تبیان، دستیار زندگی
در هر فرهنگی آیین و رسم های بسیاری وجود دارد که بر گرفته از دل آن فرهنگ بوده و فکر، اندیشه و دلیلی پشت آن نهفته است؛ یلدا هم از این قاعده مستثنی نیست و به شکل های مختلف در قالب نثر، نظم و حتی آرایه های ادبی وارد زبان و ادبیات فارسی شده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یلدای آریایی

در هر فرهنگی آیین و رسم های بسیاری وجود دارد که بر گرفته از دل آن فرهنگ بوده و فکر، اندیشه و دلیلی پشت آن نهفته است؛ یلدا هم از این قاعده مستثنی نیست و به شکل های مختلف در قالب نثر، نظم و حتی آرایه های ادبی وارد زبان و ادبیات فارسی شده است.

آسیه بیاتانی - بخش ادبیات تبیان
شب یلدا

هزاران سال است که بزرگداشت یلدا، جشنی آریایی در ایران انجام می گیرد از جمله آیین ایران است که برای هر ایرانی امیدوار نوید دهنده پایان تاریکی و دوران سختی و دمیدن نور و روشنایی است.
فرهنگ لغت دهخدا یلدا را اینگونه معنی کرده است که یلدا واژه ای سریانی و به معنی تولد و زایش است. یعنی تولد مهر (میترا، خورشید) در شب اول زمستان که بلندترین شب سال است و ایرانیان به یمن تولد خورشید در این شب جشن و پایکوبی می کردند.
خورشید، مهر یا میترا همیشه در نزد ایرانیان باستان ارج و قرب بسیاری داشته چرا که خورشید از ایزدان اهورایی بوده و به جنگ با اهریمن می پرداخته. از طرفی ایرانیان اعتقاد داشتند که خورشید از الهه باکره ای به نام آناهیتا به دنیا می آید و به همین دلیل این شب را جشن می گرفتند. آنها این شب را تا به هنگام طلوع خورشید بیدار می ماندند و آرزو می کردند که سیاهی و تاریکی با طلوع نور و روشنایی پایان یابد.
میترا، خورشید یا مهر ایزدی قوی، تیر اندازی ماهر و سوارکاری چابک و خدای عهد و پیمان است. دین و آیین میترائیسم یكی از تاثیرگذارترین مذاهبی بود كه ابتدا در شرق و بعدها در غرب و در دین مسیحیت رد پای بسیاری از خود به جای گذاشت.
بعد از مسیحی شدن رومیان، سیصد سال پس از تولد عیسی مسیح، از آنجا که زمان تولد او دقیق مشخص نبود، كلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت.

از آنجا که ادبیات هر کشور رابطه ای ناگسستنی با فرهنگ آن دارد، آیین، رسوم و سنت به آن وارد می شود. یلدا هم از این قاعده مستثنی نیست و به شکل های مختلف در قالب نثر، نظم و حتی آرایه های ادبی وارد زبان و ادبیات فارسی شده است

وقتی میترائیسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت در روم و بسیاری از كشورهای اروپایی، روز 21 دسامبر به عنوان تولد میترا جشن گرفته می شد ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباهات محاسباتی این روز در 25 دسامبر انتقال یافت و در آن زمان مسیحیان روز 6 ژانویه را به عنوان روز تولد مسیح جشن گرفتند. اما با گسترش مسیحیت در آن زمان به دلیل این كه نمی توانستند مردم را از برپا داشتن این جشن منع كنند، بنابراین روز كریسمس را به روز 25 دسامبر جابجا كردند.
از آنجا که ادبیات هر کشور رابطه ای ناگسستنی با فرهنگ آن دارد، آیین، رسوم و سنت به آن وارد می شود. یلدا هم از این قاعده مستثنی نیست و به شکل های مختلف در قالب نثر، نظم و حتی آرایه های ادبی وارد زبان و ادبیات فارسی شده است.
خیلی از شعرا بلندی گیسوی یار را به شب یلدا تشبیه کرده اند.
روز رویش چون بر انداخت نقاب از سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست
(سعدی)

برخی دوری و فراق معشوق را مانند شب یلدا بلند و طولانی می دانستند.
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
(سعدی)

گاهی یلدا در ادبیات استعاره می شود از دوران ظلم و ستم و روشنایی بعد از آن نشانه پیروزی بر تاریکی و اهریمن خواهد بود.
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
(حافظ)

و شاعران بسیار دیگری " یلدا" را به شکل های مختلف در اشعار خود استفاده کرده اند که در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم.
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
(سعدی)

نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلدایی ست
(سعدی)

برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
(سعدی)

دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
(پروین اعتصامی)

به عزت شب قدر و شب حساب برات
به حرمت شب آبستن و شب یلدا
(عطار)

عمر ابد ز عهده نمی آیدش برون
نازم عقوبت شب یلدای خویش را
(وحشی)

رتبه ی عرفان شود شام فنا روشنت
قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب
(وحشی)

روز عیشی خواستم زاید چه دانستم که چرخ
حامله دارد به صد ماتم شب یلدای من
(وحشی)

همه شب های غم آبستن روز طرب است
یوسف روز، به چا شب یلدا بینند
(خاقانی)

شب محنت من ز امداد فکرت
درازای شب های یلدا گرفته
(انوری)

هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
(خواجوی کرمانی)

با خود از بهر تسلی شب یلدای فراق
هرچه گفتم ز زبان تو غلط بود غلط
(محتشم کاشانی)

من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
(فروغی بسطامی)

بر رخ تو که آفت جان منست
از شب یلدا سپه آورده ای
(امیرخسرو دهلوی)

با زلف تو قصه ای ست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
(عبید زاکانی)

شب یلداست هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمی بینم، خود این شب های یلدا را
(سلمان ساوجی)

اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع
با شب یلدا درآویزم چو شمع
(اقبال لاهوری)

آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن
صد شب یلداست هر گوشه ی زندان ما
(عرفی شیرازی)

ای سایه! سحرخیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم
(هوشنگ ابتهاج)

ادامه دارد...