سکوت پر معنی یحیی
تماشای فیلم «یحیی سکوت نکرد» برای مخاطبان سینمای ایران که در سال های اخیر عادت به تماشای فیلم هایی با پایان های باز (بخوانید معلق) با قصه هایی بی سرو ته یا به شدت تکراری کرده اند تجربه ای جدید است. اولین فیلم کاوه ابراهیم پور قصه ای نو و جذاب دارد و می تواند مخاطب را تا انتها با خود همراه کند.
فیلم «یحیی سکوت نکرد» داستان زندگی كودكی به نام یحیی پس از مرگ مادر به عمه سپرده می شود، عمه ای تلخ و نا آشنا كه زندگی پر راز و رمزی دارد و سابقه ای بحث برانگیز در محل زندگی. او با ورود به این دنیای متفاوت در پی كشف مفاهیم جدید زندگی و شاید یافتن جایگزینی برای مادر در گذشته اش است و این كنكاش هزینه سنگینی برایش به همراه می آورد...
تماشای فیلم «یحیی سکوت نکرد» برای مخاطبان سینمای ایران که در سال های اخیر عادت به تماشای فیلم هایی با پایان های باز (بخوانید معلق) با قصه هایی بی سرو ته یا به شدت تکراری کرده اند تجربه ای جدید است. اولین فیلم کاوه ابراهیم پور قصه ای نو و جذاب دارد و می تواند مخاطب را تا انتها با خود همراه کند. فیلم سوژه ای نسبتا بکر و جذاب دارد . ارتباط یک زن میانسال ویک پسر بچه هشت ساله و رسیدن آن ها به شناختی تازه از عوالم هم در سینمایی که پر شده از داستان خیانت زن و شوهرها به هم و دعوای دختران و پسران در خیابان ایده ای تازه بنظر می رسد. اضافه کنید به این ها بازی های بسیار خوب فاطمه معتمد آریا و ماهان نصیری پسر بچه بازیگوش و باهوشی که نقش یحیی را بازی کرده و مشخص است ذاتا استعداد بازیگری دارد.
فیلمنامه «یحیی سکوت نکرد» را طلا معتضدی نوشته است که پیش از این نگارش قسمت هایی از سریال « شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» را برعهده داشه است. سریالی که کلیتی بسیار کلیشه ای و شعار زده داشت و به همین خاطر انتظار نمی رفت این فیلمنامه نویس جوان ،داستانی نسبتا بکر و جذاب مانند قصه فیلم «یحیی...» را با سرو شکلی قابل قبول بنویسد. ایده ابتدایی فیلم بسیار خوب است و فیلمنامه هم به نسبت خوب نوشده شده اما از آنجا که تمرکز اصلی نویسنده روی شخصیت ماهان و عمه بوده است، وی از پرداخت کافی شخصیت های فرعی غافل شده و این کاراکترها مانند دخترجوان محله که ماهان به او علاقه دارد یا پسر بچه بدذات و... بسیار تک بُعدی و در حد تیپ باقی مانده اند .
«یحیی سکوت نکرد» را باید از جمله فیلم هایی دانست که به قول «رابرت مک کی» در کتاب معروف «داستان» از الگوی پیرنگ بلوغ بهره برده است. بلوغی که در عرض یک سال برای یک پسر بچه هفت، هشت ساله اتفاق می افتد
اولین فیلم کاوه ابراهیم پور بیش از هر چیز درباره قضاوت است، یحیی کودکی معصوم است با ضمیری بسیار ساده و پاک که اطرافیانش را از فیلتر روح صادق و افکار معصومانه اش عبور داده و شناسایی می کند از همین رو و با حساب و کتاب های ساده و کودکانه اش به این نتیجه می رسد که سکوتش را در قبال کارهای عمه اش شکسته و وی را که به زعم خودش فردی جانی است را بخاطر محافظت از افراد محله که دل خوشی از او ندارند به قانون لو می دهد و به این ترتیب با قضاوتی معصومانه اما اشتباه مسیر زندگی و سرنوشت خود و عمه بی گناهش را عوض می کند.
پایان بندی «یحیی سکوت نکرد» شاید بزرگترین نقطه قوت این فیلم باشد . در شرایطی پایان های بی مفهوم در سینمای رواج پیدا کرده ، تماشای پایان غافلگیر کننده فیلمی که نه داستان پر تعلیقی دارد و نه فراز و فرودهای دراماتیک آنچنانی در آن دیده می شود قطعا یک امتیاز برای سازندگان آن محسوب می شود. تماشاگر فیلم که از ابتدای قصه با یحیی همراه شده و به او احساس همدردی کرده و برایش دل می سوزاند ،ناگهان با کنش انتهایی کودک غافلگیر می شود. فیلم با شوکی جذاب به پایان می رسد ،به طوری که تا مدت ها می تواند فکر مخاطب را درگیر کرده و باعث شود او تمامی اتفاقات قبلی را که در قصه شاهد بوده مرور کند تا بتواند نقطه پایانی آنرا هضم کند.
