سرما و وجدان یخ زده رانندگان
زمانی که صحبت از وجدان و رحم می شود بسیاری از ما داعیه دار آن هستیم و ادعا می کنیم که همیشه به دیگران رحم می کنیم اما این وجدان و رحم ما در سوز سرما چگونه است؟!
شاید از نگاه برخی، تصویر هوای سرد، در روزهای زرد و نارنجی پاییزی و برف زیبای زمستانی که زمین را سفیدپوش کرده ، بارش شدید باران و چترهایی که یکی یکی باز می شوند، از زیباترین تصاویری باشد که هرکس در زندگی اش می بیند. اما همین منظره به ظاهر زیبا برای افراد دیگری که زیر شر شر شدید باران دقیقه ها و سوز برف و حتی گاهی ساعت ها را در انتظار وسیله ای برای رسیدن به سرپناهی می گذرانند معنای دیگری دارد.
مردم صف کشیده در کنار خیابان و سرچهار راه های شلوغ هنگام بارش باران و تاکسی هایی که لحظه ای در مقابل جماعت، درنگ کرده و پس از گفت و گویی کوتاه به راه خود ادامه می دهند دست کم برای مردم پایتخت نشین تصویر آشنایی است که در روزهای سرد پاییز و زمستان به وفور مشاهده می شود.
گویی ما مردم عادت کرده ایم که در شرایط سخت تنها بمانیم و با گره های بیشتری بر سر راه خود مواجه شویم. در حالی که یکی از نشانه های توسعه فرهنگی جوامع ، میزان همدردی و کمکی است که در شرایط سخت به یکدیگر می رسانند. ماندن در خیابان هنگام بارش باران و برف اگر چه به پای زلزله و سیل و شرایط جنگی نباشد اما یکی از همین مواقع است.
اینکه با سردتر شدن هوا قیمت وسایل گرمایشی، لباس، چتر، خوراکی ها ، نوشیدنی های گرم و نشستن در کافه ها و رستوران هایی که به نوعی سرپناه عابران محسوب می شود بالا می رود در مقابل ماندن در هوای سرد بعد از یک روز سخت کاری و پر از خستگی چیزی نیست.
تاکسی هایی که در روزهای عادی برای یافتن مسافر بیشتر هر گوشه و کناری توقف می کنند و گاهی داد مسافران را به دلیل تعلل هایشان در می آورند یکی یکی پشت هم با یک مکث کوتاه، بی اعتنا به مردم یخ زده، در پاسخ به مسافرانی که از مقصدشان می پرسند فقط یک پاسخ می دهند: فقط دربست. گویی که هرچه سرمای هوا شدت می یابد، وجدان و رحم عده ای نیز با آن بیشتر یخ می زند. فرقی نمی کند که ساعت چند باشد و کنار خیابان تا چه حد مملو از جمعیت در انتظار تاکسی باشد . کسی زودتر به خانه اش خواهد رسید که این شرط را بپذیرد، فقط دربست.
کافی است در یکی از روزهای سرد سال ده دقیقه کنار یکی از مسیر های پر رفت و آمد شهر مانند میدان انقلاب یا چهار راه ولیعصر بایستید تا مشاهده کنید که برای رساندن جمعیت به مقصد، تعداد تاکسی هایی که توقف می کنند کافی است. اما با توقف تاکسی های صرفا دربست رو که اکثرا دو برابر قیمت معمول کرایه ها را حساب می کنند، آنقدر صف مردم از هم تکان نمی خورد تا یک نفر بی اعتنا به سایرین خود را به اتومبیلی برساند که هر چهار صندلی آن فقط به یک نفر اختصاص یافته است. کسی که غرغر جمع و قیمت بالای کرایه را به جان خریده و برای زودتر رسیدن به مقصد هر شرطی را قبول می کند.
اما در این بین تکلیف سایرین روشن نیست و آنقدر صبر می کنند تا یک نفر از سر وجدان و عمل کردن به وظیفه مسافربری خود چند نفر را به مقصد برساند.
سالهاست که بسیاری از مردم به سازمان تاکسیرانی در این رابطه شکایت دارند. اما به دلیل بالا بودن تعداد راننده هایی که در روزهای سرد سال حاضر به کار کردن مانند روزهای عادی نیستند کنترل و مدیریت این شرایط به یک معضل تبدیل شده است. به گونه ای که در چند سال اخیر این روند به یک رسم تبدیل شده است.
معمولا با دیدن چنین صحنه هایی از دولت گله می کنیم و همه چیز را بر عهده ی قانون و سازمان های نظارتی می اندازیم که کار خود را به خوبی انجام نمی دهند و باعث می شوند عده ای در شرایط سخت دست خود را برای هر کاری باز ببینند و به فکر سودجویی از مردم می افتند. گذشته از وظایف سازمان های مربوطه نمی توان انکار کرد که برخی از رفتارها ریشه در فرهنگ مسلط هر جامعه ای دارند. اینکه در مقابل هر رفتاری چه پاسخی به آن داده شود و مردم چه واکنشی نشان دهند.
زمانی که صحبت از وجدان و رحم می شود بسیاری از ما داعیه دار آن هستیم و ادعا می کنیم که ما مردم مسلمان همیشه به دیگران رحم می کنیم.غافل از آنکه برخی چیزها بیش از آنکه بر عهده قانون باشند نیازمند انسانیت و کمی رحم و شفقت ماست و لازم است که خودمان نیز نگاهی به اعمال خود بیندازیم. و مانند یک انسان خود را جای دیگران بگذاریم.
از سویی نباید فراموش کرد که در بسیاری از اوقات نیز، مردم باید خودشان برای دستیابی به حقوق شهروندی خویش اقدام کنند. اگر در زمانی که می بینیم تاکسی ها تنها مسافران دربستی را سوار می کنند به جای بی اعتنایی به جمعیت حاضر و سوار شدن بر ماشین این افراد از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده می کردیم یا زیر بار حرف زور نمی رفتیم و این رانندگان سودجو حتی با چند ساعت گشت زدن در خیابان مسافر دربستی پیدا نمی کردند، شاید عده ای را تا این حد بد عادت نکرده بودیم که با سرد شدن هوا به یاد سودجویی های خود بیفتند.