تبیان، دستیار زندگی
حکمت شانزدهم نهج البلاغه در واقع پرسشی است که از امیرالمۆمنین شده است و ایشان آن را پاسخ داده اند. موضوع سوال، ظاهراً مسأله ای کم اهمیت می نماید اما نحوه پاسخ آن حضرت حاوی نکات فراوانی در سبک درست شناخت دینی است و راهگشایی می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دستور پیامبر برای رنگ کردن ریش های سفید!!

رنگ موی فقیهانه و رنگ موی غیر فقیهانه

حکمت شانزدهم نهج البلاغه در واقع پرسشی است که از امیرالمومنین شده است و ایشان آن را پاسخ داده اند. موضوع سوال، ظاهراً مسأله ای کم اهمیت می نماید اما نحوه پاسخ آن حضرت حاوی نکات فراوانی در سبک درست شناخت دینی است و راهگشایی می کند.

روح الله رستگار صفت - بخش نهج البلاغه تبیان
ریش سفید

رنگ کردن موهای سفید دارای آثاری است که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به آن خضاب می گفتند. ایشان مردم را به مشکی کردن ریشهای سفید خود سفارش کرده بود. این گفته پیامبر صلی الله علیه و آله در ذهن عده ای از مردم باقی مانده بود تا اینکه شخصی امیرالمومنین را مشاهده کرد در حالیکه موی خود را رنگ نکرده بود. از خود آن حضرت سوال کرد و یا پیشنهاد داد که «چرا موی خود رنگ ننموده اید؟» مگر نه اینکه پیامبر خدا فرموده اند که «ریش سفید خود را رنگ کنید و خود را به یهود شبیه نکنید»: غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ.

خوب می دانیم که امیرالمۆمنین علیه السلام بهترین شاگرد پیامبر و پیشوای مردم بعد از پیامبر بود و سخن و رفتار او با سخن و رفتار پیامبر هیچ تعارضی ندارد. اما حال به گونه ای شده که حتی مردم هم از آن مطلع شده اند و به نشانه تعجب یا سوال، در این باره از ایشان می پرسند!

پاسخ این سۆال را از خود آن عالیجناب و پیشوای روسفیدان می جوییم که برای رفع تعجب سۆال کنندگان فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی چنان فرمودند که شمار اهل دین اندك بود، اما امروز كه سفره اسلام گسترده شده، و استوار و پابرجا گشته، هر کس هر طور که خواست رفتار می کند.

از این سوال و جواب درسهای مهمی می توان گرفت:

پیروی از پیامبر نیاز به روشن بینی دارد و نباید مانند یک دستگاه بی روح و بی فهم، ظاهر کارهای آن حضرت را تکرار کنیم؛ بلکه باید جان سخن ایشان را درک کنیم و از آن تبعیت کنیم. به همین دلیل است که علی علیه السلام که ظاهرا رفتاری بخلاف توصیه پیامبر انجام داده است، نه تنها شرمگین نیست بلکه هنوز خود را شاگرد مکتب پیامبر می داند.

نخست آنکه مردم، اعمال امیرالمۆمنین علیه السلام را در نظر داشتند و آن را با رفتار رسول خدا مقایسه می کردند.

دوم آنکه امیرالمۆمنین هم در حال پاسخگویی، بر تبعیّت خود از سیره پیامبر پافشاری می کند و به بهترین وجهی ابهام سۆال کنندگان را برطرف می نماید اما وظیفه خود نمی داند که در هر مسأله ای پیشدستی کند و برای اینکه ابهامی در ذهنها نماند، کارهای خود را توضیح دهد.

در حقیقت این وظیفه مردم است که سوالات خود را بپرسند و امام معصوم با همه اشتیاقی که برای هدایت و فهم مردم دارد در مواردی نیز سکوت می کند تا سۆالها و اشکالها در ذهنها پیدا شود و ذهنها پخته گردد، آنگاه به پاسخگویی بپردازد.

