تبیان، دستیار زندگی
شیوه پرداختن به سنت ادبی فارسی غالبا چنان خشک و دستوری بوده که متون کهن را به تجربه هایی رعب آور برای مخاطبان امروزی شان بدل کرده اند و احتمالا این یکی از دلایل جدا ماندن ادبیات معاصر از متون کهن است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاریخ و ادبیات ایران

گفت وگو با محمد دهقانی درباره کتاب اخیرش

شیوه پرداختن به سنت ادبی فارسی غالبا چنان خشک و دستوری بوده که متون کهن را به تجربه هایی رعب آور برای مخاطبان امروزی شان بدل کرده اند و احتمالا این یکی از دلایل جدا ماندن ادبیات معاصر از متون کهن است.

بخش ادبیات تبیان
ادبیات

کم بوده اند نگاه هایی که تاریخ و ادبیات را در نقطه پیوندشان با هم ببینند و به جز کارهایی پراکنده و گاه ناقص چیز زیادی تاکنون وجود نداشته است. به تازگی اما، چند کتاب از مجموعه ای با عنوان «تاریخ و ادبیات ایران» منتشر شده که می توان آنها را در مسیری متفاوت از آن چه تاکنون موجود بوده دسته بندی کرد.
«تاریخ و ادبیات ایران»، مجموعه ای مفصل و پنجاه جلدی است که از ادبیات ایران بعد از اسلام شروع می شود و قرار است تا قرن نهم پیش بیاید و بعد، در سلسله ای دیگر به ادبیات قرن نهم تا به ادبیات امروز بپردازد. نویسنده این مجموعه مفصل دکتر محمد دهقانی است و نشر نی آن را به چاپ می رساند و تاکنون چند جلد از آن منتشر شده که عبارتند از: «محمدبن زکریای رازی»، «رودکی، پدر شعر فارسی»، «شاهنامه ابومنصوری»، «تاریخ بلعمی» و «دقیقی».

به مناسبت آغاز انتشار مجموعه «تاریخ و ادبیات ایران» با محمد دهقانی گفت و گو کرده ایم که در ادامه می خوانید:
شما براساس چه ایده و ضرورتی به سراغ نوشتن مجموعه «تاریخ و ادبیات ایران» رفتید؟
وقتی من دانشجوی ترم اول ادبیات بودم، یکی از مشکل ترین درس ها برایم تاریخ ادبیات بود و یادم هست آن ترم هم در امتحان این درس با تقلب توانستم نمره ده بگیرم. بعد هم دچار عذاب وجدان شدم و به استاد گفتم دو نمره را با تقلب نوشته ام که او با لطفی پدرانه از سر خطای من درگذشت. اما وقتی کم کم به درک بهتری از ماجرا رسیدم، دیدم این مشکل در وهله اول در شیوه تدریس و بعد در منابع و ماخذی است که ما به عنوان تاریخ ادبیات داریم. و اینها باعث شده که من متوجه نشوم تاریخ ادبیات یعنی چه؛ در حالی که تاریخ ادبیات می تواند موضوعی بسیار جذاب و خواندنی باشد. بعدها به این نتیجه رسیدم که خودم هر زمانی توانستم الگویی به دست دهم از اینکه تاریخ ادبیات را با چه شیوه ای می توان بیان کرد. آن هم نه فقط برای دانشجویان و کسانی که به طور جدی با ادبیات سروکار دارند، بلکه به شیوه ای که مردم عادی هم جذب آن شوند. من با این هدف تصمیم به نوشتن این مجموعه گرفتم.

تاکنون چند جلد از این مجموعه منتشر شده اما می توان گفت وقتی این مجموعه کامل شد، ما تاریخ ادبیات جدیدی خواهیم داشت که ویژگی های خاصی دارد از جمله اینکه تاریخ و ادبیات را نه به طور مجزا بلکه در پیوند با هم در نظر گرفته و ضمنا کوشیده تا طیف خوانندگان گسترده تری را مخاطب خود قرار دهد. این طور نیست؟
چرا و البته هدف این مجموعه صرفا ارائه تاریخ ادبیات نیست و به همین دلیل عنوانش «تاریخ و ادبیات ایران» است و نه تاریخ ادبیات. هدفم این است که در این مجموعه یک شمایی از تاریخ ایران را در کنار ادبیات معرفی کنم تا خواننده ای که این مجموعه را می خواند، در نهایت با تاریخ ایران و نوعی تحلیل تاریخی هم آشنا بشود و نه اینکه صرفا اطلاعات خشک تاریخی به او داده شود. به عبارتی این مجموعه می کوشد بینش و نگرشی از تاریخ ایران به دست دهد تا خواننده بتواند در ذهن خودش درست مثل یک داستان آن را دنبال کند و صحنه های اصلی این تاریخ را به یاد بیاورد.

