تبیان، دستیار زندگی
صنعت پارچه بافی اندلس و کشورهای غرب مدیترانه، خصوصا در قرن دوازدهم، از هنرهای شاخص اسلامی است به طوری که در روند تحولات این صنعت، بررسی آن حائز اهمیت است؛ در این مقاله به ویژگی های خاص این هنر خواهیم پرداخت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

منسوجات اسلامی در اندلس

صنعت پارچه بافی اندلس و کشورهای غرب مدیترانه، خصوصا در قرن دوازدهم، از هنرهای شاخص اسلامی است به طوری که در روند تحولات این صنعت، بررسی آن حائز اهمیت است؛ در این مقاله به ویژگی های خاص این هنر خواهیم پرداخت.

سمیه رمضان ماهی - بخش هنری تبیان

در سلسله های اسلامی که بر اسپانیا حکومت کردند دو سلسله "مرابطون" و "موحدون" از اهمیت بیشتری برخوردارند. ایشان در محدوه سیطره خود بر تمامی مناطق غرب مدیترانه توانستند مجموعه اقتصادی متحدی را پدید آورند که کانال مهمی در تجارت کالا از البسه گرفته تا طلا با اروپای غرب و مرکزی را شامل می شد. در این میان یکی از مهمترین کالاها، منسوجات خصوصا ابریشم اندلسی بود؛ بطوری که بازار پررونق این کالا سبب رونق یافتن مراکز اقتصادی چون المریه، مرسیه، مالقه، بلنسیه و اشبیلیه شد.
شهرت پارچه های آن دوران تا بدانجا است که بنابر توصیف "ادریسی" جغرافیدان حدود نیمه قرن دوازدهم، در آن زمان المریه شهری پیشرو در محصول ابریشم بود که حدود 800 کارگاه بافندگی داشت و این کارگاه ها از چنان فن آوری و تجهیزاتی برخوردار بودند که انواع زمینه و نقوش زیبا و پیچیده و متنوع در آنها بافته می شد.
درمورد نقوش و طرح های متداول در پارچه های این دوران، می توان به نقش ترنجی اشاره کرد . لازم به ذکر است که پیش نمونه های این نقوش ترنجی ریشه در پارچه بافی دوران خلافت در بغداد دارند. جالب آن که بافندگان و هنرمندان اندلسی، از محبوبیت پارچه های بغدادی مطلع بودند و گاها از این نقوش سوء استفاده نیز کرده اند. مثلا بر تکه ابریشمی از مزار "سان پدرو دِ اوسما" - که از کلیسای جامع  "بورگو دِ اوسما" و در قرن 12بدست آمده و امروزه در موزه هنرهای زیبای بوستن نگهداری می شود- چنین نوشته : " در بغداد آن را بافته اند و خداوند آن شهر را مصون بدارد."

منسوجات اسلامی

البته در آن دوره تحریف نوشته ها ظاهرا امری رایج بوده تا بر ارزش متاع بیفزاید، اما امروزه با بررسی دقیق و کارشناسی ، مشخص شده که با توجه به نوع بافت و سبک ترنج های ابوالهولی، به طور قطع این پارچه تولید اندلس است. از جمله ادله بر اندلسی بودن این پارچه، ساختار بافت و نخ زرینی از چرم زراندود است که به دور هسته مرکزی ابریشمی پیچیده شده است.
در این قطعه پارچه هنرمند از طرح قرینه و آینه وار که در سنت های اسلامی رایج است استفاده  کرده است. اصولا در این نقشمایه ها، مانند نقوش اقوام سامی بین النهرینی قبل از اسلام، ابوالهول یا شیر یا شیردال به صورت قرینه در دوسوی درخت زندگی قرار گرفته اند. درخت زندگی نیز با توجه به ویژگی های گیاهی ٓ بومی منطقه اسلامی شرقی، در اغلب اوقات نقشمایه برگ نخل است.

نکته دیگر که هنر این دوران را حائز اهمیت می کند، بازگشت به اصول معنوی اسلام در دوران موحدون است. بطوری که در این دوره طرح های شکل نما جای خود را به نقوش تزئینی با نظام های انتزاعی می دهند

نکته دیگر که هنر این دوران را حائز اهمیت می کند، بازگشت به اصول معنوی اسلام در دوران موحدون است. بطوری که در این دوره طرح های شکل نما جای خود را به نقوش تزئینی با نظام های انتزاعی می دهند. این نقوش با تعبیری کاملا عرفانی در کلیه هنرهای رایج از جمله پارچه بافی اعمال شدند؛ مثلا طرح های هندسی روی نوارها و زمینه ها و همچنین تکرار بی پایان یک طرح با ترکیب بندی ساده تعبیری از بازآفرینی آن نظام متعالی است که خداوند سبحان، با آن جهان را در نظمی پایدار، گسترش داد و تنظیم کرد.
از سویی نوع نگاه معنوی و برآمده از اسلام، در پوشش های رایج مردمان نیز تاثیر گذاشت. به عنوان نمونه "سلطان ابویوسف یعقوب" (1184-1199) در دستوری استفاده از جامه هایی زراندوز و طلاو نقره کاری شده را که در اماکن دولتی رایج بود، ممنوع کرد. همچنین زنان را از پوشیدن پارچه های ابریشمی و یا البسه با گلدوزی های پرکار منع نمود؛ چرا که بر طبق تعلیمات قرانی، استفاده از اشیاء تجملی فقط در بهشت مجاز شمرده می شود. به همین دلیل نخ های طلایی که تا آن زمان در پارچه بافی اندلسی رایج بود، جای خود را به ابریشم زرد داد . همچنین برای جلوگیری از استفاده بی رویه از طلا و نقره، به عنوان زیورآلات تزئینی، گوشواره هایی با حک "بسم الله" و دست بندهای نقره با طرح دست حضرت فاطمه، که حکاکی آن نمادی از ایمان بود، به عنوان نشانی بکار گرفته شد که قانونی بودن محموله را اثبات می کرد و از سویی احتکار طلا و نقره را نیز ناممکن می ساخت.
از دیگر آثار برجسته این دوران می توان به پرچمی اشاره کرد که در نیمه اول قرن سیزدهم و در ابعاد 2/2 * 3/3 متر بافته شد.

منسوجات اسلامی


این بیرق یکی از مشهورترین یادگارهای رکونکیستای مسیحی است که با جنگ سرنوشت ساز "لاس ناواس دِ تولوسا" (1212) ارتباط دارد؛ جنگی که در آن ارتش اسلام از سپاهیان کاستیل، ناوار و آرگون، به رهبری آلفونسوی هشتم" شاه کاستیل شکست فاحشی خورد.
این پرچم را "فرنادوی سوم" به دیر سلطنتی "لاس اوئلگاس" هدیه کرد. نقش مایه اصلی آن، نقش ستاره است که به عنوان طرحی متداول در تذهیب کاری معاصر آن دوه، آیه های قرانی را تکرار می نماید و با نقل قول هایی از قران (سوره 21، آیه 1-12) جهاد در راه خدا را تبلیغ می کند و به جنگجویان مومن، بهشت را بشارت می دهد. از سویی این آرایه مرکزی هشت پر ستاره ای، به تکرار عبارت "المُلک" می پردازد که به نشان ملی با نیروی نمادین اشاره دارد.
بدین ترتیب، هنر حاکم در دوران حکومتهای قرن 12 در اندلس، آثاری را بوجود آورد که به دلیل رجعت به بن مایه های عمیق اسلامی و دستورات اخلاقی ، دارای ارزشی دوچندان هستند.