از اینجا می آموزیم که همواره خودمان به دنبال حقیقت و رفع ابهامها باشیم و نباید منتظر علما و دانایان بمانیم. دانایان به دلایل مختلفی ممکن است سکوت کنند، ما باید به دنبال آنان برویم و نیازهای علمی خود را به کمک آنان برطرف کنیم. اما مهمترین درسی که از این پاسخ آن حضرت دستگیرمان می شود آن است که پیروی از پیامبر نیاز به روشن بینی دارد و نباید مانند یک دستگاه بی روح و بی فهم، ظاهر کارهای آن حضرت را تکرار کنیم؛ بلکه باید جان سخن ایشان را درک کنیم و از آن تبعیت کنیم. به همین دلیل است که علی علیه السلام که ظاهرا رفتاری بخلاف توصیه پیامبر انجام داده است، نه تنها شرمگین نیست بلکه هنوز خود را شاگرد مکتب پیامبر می داند.

برای ما که سالهاست در دوره غیبت به سر می بریم شاید جالب به نظر برسد که تنها مدت کوتاهی که از پیامبر گذشته بود، معنای سخن پیامبر نیاز به فهم و کمک گرفتن از امام معصوم داشت، حال چه رسد به زمان ما که قرنها از آن دوره گذشته است و زندگی رنگ دیگری به خود گرفته است. بنابراین ما خیلی بیش از مردمی که در دوره ماقبل غیبت به سر می بردند نیازمند فقاهتیم. به عبارت دیگر ما به فهمیدن ظاهر و هم باطن سخنان معصومین محتاجیم نه آنکه تنها ظاهر سخنان را حفظ کنیم و از معنای درست آن غفلت بورزیم. به همین دلیل است که در روایات می خوانیم که " اگر یک حدیث را خوب بفهمید بهتر است از اینکه هزار حدیث را تنها نقل کنید."(بحارالانوار، ج2، ص206)

از طریق فقاهت است که می توانیم اصول فکری پیامبر و اهل بیت ایشان را بیاموزیم تا در موارد مختلف بتوانیم منظور حقیقی ایشان را از گفته هایشان دریابیم

مثلا درباره همین حدیث پیامبر فکر کنید که مردم به ظاهر آن توجه داشتند اما امیرالمۆمنین هم به ظاهر آن و هم به عمق آن و شرایط آن توجه داشت. جا دارد بیندیشیم که اگر در دوره آن حضرت بودیم چه می کردیم؟ به ظاهر سخن پیامبر توجه می کردیم و به  امیر مۆمنان اعتراض می کردیم یا اینکه مانند آن حضرت فکر می کردیم؟

طبیعی است که اگر در آن دوران یکبار به خدمت پیامبر رسیده بودیم و از حکمت این گفته ایشان سوال می کردیم دیگر هیچوقت دچار آن اشکال ذهنی نمی شدیم. اما برای همه مسائل که امکان پیدا نمی شود که به سراغ پیامبر برویم و بپرسیم. از اینجا به اهمیت فقاهت پی می بریم. از طریق فقاهت است که می توانیم اصول فکری پیامبر و اهل بیت ایشان را بیاموزیم تا در موارد مختلف بتوانیم منظور حقیقی ایشان را از گفته هایشان دریابیم.

بنابراین در همه دورانها مخصوصاً در دوران کنونی نیازمندیم که بعد از شنیدن سخنان معصومین، در آنها فقاهت کنیم و آنچه برای زندگی امروزمان نیاز داریم از آنها برداشت کنیم. هدف از فقاهت آن است که بفهمیم اگر هم اینک در محضر معصومین علیهم السلام بودیم و سۆالی می پرسیدیم، چه پاسخی به ما می دادند. این کار اگر چه سخت باشد، شدنی است. هم نیاز به مطالعه و تفکر علمی دارد و هم نیاز به پاک نگه داشتن درون از گناهان.

بدون فقاهت تنها ناقل سخنانی خواهیم شد که خود گویندگان آن هم ممکن است آن را قبول نداشته باشند زیرا بر اثر تغییراتی که در شرایط زمانه پیش آمده است، رفتار ما هم باید تغییر کند تا باز هم مورد پسند خدا قرار بگیرد. بنابراین برای دوری از اشتباهات باید تا آنجا که می توانیم در معنای سخنان اهل بیت بیندیشیم و اگر نکته ابهام انگیزی در آنها یافتیم که حکمتش را نمی دانستیم از نقل آن برای کسانی که قدرت درک و فقاهت ندارند اجتناب کنیم.


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.