تبیان، دستیار زندگی
فات مى‌برم از تمامى بركات *** معرفت را ز گلشن «عرفات» «مشعر» است و شعور مست شدن *** نشئه پرشكوه هست شدن در «منا» عشق بود و خنجر بود *** ذبح امّید خام هاجر بود تیغ در دست خواجه توحید *** بر گلوگاه زاده خورشید «عید اض...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گلشن عرفات


مى‌برم از تمامى بركات *** معرفت را ز گلشن «عرفات»

«مشعر» است و شعور مست شدن *** نشئه پرشكوه هست شدن

در «منا» عشق بود و خنجر بود *** ذبح امّید خام هاجر بود

تیغ در دست خواجه توحید *** بر گلوگاه زاده خورشید

«عید اضحى» و ذبح اسماعیل *** عشق و آواى پاى جبرائیل

جز دل خود دگر چه آوردم *** كه بود در «منا» ره آوردم

این ره آورد را ز من بپذیر *** گر نه در خورد تست خرده مگیر

نه كه قابیل را كمر بستم *** بیش از این برنیامد از دستم

گندم سالمم در انبان نیست *** ورنه جان هم سزاى جانان نیست

از دلم این سؤال كرد گذر: *** تا «مدینه» به پا روم یا سر

چشم دل را چو نیك بگشودم *** زائر «مسجدالنبى» بودم

شهریار شهیر مهرویان *** خسرو بى رقیب نیكویان

رهنماى این ره پویان *** رهبر راستین حق گویان

بوى توحید در حرم زده است *** یا خدا خود در آن قدم زده است

بر در آن رسول مهرآور *** كردم اعجاز عشق را باور

او كه آغاز روشن روز است *** شمع انجم فروز شب سوز است

بنده آفتاب طلعت دوست *** یا خدایى كه هر چه هست از اوست

كه خدا هر چه داد بهر هموست(1) *** كه محمّد فقط بهانه اوست

تا «بقیع» اشكبار مى‌رفتم *** به تمنّاى یار مى‌رفتم

پشت درهاى بسته بستان *** سر نهادم به كیش پا بستان

عشق‌هایى كه آن طرف بودند *** خاندان شه نجف بودند

چشم بستم به چشم دل دیدم *** بر سر دل چو بید لرزیدم

كه یهودان كه سست مى‌گفتند *** به گمانم درست مى‌گفتند(2)

پی‌نوشت‌ها:

1 . اشاره به : لولاك لما خلقت الافلاك.

2 . اشاره به كلام یهودیان: «یدالله مغلوله» كه در اینجا یدالله تعبیر شكوهمندى براى حضرت امیرعلیه السلام گرفته شد.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.