چرا این مجموعه مفصل را با ادبیات ایران پیش از اسلام شروع نکردید؟
به این دلیل که از ادبیات قبل از اسلام ما چیز زیادی در دست نیست و آثار باقیمانده را مرحوم دکتر تفضلی در کتاب ارزشمندشان آورده اند. مسئله دیگر این است که همین مقدار اندکی را که از ادبیات پیش از اسلام باقی مانده، می توان فقط به دو دسته عمده تقسیم کرد. یکی متون یا بیانیه های اهل قدرت است که مثلا به صورت کتیبه بیستون و سنگ نوشته های دیگر برای ما باقی مانده یا گاهی در کتب پهلوی مربوط به دوره ساسانی آمده است.

بخش دیگر که بخش مفصل تری است، به آثار مذهبی آن دوران مربوط است که امروز کاربردی برای ما ندارد چون اکثر ایرانی ها دیگر پیرو آن دین نیستند و شاید فقط از جنبه تاریخ ادیان و گاهی اوقات از جنبه سیر تحولات فرهنگی آن دوران حایز اهمیت باشند. مثلا به واسطه این آثار می توان فهمید که در الهیات پیش از اسلام پایگاه قدرت چگونه تعریف می شده و این مسئله بعد از اسلام چه تحولاتی پیدا کرده. از این حیث یا از حیث وجوه فرهنگی دیگر شاید این متون مذهبی همچنان به کار بیایند. اما این آثار، ادبیات به معنای عام کلمه نیستند و در این دو بخش ما با اثر ادبی به معنای دقیقش روبه رو نیستیم. دیگر، مقدار ناچیز این متون است که امروز در دست است و به این دلایل من فکر می کنم این مقدار اندک ظرفیت این را ندارند که ما بخواهیم کتاب هایی راجع به آن بنویسیم و همین کارهایی که تاکنون دراین باره انجام شده و بهترینشان هم کار مرحوم دکتر تفضلی است، کفایت می کند.

اما آنچه مهم است و به ایران امروز و به عبارتی به زندگی ما ایرانی های امروز پیوند می خورد ادبیات ایران بعد از اسلام و خاصه ادبیات فارسی است. رودکی را عمده مردم به نام می شناسند اما اطلاعات زیادی درباره او ندارند مثلا نمی دانند او در چه زمانی زیسته و چه کرده است. یا در تهران میدانی به نام رازی داریم، اما مردم او را نمی شناسند و درباره این چهره ها سؤال دارند. من درواقع در پاسخ به سؤال های همین مردم که به موضوع علاقه دارند اما منبع درستی در این مورد در اختیار ندارند به سراغ نوشتن این کتاب ها رفتم. ضمن اینکه معتقدم، هم ریشه بسیاری از مشکلات و مسائل ما و هم راه حل آنها تا حد زیادی در همین کتاب ها نهفته است. ما اگر این آگاهی را نداشته باشیم و گذشته خود را نشناسیم، نمی توانیم برای زمان حال و آینده خودمان برنامه ریزی درستی انجام دهیم چون نمی دانیم اساس این مشکلات کجاست؛ و چون شناخت درستی نداریم به سراغ راه حل های غلط می رویم و می خواهیم کورمال کورمال راه خودمان را پیدا کنیم. من فکر می کنم با انتشار این مجموعه قدری از این مشکل برطرف شود.

دیدن توأمان تاریخ و ادبیات چقدر در سنت ادبی یا تاریخ نگاری ما سابقه داشته است؟

من از همان اول باید به سراغ ادبیات بروم و ادبیات را در دل تاریخ ببینم و ربطش را با همین علوم دینی و شرعی دریابم، ربطش را با سیاست و تاریخ سیاسی ببینم و همه اینها باید به گونه ای درهم تنیده پیش برود و نه مجزا و جدا از هم. در کتاب دکتر صفا، وقتی به بخش ادبی می رسیم این پرسش مطرح می شود که مثلا فردوسی چه ربطی به مرجئه دارد و کتاب هیچ توضیحی در این مورد به ما نمی دهد