در کنار نقاط قوت فیلم اما خام دستی هایی هم به چشم می خورد که در درجه اول بخاطر تجربه پایین کارگردان فیلم اولی این فیلم است. ساختار و فرم فیلم به شدت ساده و تلویزیونی است تاجایی که در برخی از سکانس ها اگر بازی های خوب بازیگران نبود فیلم به شدت دچار افت ریتم می شد و چه بسا مخاطبان سالن را ترک می کردند . اشکال دیگر فیلم ساده انگاری عوامل فیلم در انتخاب لوکیشن ها، طراحی صحنه و لباس ،موسیقی ، صدابرداری و کلا موارد فنی فیلم است که ضعف آشکار آنها به ضرر فیلم تمام شده است.
«یحیی سکوت نکرد» را باید از جمله فیلم هایی دانست که به قول «رابرت مک کی» در کتاب معروف «داستان» از الگوی پیرنگ بلوغ بهره برده است. بلوغی که در عرض یک سال برای یک پسر بچه هفت، هشت ساله اتفاق می افتد.
یحیی پسربچه ای تنهاست و گویی تنهایی بخشی جدایی ناپذیر از سرنوشت محتوم او به شمار می رود. مادر یحیی به تازگی فوت کرده و پدرش او را برای پیداکردن کار به عمه نادیده اش می سپارد. یحیی رابطه خوبی با پدرش ندارد و طبیعتا با عمه مرموز و به قول بچه های همسایه «بچه خورش» هم رابطه چندان خوبی نمی تواند داشته باشد. با این وجود یحیی در طول زمان سعی در برقراری ارتباط بهتر با اطرافیان، به ویژه عمه و بچه محل های هم سن وسالش می کند. او حتی به دختری جوان و پریشان احوال (لیلا) که هم محله ای اوست حسی همراه با عشقی کودکانه (شاید هم نوجوانانه) پیدامی کند. در کنار اینها یحیی سعی در شناخت بیشتر دنیا از طریق صداهایی که از یک گوشی پزشکی می شنود دارد؛ ایده جذابی که می توانست به شکلی مؤثرتر (بیش از آنچه در فیلم موجود است) در جهت پیشبرد درام به کار گرفته شود.
فیلم نامه «یحیی سکوت نکرد» با نگاهی مینیمالیستی نوشته شده است و اطلاعات مهمی از داستان و یا پیش داستان، گاه از طریق یک دیالوگ کوتاه ارائه شده است (مثل دلیل اینکه چرا یحیی تاکنون عمه اش را ندیده است). این نگاه مینیمالیستی در قسمت هایی از فیلم نامه موفق عمل کرده اما در جاهایی از جمله شخصیت پردازی برخی از کاراکترها و از همه مهمتر سکانس خودکشی لیلا، درک روابط علت و معلولی فیلم را تا حدودی دچار مشکل کرده است. اینکه چرا باید آقای اردکانی جنازه لیلا را به نزد عمه یحیی ببرد چندان منطقی به نظر نمی رسد، چرا که نه توان جسمانی این کار را دارد (در جایی از فیلم، آقای اردکانی حتی برای رفتن به در خانه عمه از یحیی کمک می خواهد) و نه حتی توان رانندگی (بر اساس دیالوگ های خود فیلم). با فرض زمینه سازی های فیلم نامه در مورد رابطه اردکانی و عمه به نظر می رسد در بهترین حالت این عمه باشد که برای بررسی وضعیت لیلا به منزل اردکانی برود و نه برعکس و اگر اینگونه می شد دیگر الزامی هم وجود نداشت که یحیی از ماجرا باخبر شده باشد و مسأله سکوت کردن یا نکردن یحیی نیز مطرح نمی شد.
مشکل دیگر فیلم نامه هم سکانس انتهایی فیلم است؛ جایی که یحیی می گوید برای همیشه تنها شده واین جمله می تواند معادل این مطلب باشد که عمه برای مدتی طولانی در زندان می ماند و ما براساس اطلاعاتی که خود یحیی می دهد می دانیم عمه در مرگ لیلا نقشی نداشته است و تصور یحیی از عمه اش صرفا یک سوء تفاهم بوده است. حال سؤالی که پیش می آید این است که با در نظر گرفتن این مسأله، اساسا سکوت کردن یا نکردن یحیی چه اهمیتی می تواند داشته باشد و تأکیدی که نام فیلم بر این قضیه در ذهن تماشاگر ایجاد می کند بیهوده به نظر خواهد رسید. شاید اگر به جای خودکشی، لیلا در اثر سقط جنین می مرد فیلم نامه چفت وبست درست تری پیدا می کرد و موضوع سقط جنین نیز با این پایان بندی به شکل مؤثرتری در خدمت داستان قرار می گرفت؛ از همه مهم تر: تأثیر سکوت نکردن یحیی بر سرنوشت محتومش، کارکرد واقعی و درستش را در فیلم پیدا می کرد.
