تبیان، دستیار زندگی
فیلم «ناهید» نخستین فیلم سینمایی آیدا پناهنده است. پناهنده با ساخت این فیلم توانایی های خود را در ساخت فیلم سینمایی نشان داد. با توجه به نوع نگاه فیلم ساز و ارزش های زیبایی شناسی فیلم، با کارگردان فیلم به گفت وگو نشستیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«ناهید» یک زن معمولی واقعی

گفت وگو با آیدا پناهنده، کارگردان فیلم «ناهید»

فیلم «ناهید» نخستین فیلم سینمایی آیدا پناهنده است. پناهنده با ساخت این فیلم توانایی های خود را در ساخت فیلم سینمایی نشان داد. با توجه به نوع نگاه فیلم ساز و ارزش های زیبایی شناسی فیلم، با کارگردان فیلم به گفت وگو نشستیم.

بخش سینما و تلویزیون تبیان
فیلم ناهید

 با سابقه فیلم سازی فیلم کوتاه و تله فیلم، نخستین فیلم بلند سینمایی خود، «ناهید» را کارگردانی کردید. اصلا تجربیات گذشته چقدر در ساخت «ناهید» مؤثر بودند؟
من سال ١٣٧٧ وارد دانشکده سینما-تئاتر، دانشگاه هنر در تهران شدم و لیسانس فیلم برداری و فوق لیسانس کارگردانی سینما را از آنجا گرفتم. از همان نوجوانی داستان کوتاه می نوشتم و اولین داستان کوتاهم همان سال های ورود به دانشکده در مجله کارنامه چاپ شد. آن وقت ها هنوز «هوشنگ گلشیری» زنده بود و سردبیر مجله. از سوی دیگر، شوق دیوانه وارم به فیلم سازی، باعث شد تقریبا هر سال یک فیلم کوتاه ١٦ میلی متری بسازم. آن فیلم ها فقط تجربه هایی خام و نپخته بودند و اما این فایده را داشتند که فهمیدم داستان جدی است و فیلم سازی شوخی نیست. دست کم معنای کار گروهی را فهمیدم و یاد گرفتم به عنوان یک دختر جوان، کار آسانی برای مدیریت گروهم نخواهم داشت. اعتماد جلب کردن و باوراندن خود به بقیه سخت بود. خب، همه اعضای گروهم بچه های دانشکده بودند و همه فکر می کردیم اورسن ولزهای آینده هستیم و مدعی و مغرور بودیم اما توخالی. به تدریج فهمیدم باید برای فیلم هایم از تجربه ها و ذخایر ذهنی خودم استفاده کنم؛ از زندگی ام و از آنچه من به عنوان «آیدا پناهنده» زیسته ام. با همین نیت، فیلم کوتاه «آن دست ها» را ساختم که با تحسین زیادی روبه رو شد و فهمیدم دارم درست می روم. مهم ترین تجربه ای که از کارنامه کاری ١٧ساله ام اندوخته ام، جدا از بحث تکنیک و فراگرفتن فن سینما، باورکردن خودم بود. «آیدا پناهنده» به عنوان دختر زنی که معلم زبان انگلیسی بود و دو فرزندش را با سختی های زیاد بزرگ کرد، با آن شیوه زندگی و زیروبم هایی که در گذر عمر طی کرده، چه اندیشه هایی در سر و چه چیزهایی برای گفتن دارد؛ همه فیلم های من، بازتاب تجربه های زندگی روزمره ام بوده اند؛ نه بیشتر و نه کمتر!
