تبیان، دستیار زندگی
سابقه خوب کارگردان ، سوژه جذاب و بازیگران نام آشنا بیننده را به «نفس گرم» امیدوار کرده بود اما نتیجه هرگز به کارهای قبلی محمد مهدی عسگرپور تنه نزد. شاید اگر حواشی لهجه کاشانی پیش نمی آمد، کمتر کسی پی به آمد و شد «نفس گرم» می برد. پرونده سریال هفته پیش بست
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نفسی که گرم نبود

سابقه خوب کارگردان ، سوژه جذاب و بازیگران نام آشنا بیننده را به «نفس گرم» امیدوار کرده بود اما نتیجه هرگز به کارهای قبلی محمد مهدی عسگرپور تنه نزد. شاید اگر حواشی لهجه کاشانی پیش نمی آمد، کمتر کسی پی به آمد و شد «نفس گرم» می برد. پرونده سریال هفته پیش بسته شد و این سوال باقی ماند که چرا «نفس گرم» موفق نبود؟

احمد رنجبر - بخش سینما و تلویزیون تبیان
نفس گرم

ابتدا باید به این مساله اذعان کرد ؛ همین که محمد مهدی عسگرپور صاحب جهان بینی است و می توان نشانه های آن را به وضوح در ساخته های سینمایی و تلویزیونی اش دید ، یک امتیاز محسوب می شود. عقیده مند بودن باعث می شود آن چه از فیلتر ذهنی کارگردان بر پرده سینما یا قاب تلویزیون می نشیند، واجد تماشا ، تحلیل و نقد باشد. عسگرپور دارای دغدغه هایی است که تم شان را از عقاید مذهبی وام می گیرد؛ درست مثل خیلی از کارگردان های مطرح ایرانی و خارجی. این دغدغه ها وقتی در قالب درام تبدیل به چالش می شود، ذهن مخاطب را از تنبلی خارج می کند و معنایی تازه به آن چه تاکنون فکر می کرده، می بخشد. فیلم های  اینگمار برگمان(فیلسماز فقید سوئدی) اوج دست یازدیدن به عقاید تثبیت شده است که دریچه هایی تازه روی مخاطب باز می کند. این مثال بزرگ تنها برای روشن شدن اهمیت آثاری است که خمیر مایه شان از دغدغه های مذهبی می آید.
 محمد مهدی عسگرپور ، در «نفس گرم»  خواسته با یکی از مفاهیم تثبیت شده عرفی - مذهبی وارد چالش شود: مساله ازدواج دوم . برای این منظور زنی را قهرمان داستان کرده که اتفاقا خودش صاحب مجلس است و یکی از کارهای مهم یومیه اش بسط مفاهیم دینی. این مفهوم در حد ایده ، بشدت جذاب است و می تواند واجد گره های دراماتیکی فراوان باشد. ایده اما نه در داستان و نه در اجرا به بار نمی نشیند تا نتیجه سریالی کشدار و خسته کننده شود.

همچنان این سوال مطرح است که چرا عسگرپور برای نشان دادن مرارت جامعه، اصرار داشت تلخی ها را به زور در حلق مخاطب بچکاند؟ مثلا اگر کاراکترها این قدر سرد حرف نمی زدند و یخ رفتار نمی کردند، عمق حزن موجود منتقل نمی شد؟

عسگرپور بلد نیست قصه تعریف کند؟ سریال های «جراحت» ، «شیدایی» و «گل های گرمسیری»  و فیلم های «قدمگاه»، «اقلیما» و «مهمان داریم» این فرضیه را رد می کند. حتی اگر در این آثار گاهی قصه لکنت داشته، کارگردان با تمهیدات خاص خود عنصر سرگرمی را به آن ها تزریق کرده. عسگرپور با فضای مذهبی آشنا نیست؟ ساخته های قبل این فرضیه را هم رد می کند.
مهم ترین دلیل عدم موفقیت «نفس گرم» را باید در محافظه کاری جست و جو کرد. کارگردان نگران واکنش های حتمی بوده و از شکافتن موضوع حذر کرده. مساله ازدواج دوم بارها سوژه شده اما برای نخستین بار است که محور یک سریال قرار می گیرد و از قضا طرف اصلی قصه هم زنی متدین است. این مساله از نظر فقهی و حقوقی آن قدر بند و تبصره و تاویل دارد که برای دراماتیزه کردن شان یک سریال کفایت نمی کند! کارگردان برای رهایی از اتهام و عدم قرار گرفتن در برابر پرسش های بی پایان مردم ، با ایما و اشاره حرفش را به کرسی نشانده. نتیجه هم سریالی خنثی و بدون جریان شده.
 از آن سو داستانک های فرعی هم کشش لازم را ندارند تا به کمک درام بیایند. بدتر این که فضای خلق شده در «نفس گرم» آن قدر خفه کننده است که کمتر بیننده ای میل و یارای همراهی اش را داشت. همچنان این سوال مطرح است که چرا عسگرپور برای نشان دادن مرارت جامعه، اصرار داشت تلخی ها را به زور در حلق مخاطب بچکاند؟ مثلا اگر کاراکترها این قدر سرد حرف نمی زدند و یخ رفتار نمی کردند، عمق حزن موجود منتقل نمی شد؟ وقتی اثری تلخ است باید موسیقی متن آن هم یک ریز آهنگ غمناک بنوازد؟ کسی منکر مصائب نیست ، هیچ کس شادی باسمه ای نمی خواهد اما حوصله ای هم برای تماشای شان در قالب یک اثر نمایشی نمانده. محمد مهدی عسگرپور در آثار قبلی تلخ ترین موضوعات را در پوششی از طراوت می پیچیده و برای آن ها منطق محکم روایی قرار می داده و موفق هم بوده؛ در «نفس گرم» این کار را نکرد و شکست خورد.
محمد مهدی عسگرپور اگر بجای اصرار بر خلق فضایی تلخ _ كه به زعم خود بازتاب واقعی جامعه است _  به كاراكترهایش ملاحت می بخشید ، حرف پس ذهنش را راحت تر می توانست بیان كند. در این صورت نیاز نبود از مرجانه گلچین بخواهد برای القای نقش، بیهوده تلاش كند. وسواس بی مورد ، نتیجه ای عكس داد و باعث شد خانم گلچین بین تصویر شیرین همیشگی و شمایل تازه و تلخ، معلق بماند. در لحظات حسی ، تلاش او مشهود بود و به دل می نشست اما وقتی در قالب خانم جلسه ای می رفت ، از باور خارج می شد.