با درنظر گرفتن مطالبی که ذکر شد به نظر می رسد در فیلم نامه از باب در اختیار قرار ندادن برخی اطلاعات ضروری به مخاطب چه در مورد برخی از شخصیت ها و چه در مورد نحوه رخ دادن برخی رویدادها کمی زیاده روی و یا حتی سهل انگاری شده است. اما در کنار این قضیه باید به شخصیت پردازی خوب یحیی و عمه اش و مسیری که این دو برای نزدیک شدن به یکدیگر طی می کنند اشاره کرد. عمه یحیی در گذشته فرزندش را در اثر بیماری از دست داده است و حالا او جان بچه هایی را می گیرد که ممکن است سرنوشتی شبیه فرزند خودش داشته باشند. شاید هم در ناخودآگاهش از روزگار و سرنوشتی که برای او رقم زده است انتقام می گیرد. اما نکته جالب توجه در چرخش شخصیتی او تأثیر حضور یحیی در زندگی اش است؛ تا جایی که پس از نزدیک شدن به یحیی و بازتولید حس مادرانگی اش دیگر از سقط کردن جنین هایی که به او می سپارند سر باز می زند. یحیی نیز که فقدان مادر، مهم ترین مسأله زندگی اش است و حتی نیازی به وجود پدرش احساس نمی کند دو زن را جایگزین مادر غایب می کند: عمه که نقشی مادرانه برایش دارد و دختری جوان که از طریق او به نوعی عشق را تجربه می کند و بلوغی زودرس در او شکل می گیرد. پوشیدن لباس عروسی عمه شاید اشاره ای به این بلوغ زودرس در حال شکل گیری باشد. اما یحیی به ناگاه هر دو زن را از دست می دهد. به نظر می رسد حکایت یحیی، حکایت کودکی باشد که با این از دست دادن های همیشگی بزرگ می شود و آرام آرام به بلوغ می رسد.
در فیلم «یحیی سکوت نکرد» از نظر ژانر نیز می توان نشانه هایی از فیلم های تین ایجری (نوجوانانه) و حتی با اغماض، ترسناک، یافت. با وجود آنکه یحیی هنوز کودک به شمار می رود اما مسیری که طی می کند و حتی عشقی که به دختری بزرگ تر از خودش دارد و در فیلم به شکلی خفیف به آن پرداخته شده است، حال وهوای یحیی را بیشتر به حال وهوای نوجوانانه نزدیک می کند تا کودکانه. البته در روزگار ما اساسا بچه ها بیشتر از سنشان می دانند و دسته بندی های گذشته کارکرد خودشان را از دست داده اند.
در مورد ژانر دیگر نیز به نظر می رسد با توجه به اینکه فیلم از زاویه دید یحیی و دوستان هم سن وسالش روایت نشده است و از همان ابتدای فیلم نیز اطلاعات بیننده در مورد عمه به ظاهر ترسناک یحیی، بیشتر از یحیی و هم بازی هایش است؛ اصولا مرموز و ترسناک نشان دادن عمه برای تماشاچی نمی تواند باورپذیر باشد و در فیلم نیز غیر از دو، سه نمای ذهنی یحیی مثل حرکت مرموز یک صندلی و ٦ نشانه دیگری از ترس در فیلم ارائه نشده است. این گونه است که در صحنه هایی از فیلم که بچه ها از ترس عمیقشان از عمه یحیی صحبت می کنند مخاطب نتواند با بچه ها و ترسشان همذات پنداری کند و دلیل این همه ترس را در وجود این بچه ها درک کند. به نظر می رسد این صحنه ها در فیلم چندان خوب از کار در نیامده اند (جمله معروف «نگو، نشان بده» در اینجا مصداق پیدا می کند) و به جای آن می شد تأکید بیشتری بر ریشه احتمالی این ترس در وجود بچه ها یعنی پدر و مادرهای آنها داشت و نقدی اجتماعی را در فیلم جایگزین ترسی باورناپذیر و ساختگی کرد.
در پایان می شود گفت «یحیی سکوت نکرد» فیلمی است که در آن به دغدغه های اجتماعی روز پرداخته شده است اما متأسفانه نوعی نگاه محافظه کارانه و حتی خودسانسورانه بر این فیلم غالب گشته است و مهم ترین دلیل آن را باید وجود نوعی هرج ومرج در فضای هنری کشور به ویژه سینما دانست که محصول آن می شود ترس و خودسانسوری بیشتر هنرمندان این عرصه.