خیلی کم. ما کسانی را داشته ایم که ذووجهین و بلکه ذووجوه بوده اند و نه فقط در حوزه های ادبیات و تاریخ صاحب نظر بودند بلکه در رشته های دیگر هم عالم بودند. ولی یک مشکل عمده وجود داشت و آن اینکه این حوزه ها را جدا از هم می دیدند. «تاریخ ادبیات در ایران» مرحوم دکتر ذبیح الله صفا را که ببینید، متوجه می شوید که ایشان زحمت زیادی کشیده اند و حتی مرور فهرست کتاب این را نشان می دهد. هریک از موضوعات این کتاب خود به تنهایی می تواند کتابی جداگانه باشد. بخش اول تاریخ ادبیات دکتر صفا «وضع سیاسی و اجتماعی ایران از غلبه عرب تا قیام یعقوب لیث» است، با نگاهی که کاملا تاریخی خطی است و هیچ ربطی به ادبیات ندارد. بخش بعدی، «وضع دینی ایران تا پایان قرن سوم هجری»؛ در اینجا نگاه، نگاه یک مورخ ادیان است. فصل سوم، «وضع علوم در سه قرن اول هجری»؛ یعنی تاریخ علم. و بعد در فصل چهارم تازه می رسیم به «وضع ادبی ایران در سه قرن اول هجری». اینها هرکدام به جای خود خیلی خوب است اما هیچ مشکلی از من که مسئله ادبی دارم حل نمی کند. 

در این مجموعه بر اساس چه معیاری به انتخاب آثار می پردازید؟
آثاری که در این مجموعه به آنها پرداخته می شود بر اساس یک ایده انتخاب می شوند. تا قرن نهم چیزی حدود هفتاد کتاب را در نظر گرفته ام که به همین شکل در مورد آنها کار کنم. در فاصله قرن سوم هجری تا قرن نهم آثار بسیاری وجود دارند و هفتاد اثری که انتخاب کرده ام در برابر حجم آثار موجود عدد ناچیزی است و حتی اگر هفتصد اثر انتخاب کنیم باز هم کم است. اما این هفتاد اثر، مثل سیاراتی اند که اقمار زیادی دارند و بقیه آثار در حکم اقمار آنها هستند. من اگر یک سیاره را شناسایی و معرفی کنم گویی اقمار آن هم خودبه خود در ذیل این سیاره شناخته خواهد شد.

البته برخی آثار خاص اند و قمری ندارند. کسی مثل رازی در تاریخ اندیشه ما ویژه و یگانه است و شاید قمر دیگری را در کنار خود نداشته باشد اما به خودی خود حائز اهمیت است. یا کسی مثل ناصرخسرو همین طور است و نمی توان آن را سیاره ای با اقمار زیاد دانست. اما فردوسی جریانی را شروع می کند که بعد از خودش تقلیدهای متعدد و مختلفی از شاهنامه اش صورت می گیرد. این تقلیدها گاه به شکل حماسه های مذهبی بروز کرده اند و گاه قهرمان های آنها از شخصیت های فرعی شاهنامه برگرفته شده اند و گاهی هم اصلا نامی از شخصیت های شاهنامه در میان نیست اما در تبعیت از شاهنامه این اقمار به وجود آمده اند. من در این مجموعه سراغ سیاره ها رفته ام و نه اقمار. وقتی سرنخ داده شود بقیه به دنبال آن می آیند. پس آثار این مجموعه از این صافی گذر کرده اند و فکر می کنم پرداختن به این هفتاد اثر مثل این است که به هفتصد یا هفت هزار اثر دیگر پرداخته باشیم.
   
مجموعه «تاریخ و ادبیات ایران» بعد از چند سال کامل می شود و آیا بعد از انتشار کامل آثار این دوره، آن را ادامه می دهید؟
در ابتدا و خیلی خوش بینانه زمانی پنج ساله را برای انجام این مجموعه با پنجاه کتاب در نظر گرفته بودم اما حالا این قدر خوشبین نیستم. مثلا در برنامه ریزی ام سه ماه برای فردوسی وقت در نظر گرفته بودم اما حالا که وارد این دریا شده ام می بینم این طور نیست و همین حالا سه ماه به شش ماه کشیده و شش ماه شاید بشود نه ماه و حتی یک سال. البته برخی آثار هم زودتر از آنچه فکر می کردم به نتیجه می رسند. ولی به طور متوسط فکر می کنم سالی شش عنوان را می توانم کار کنم. این مجموعه تا قرن نهم و جامی پیش می آید و وقتی تمام شد، می خواهم ادامه اش بدهم تا به امروز برسم. البته این آرزوی من است و معلوم نیست آن را تا کجا می توانم محقق کنم.


منبع: شرق/ پیام حیدرقزوینی (با تلخیص)