر روح انسانی تابیدن آغاز می کند و آن را به صورت امری ادراک پذیر نمایان می سازد.
تذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه برخی از منتقدین آراء فیچینو، اندیشه های وی درباب امر زیبا را به دلیل نادیده گرفتن فرم و ساختار، امری منفعل و به دور از تجربه پذیری دانسته اند. باید گفت که اتفاقا نه تنها این دیدگاه ، منفعل نیست، بلکه پویا و فعال است؛ چرا که روح و عشق انسان به امر متعالی را دستاویز ادراک امر زیبا و هنر قرار می دهد.
تمامی اجزاء بدن، از چشم و گوش گرفته تا ذهن، در ادراک این مهم به کار گرفته می شوند و معرفتی را حاصل می کنند که سبب آگاهی به درونی ترین ویژگیهای ذات انسانی است؛ ذاتی که جزئی از نظم الاهی و سبب ایجاد آگاهی و بصیرت معنوی شود.