اربعین یادآور مصاف عقل و جهل
یکی از این اهداف «نجات بندگان خدا از جهالت» است که در زیارت اربعین آمده است؛ زیارتی که امام صادق (علیه السلام) آن را به مشتاقان زیارت سیدالشهداء (علیه السلام) تعلیم کرده است. در این زیارت شریف عرض می شود:
اندیشمندان و پژوهشگران اسلامی هر یک با بررسی سخنان رسیده از امام حسین (علیه السلام) و نیز تحلیل فضای حاکم بر جامع اسلامی در آن دوران، هدف و یا انگیزه ای را برای آن حضرت در خلق حماسه کربلا مشخص کرده اند؛امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح امت، احیای دوبار سیره و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرمؤمنان (علیه السلام) از اهداف روشنی است که از سخن مشهور امام حسین (علیه السلام) به دست می آید:
«اُریدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ و أنهى عَنِ المُنكَرِ، و أسیرَ بِسیرَةِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، و سیرَةِ أبی عَلِیِّ بنِ أبی طالِب» [1] : مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر نمایم و به سیره جدّم محمّد صلى الله علیه و آله و پدرم على بن ابى طالب علیه السلام، رفتار كنم .
و نیز دور افتادن جامعه اسلامی از عمل به حق و سیطره باطل بر این اجتماع از دیگر انگیزه هایی است که از این کلام به دست می آید که فرمود: «ألا تَرَونَ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِهِ وَ الباطِلَ لا یُتَناهى عَنه» [2] : آیا نمى بینید كه به حق، عمل نمى شود و از باطل، جلوگیرى نمى شود؟
البته این اهداف و انگیزه ها هیچ منافاتی با یکدیگر نداشته و می توانند همگی منظور و مراد حضرت بوده باشند که به مناسبت، هر یک را در مجلس و سخنرانی جداگانه ای بیان کرده است.
پیداست یکی از مصائبی که امت اسلامی به آن گرفتار شده بود تعطیلی عقل بود. یعنی مردم نماز می خواندند روزه می گرفتند حفظ و تلاوت قرآن و حج و جهاد بینشان رواج داشت؛ اما عقل به تعطیلی گراییده بود. نه آنکه علم و دانش رخت بربسته بود؛ هرگز. زیرا سخن از جهالت است نه جهل؛ سخن از تعطیلی عقل است؛ نه کساد علم.
یکی از این اهداف «نجات بندگان خدا از جهالت» است که در زیارت اربعین آمده است؛ زیارتی که امام صادق (علیه السلام) آن را به مشتاقان زیارت سیدالشهداء (علیه السلام) تعلیم کرده است. در این زیارت شریف عرض می شود:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ ... بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ» [3] : خدایا من شهادت می دهم که امام حسین(علیه السلام) خون قلبش را در راه تو هدیه کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی در گمراهی نجات دهد.
نجات از جهالت
جهل به معنای ناآگاهی است که در مقابل آگاهی و علم قرار می گیرد؛ اما جهالت به معنای رفتاری است که از سر نادانی سر می زند. [4] به تعبیر فارسی، جهل به معنای نبود علم یا همان ناآگاهی است و جهالت رفتاری برخاسته از نبود عقل یا همان نابخردی است. و این معنا، در آیات و روایات فراوان به چشم می خورد. برای نمونه:
پس از آنکه موسی (علیه السلام) فرمان الهی مبنی بر کشتن گاو را بر آن جماعت ابلاغ کرد آنها که نتوانسته بودند رابطه بین یافتن قاتل و کشتن گاو را کشف کنند گمان کردند که موسی (علیه السلام) آنها را به سخره گرفته و سخنی از سر نابخردی بر زبان رانده است[5] که موسی (علیه السلام) در دفاع از ساحت عقل خود فرمود: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلین» [6] : پناه می برم به خدا از اینکه رفتاری نابخردانه داشته باشم.
مرحوم کلینی هم اولین فصل کتاب شریف کافی را «کتاب العقل و الجهل» نامید و روایات فراوانی را در این باب قرارداد روایاتی که نشان می دهند کاربرد جهل به معنای جهالت در مقابل عقل است و نه علم.
بر این اساس وقتی که در زیارت اربعین عرضه می داریم: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ» یعنی خدایا من گواهی می دهم که سیدالشهداء (علیه السلام) حرکت کرد و در راه جان فشانی کرد تا بندگانت را از نابخردی و رفتارهای جاهلانه نجات دهد.
پیداست یکی از مصائبی که امت اسلامی به آن گرفتار شده بود تعطیلی عقل بود. یعنی مردم نماز می خواندند روزه می گرفتند حفظ و تلاوت قرآن و حج و جهاد بینشان رواج داشت؛ اما عقل به تعطیلی گراییده بود. نه آنکه علم و دانش رخت بربسته بود؛ هرگز. زیرا سخن از جهالت است نه جهل؛ سخن از تعطیلی عقل است؛ نه کساد علم.