 عنوان فیلم، تلنگری به تماشاگر می زند که قرار است داستان یک زن روایت شود؛ البته اگر بخواهیم از منظر نهضت ساختارگرایی به فیلم نگاه شود با وجود اینکه زن، محور فیلم است. روایت فیلم از دید او نیست. بلکه سعی شده از طریق دانای کل به مسائل زن نگاه شود. درست است که فیلم ساز قصد داشته به عمق مسائل زن نزدیک شود. اما بااین حال، چرا این نوع روایت را برگزیدید؟
من هیچ وقت نمی خواستم با محدودکردن روایتم به زن قهرمان فیلم، اثری کاملا زن محور بسازم که تمام جهان از دریچه نگاه یک زن دیده شود. من نوعی از نگاه متکثر واقع بینانه را ترجیح می دادم. این شیوه روایت، دست فیلم نامه نویس و فیلم ساز را برای قصه گویی بازتر می گذارد. مثل شاهراهی می ماند که به چندین راه فرعی تقسیم می شود و هرکدام از این باریکه راه ها، چشم اندازها و ویژگی های خودش را دارد. روایت دانای کل، این امکان را می دهد که کاراکترهای مختلف را دنبال کنیم و ببینیم دنیای فکری و روحی شان چگونه است و چه چالش هایی با قهرمان دارند و چرا دارند؟! «ناهید» مثل مرکز یک منظومه و باقی کاراکترها، سیاره های دیگر آن منظومه هستند. بدون هرکدام شان، آن منظومه، چیزی یکسر، متفاوت خواهد بود.
 با نگاهی که فیلم ساز داشته، به نظر می رسد فیلم بیشتر جنبه های اجتماعی زندگی ناهید (ساره بیات) را در نظر داشته، درنتیجه از ملودرام خانوادگی صرف دور شده، اما درعین حال به اصطلاح تا مدیوم شات به ناهید نزدیک شده تا کلوزآپ. چرا روی لبه تیغ حرکت کردید؟
فیلم یک سوژه تا حدی ملتهب دارد. خودم این گونه تعریفش می کنم که یک انسان، در شرایط خاص، وقتی باید بین غرایز و مسئولیت های اجتماعی اش، یکی را برگزیند، دچار چه تردیدهایی می شود و درنهایت کدام یک را انتخاب می کند. به نظرم این برزخی که قهرمان فیلم باید از آن عبور کند، تردیدها و دودلی هایش، در فیلم بازتاب دارد و فیلم به درون مشوّش ناهید نزدیک شده. اما آنچه شما درباره اش حرف می زنید شاید نوعی همذات پنداری با قهرمان است که در این فیلم نشان چندانی از آن نیست. حتی در جاهایی، برخی رفتارهای ناهید ممکن است باعث شود تماشاگران فیلم از او فاصله بگیرند که برخی این حس را دارند و به من هم گفته اند. ما در این حرکت سینوسی وار قهرمان در دوری و نزدیکی به مخاطب تعمدی داشتیم. ما این نوع از الگوی سینمای قهرمان پرداز را که در آن قهرمان هرچه می کند، خوب است و هرچه می گوید شکر است را نمی پسندیم. «ناهید» یک زن معمولی واقعی است، با تمام معایب و محاسنش. ما به دنبال خلق فرشته ای معصوم و مظلوم نبودیم.
 انتخاب بازیگران از نقاط جذاب فیلم است که با راهنمایی کارگردان شاهد موفقیت بازی ها در فیلم بودیم. اصولا در بازی گرفتن از بازیگران چگونه عمل می کنید؟

