تبیان، دستیار زندگی
اشعاری برای طولانی ترین شب سال
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لبریزم از چکاچک خون انارها

اشعاری برای طولانی ترین شب سال

بخش ادبیات تبیان
شب یلدا

در آستانه شب یلدا بلندترین شب سال، سروده هایی از چهار شاعر جوان منتشر شد.


سفر کن تا ببینی در نگاهم بی قراری را
سفر کن تا ببیند چشم تو چشم انتظاری را


من از عطر تو فهمیدم که کُشتن کار دشمن نیست
تو از عطرم پذیرفتی هوای ماندگاری را


به قدری اشک از چشمان من باریده که حتی
ندارد آسمان هم طاقت این گریه زاری را


تمام روز را در خانه می مانم ،خیال تو
ببین انداخته بر گردن این شهر داری را


بیا برگرد طولانی نکن تنهایی شب را
اگر یلدا تویی برپا کنم در خود بهاری را


زهرا بختیاری نژاد

*****
در زر زری ترین شب دنباله دارها
لبریزم از چکاچک خون انارها


امشب قمر به عقرب چشمت رسیده است
از اتفاق نادر نصف النهارها


هی باد بی هوا لچکم را به هم نریز
گل کرده اند گوشه شالم بهارها


قندیلهای یخ زده آذین گرفته اند
با بوسه ی نسیم و لب چشمه سارها


امشب بهار گل زده گیسوی برف را
حتی شکوفه رد شده از ذهن خارها


امشب تو میرسی و خدا لانه میکند
حتی به روی شانه سرد حصارها


یلداترین بهانه من بیشتر بمان
دیگر دوباره گم نشوی در مدارها


فردا که شهر خواب تورا خواب مانده است
تو رفته ای و گم شده ای در غبارها


فردا تو رفته ای و زمین ایستاده است
تا سال بعد پای تمام قرارها


رویا ابراهیمی
*****
غمت از کودکی همبازی دنیای من بوده
خیالت سالها همصحبت شب های من بوده
هنوز آن شب نشینی های روشن خوب یادم هست
که موهای تو طولانی ترین یلدای من بوده
کنار تو دلم چون موج هی می رفت و می آمد
هوای چشم هایت ساحل و دریای من بوده
 
دلم خوش بود از این که دست هایت دوستم دارند
خیالم جمع...آغوشت اگر منهای من بوده
سر و سرّی اگر بوده ست...روی شانه های من
اگر یک لحظه خوابت بُرده روی پای من بوده...
و ازآن سال ها این سینه ام جای کسی جز تو
اگر بوده ست تنها این دل تنهای من بوده
نمی دانم کجا با گریه هایم می پری از خواب!؟
دلت از غصه ها خالی...که روزی جای من بوده
اگرچه "خان چُبان"* قصه ات بودم...نفهمیدم
که خاتونی که دل بر آب زد "سارا"ی من بوده...!


*تلفظ ترکی "خان چوپان"...دلداده ی "سارا"

اصغر معاذی
****
بین من و این برکه گرچه راه کوتاه است

دستم برای لمس عکس ماه کوتاه است

من در میان آه هایم زندگی کردم

فرصت برای یک نفس بی آه کوتاه است

داغت به من فهماند عمر نوح کافی نیست

عمرِ بدون تو فقط جانکاه،کوتاه است

عمق کمی دارد برای درددل کردن

قدِّ پریهایِ تهِ این چاه کوتاه است

کوتاه خواهم کرد امشب موی یلدا را

یلدای مردی مثل من،،وللّه کوتاه است...

*شایان سیرتی


منبع: فارس