یعنی با اینکه می دانستند و آگاه بودند؛ اما قدرت تجزیه و تحلیل عقلی مبتنی به فطرت و دین الهی نداشتند تا بفهمند کدام کار صحیح است و مورد رضای الهی و کدام کار ناصواب است و موجب خشم الهی؛ برای همین روز تاسوعا بعد از آنکه نماز عصر را به جماعت خواندند با نعره عمر بن سعد، قربة الی الله به قصد کشتن امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آماده حمله به سپاه و خیام آن حضرت شدند. [7] هر چند این حمله موکول به فردا شد؛ اما رفتار ایشان و اینکه عمر بن سعد آنها را سپاه خدا (خَیلَ اللّه ) می خواند و آنها را بشارت به بهشت و اجر الهی می دهد همگی مؤید این معناست که آنها مشکل علمی در شناخت حضرت و باور به توحید و نبوت و قیامت نداشتند مشکل اساسی آنها جهالت به معنای نابخردی بود و حرکت حضرت برای درمان این بیماری هولناک و کشنده بود.
و حسین علیه السلام حرکت کرد تا این تعطیلی را به رونق تبدیل کند برای همین کربلا صحنه مصاف عقل و جهل بود نه اسلام و کفر و اربعین یادآور آن صحنه و مرور آن است برای همیشه تاریخ و عبرتی ماندگار برای دینداری
جهالت به معنی بی عقلی، بیماری هولناک و خطرناکی است که امروزه هم دامن بخشی از امت اسلامی را گرفته است. عده ای که قرآن می خوانند و نام خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را می برند و بر پرچم های خود حک می کنند اما دریغ از عقل.
درد اینجاست آنکه بی عقلی می کند و در جهالت خود غوطه ور است شاید «دین دان» باشد؛ اما بی تردید «دین دار» نیست؛ اگر هم خود را سرآمد دینداران بداند توهمی بیش نیست؛ نشان به آن نشان که منابع و مبانی همین دین، قاتلان سیدالشهداء (علیه السلام) را که دین دان بودند را دیندار ندانسته و در زمره کفار می داند و امروز هم به اتفاق علمای راستین اسلام امثال داعش کافرند و بویی از مسلمانی نبرده اند.
پس خطر اینجاست که انسان دین دانی را مساوی دینداری بداند و علم به دین را برابر با رفتاری منطبق بر عقل و نقل قلمداد کند. خطری که سالهای دراز است جامعه اسلامی را تهدید می کند و از گذشته تا امروز تلفات زیادی را هم گرفته است.
برای رهایی از این خطر باید بین دانستن و عاقلانه رفتار کردن فرق گذاشت. علم را عالمانه در حوزه و دانشگاه و مراکز علمی به درستی آموخت تا عالم شد. عاقلانه عمل کردن را هم با بها دادن به عقل و تقویت آن و عمل بر اساس آن در خود نهادینه کرد [8] و همواره این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به یاد داشت که فرمود: «لا دینَ لِمَن لا عَقلَ لَه » [9] یعنی کسی که بر اساس عقل رفتار نمی کند و به آن بها نمی دهد بویی از دینداری نبرده است.
جهالت و تعطیلی عقل به ویژه در حوزه دینداری به قدری خطرناک است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از آن به خدا پناه می برد و می فرماید: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ» [10] : به خدا پناه می بریم از تعطیلی عقل.
و حسین علیه السلام حرکت کرد تا این تعطیلی را به رونق تبدیل کند برای همین کربلا صحنه مصاف عقل و جهل بود نه اسلام و کفر و اربعین یادآور آن صحنه و مرور آن است برای همیشه تاریخ و عبرتی ماندگار برای دینداری.
----------------------------------
1. الفتوح: ج 5 ص 21، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج 1 ص 188
2. المعجم الكبیر: ج 3 ص 114 ح 2842، تاریخ دمشق: ج 14 ص 217؛ الملهوف: ص 138
3. تهذیب الأحكام (تحقیق خرسان)، ج 6، ص: 113
4. كتاب العین، ج 3، ص: 390، ماده «جهل»
5. ترجمه المیزان، ج 1، ص: 304
6. بقره : 67
7. تاریخ الطبری: ج 5 ص 416، الكامل فی التاریخ: ج 2 ص 558
8. کتاب «خردگرایی در قرآن و حدیث» تالیف آیت الله ری شهری راهنمای مناسبی برای این کار است.
9. تحف العقول، ص: 54
10. نهج البلاغه، خطبه 224