فیلم یک سوژه تا حدی ملتهب دارد. خودم این گونه تعریفش می کنم که یک انسان، در شرایط خاص، وقتی باید بین غرایز و مسئولیت های اجتماعی اش، یکی را برگزیند، دچار چه تردیدهایی می شود و درنهایت کدام یک را انتخاب می کند. به نظرم این برزخی که قهرمان فیلم باید از آن عبور کند، تردیدها و دودلی هایش، در فیلم بازتاب دارد و فیلم به درون مشوّش ناهید نزدیک شده.

«پژمان بازغی»، اولین بازیگری بود که یک سال قبل از کلیدزدن، فیلم نامه را خوانده لبیک گفته بود. بعد «ساره بیات» و «نوید محمدزاده» آمدند. ساره بیات، حس وحال خیلی خوبی دارد. ترکیبی از زنانگی، شرم و کودکی است. من فقط می بایست کمی زرنگی و تخسی به شخصیت خانم بیات اضافه می کردم. با هم جلسات زیادی گپ زدیم و سعی کردیم هرکدام تجربه هایی را که داشتیم به هم منتقل کنیم. من چند فیلمی که دوست شان داشتم، به ایشان برای دیدن پیشنهاد کردم. ساره بیات فقط باید راضی می شدکه قبول کند هر زن خوبِ راستگویی، لزوما قهرمان خوبی برای پرده سینما نیست. یک زن سرتقِ لجباز شاید، قهرمان بهتری باشد! «پژمان بازغی» بازیگری بسیار باهوش و تواناست که هنوز از توانایی های فوق العاده اش، استفاده چندانی نشده؛ ترکیبی است از هوش و غریزه. تدوین را هم خیلی خوب بلد است و اولین بار بود که با بازیگری کار می کردم که راکوردش را بسیار دقیق و درست حفظ می کرد که کمک بزرگی به کارگردانان است. من سکوت ها و نگاه هایش را بسیار دوست داشتم و شخصیت «مسعود» را چنان خوب از آب وگل درآورد که من واقعا باورش کردم. مردی که سال ها بر کاغذهایمان زندگی کرده بود، با حضور بازغی، به درستی زنده شد. «نوید محمدزاده» هم بازیگری پرانگیزه و بااستعدادی عجیب است. هوش و درک درستش از نقشش مایه تعجب من بود. نوید هنوز خیلی جوان است اما قدرت فهم و ادراکش به مراتب بیش از سنش است. نوید روزهای زیادی را در قهوه خانه ها و لنگرگاه ها پرسه زد و با آدم های آن طبقه ای که در فیلم متعلق به آنان است، بُر خورد و تکیه کلام ها و شیوه رفتارشان را یاد گرفت. کار به جایی رسید که ماهیگیران قهوه خانه ها، واقعا فکر می کردند نوید شمالی است. نوید حتی در پشت صحنه هم با همان ته لهجه گیلکی با ما حرف می زد! آن میزان تعهدش به کار واقعا قابل ستایش بود. من اصرار داشتم که همه بازیگرها ته لهجه شمالی داشته باشند. کار شاقی بود. برای بیات و محمدزاده، ریسک بزرگی بود. «پوریا رحیمی سام» بازیگر و دوست خوبم، پذیرفت که به این دو، لهجه شمالی را آموزش بدهد. روزهایی بود که خسته می شدیم، پشیمان می شدیم، نزدیکانم هشدار می دادند که بی خیال ته لهجه شمالی بشوم. مواقعی بود که بازیگرها احساس ترس می کردند. من اما پایم را توی یک کفش کرده بودم و حاضر نبودم از واقع گرایی خوشایندی که ته لهجه به فیلم می داد، بگذرم. پوریا رحیمی کار بزرگی در حق من و فیلمم کرد. خودش بازیگری جوان و بسیار باهوش و باآتیه است. اگر پوریا و حضور مؤثرش به عنوان برادرناهید (ناصر)، در فیلم نبود، قطعا «ناهید» ما چیزی کم داشت. و آن پسرک بازیگوش نابغه، آن «میلاد حسینپور» (بازیگر نقش امیررضا، پسرناهید) که اعجوبه ای است و در طول فیلم برداری، من و گروهم از آن میزان هوش و توانش شوکه شده بودیم. ما قبل از آغاز فیلم برداری، جلسات مرتب تمرین و گفت وگو داشتیم، به اضافه اینکه برای خانم بیات جلساتی جداگانه برای آموزش لهجه تشکیل می شد. بیات، برخلاف انتظار من، خیلی زود به تمرین ها واکنش مثبت نشان داد و ته لهجه را فراگرفت. هوش و قدرت انعطافش عالی بود. راستش هیچ اسلوب مشخصی برای کار با بازیگران ندارم. هر بازیگری چم وخم خودش را دارد. با یکی زیاد باید حرف زد با یکی هیچ؛ با یکی باید زیاد بحث کرد و با یکی دیگر فقط اشاراتی مختصر کافی است. اما حضور شش دانگِ بازیگر سرصحنه و احاطه کاملش به فیلم نامه و دیالوگ ها، چیزی است که همیشه از همه بازیگران توقع داشته و خواهم داشت.
 
 «ناهید» از فیلم های خوب این سال هاست که توسط کارگردان جوان فیلم اولی ساخته شده است. آیا تمایل دارید این روند را ادامه بدهید و اساسا به مسائل زنان در فیلم هایتان بپردازید؟ در این صورت فکر نمی کنید با مشکلاتی روبه رو خواهید شد. چون نزدیک شدن به مسائل زنان در مواردی «تابو» محسوب می شود؟
نیمی از فیلم های من اصلا درباره زنان و مسائل آنها نبوده است. در برخی از آنها، مردان نقش های اول را داشته اند و داستان درباره دل مشغولی آنها بوده است. دنیای مردان، دنیای جذابی است برایم! راستش من فقط یک فیلم سازم. قراری با خودم ندارم که همیشه درباره زنان و مسائلشان فیلم بسازم. به ذهنم و تخیلاتم آزادی کامل داده ام تا با فیلم سازی به آن چیزی برسم که برای هنرمندان، سیراب شدن روح و جان محسوب می شود. همین! جنسیت من، ممکن است عاملی تأثیرگذار بر فیلم سازی ام باشد، اما قرار نیست چیزی را بر من دیکته کند. من اول فیلم سازم و بعد یک زن!


منبع: شرق / فرانک آرتا