سفرنامه فراهانى
به گفته میرزا صادق خان ادیب الممالك فراهانى نویسنده این سفرنامه مردى بوده وارسته، تند و بى تملّق، مهربان و خیر اندیش، بى كینه و با گذشت و پاك ضمیر و حقوق شناس و بى اندازه متوكّل و متوسّل. او به كسى جز خداى تعالى تعظیم روا نمىداشت... .»(1)
گویند كه وى به دو چیز بسیار علاقهمند بوده است؛ عبادت و مسافرت. افزون بر مسافرتهاى فراوان به خراسان و عتبات، دو نوبت به زیارت مكّه معظّمه مشرّف شد. در سفر دوم (حج سال 1302 هـ . ق .) به فرمان ناصرالدّین شاه، سفرنامه مفصّلى نوشته است. وقتى سفرنامه را به نظر شاه رسانده، به لقب ملك الكتّاب ملقّب شده است.
در این سفر، كه در اوایل سده چهاردهم (1303 ـ 1302 هـ . ق .) نوشته شده، درباره انجام مناسك حج، اوضاع جغرافیایى، توصیف بناها و آثار تاریخى و اوضاع اجتماعى كشورهاى مسیر سخن گفته است. نویسنده در سال 1264 هجرى قمرى متولّد شده و در سنّ 17 سالگى پدرش را كه از شعراى معروف دوره فتحعلی شاه بوده از دست داده است. او از سن 22 سالگى به دربار ناصرالدّین شاه راه پیدا كرده و از ملازمین ركاب همایونى بوده است. در سفر خراسان، هنگام بازگشت به تهران، در تهیه و تنظیم و تدوین مطلع الشّمس با اعتمادالسّلطنه همكارى نزدیك داشته است.
نویسنده در ابتداى كتاب از پرگویى و روده درازى بعضى نویسندگان بیزارى جسته و به قول خود دیباچهاى بس مختصر نگاشته است. او مُخِف عزم سفر كرده چرا كه: «نَجى اَلُْمخِفُّون وَ هَلَكَ اَلْمُثقِلونَ.»(2)
وى در آغاز حركت، با پیرى مشورت كرده و پیر به او گفته است: «در این مقام اگر دم از «ما» و «من» زنى و پارهاى ملاحظات كنى، وصول به این سعادت مقدور نخواهد بود.»
نویسنده در مواردى به نوشتههاى ناصرخسرو استناد كرده است. آغاز سفر از تهران و مسیر حركت شهرهاى: قزوین، رشت، بندر انزلى، بادكوبه، تفلیس، استانبول و اسكندریه بوده و از آنجا به جدّه رفته است و سرانجام در ساعت یك بعد از ظهر روز جمعه، شانزدهم ذیقعده به ساحل جدّه مىرسد.
در جدّه آنها را قرنطینه كردهاند و پس از آن گرفتار قنسول ایران مىشود. (او قنول) به جاى این كه گرهگشاى حجّاج كشورش باشد، به اخّاذى مىپردازد؛ به طورى كه مصداق اجلاى این بیت مىشود:
او ز صیّادان به كُه بگریخته *** خود پناهش خون او را ریخته
پس از آن، گرفتار و بنده و برده مطوّفین شدهاند كه دست از آنها برنمىدارند و به عناوین مختلف آنها را سر كیسه مىكنند. هر چند كه نویسنده سفرنامه سفارش شده بوده و از گمرك معاف شده است. او مىنویسد:
«... و ما به خانهاى عالى، كه شاگرد مطوّف معیّن نموده بود، رفتیم و وارد اتاق فرش كرده و مخدّه گذاشته شدیم. خسته و گرسنه نشسته كه در این بین درى به هم خورده، پرده بالا رفت، مجموعه خیلى مفصّلى كه پلو و سایر ملزومات در آن بود، به زمین گذاشتند. معلوم شد گماشته مطوّف صاحب خانه را تحریض بر تدارك و تشریفات كرده، خوردیم و شكر خدا كردیم و اغذیه در زیر دندان خیلى لذیذ به نظر آمد امّا بعد از آن كه پول خیلى گزاف به صاحبخانه دادیم، طعم غذاها از زیر دندان رفت.(3)
در جدّه به زیارت قبر حوّا، كه زیارتگاه شیعه و سنّى است و صورتى كه براى قبر درست كردهاند بیش از یكصد و پنجاه ذرع طول دارد، رفته است.
قبر حوّا متولّى عامى و احمقى داشته كه به حجّاج اصرار مىكرده محلّ ناف جدّه را ببوسند! (4)
سفرنامه بسیار موجز ولى با دقّت نوشته شده است، براى نمونه آنچه را در مورد اعمال واجب حج نوشته مىتوان دید.(5)
نویسنده سفرنامه از طبع شعر بىبهره نبوده، پس از آن كه حج و عمره تمتّع را انجام داده، در بازگشت به منزل، این ابیات را سروده است كه اعتقاد و برداشت او را از حج مىتوان از خلال آن استنباط كرد.
در طى ره عشق اگر رنج كشیدیم *** المنةُ لله كه به مقصود رسیدیم
گفتند بجز سنگ و گِلى بیش نباشد *** ما در دل هر سنگ و گِلى یار بدیدیم
افشاى سرار منع نمىبود ز رندان *** ما پرده اسرار همه ملك دریدیم
تا عهد تو بستیم همه عهد شكستیم *** با دوست نشستیم ز بیگانه بریدیم
مىتافت اگر پر توى از شمع جمالش *** بر روزن دل، تا به قیامت بدویدیم
این مستى و بیهوده درایى كه تو بینى *** زان روست كه یك جرعه ز جامش بچشیدیم
گلبن به دو صد خار جهان صبر نموده *** تا یك گلى از باغ وصال تو بچیدیم
حسینى فراهانى مىگوید: براى ورود به داخل خانه كعبه به اختلاف از مردم پول مىگیرند و مىگذارند از درون كعبه دیدن كنند و ظاهراً پول همه جا حلاّل مشكلات است و دیگر نمىپرسند: «كه تو در برون چه كردى كه درون خانه آیى!» و ظاهراً خود وى موفّق به زیارت درون خانه شده است؛ زیرا مىنویسد:
«... بعد از آن كه شخص وارد شد بسیار مخوف است، دیوار وسط خانه نیز از سنگ سیاه و گچ است و زمین آن از سنگ مرمر و یك تخته سنگ قرمز رنگ طولانى هم در جزو سنگهاى فرش زمین هست كه مىگویند حضرت رسول بر روى آن نماز خوانده است. در وسط خانه سه ستون و راه پلّه از سنگ مرمر به پشت بامِ خانه دارد. در سمت حِجر اسماعیل و در دیوارها چند سنگ مرتسم نصب است كه هر كس از سلاطین تعمیرى كرده اسم خود را با تاریخِ تعمیر در سنگ مرتسم نموده و نصب كرده است...»
آنچه از این سنگ نبشتهها بر مىآید، در سالهاى 826 هـ . ق . و یك تاریخ ناخوانا و دیگر در سال 884 یعنى خانه سه نوبت تعمیر شده است؛ بار اوّل و سوم را پادشاه مصر انجام داده و تعمیر دوم را پادشاه عثمانى، سلطان محمدخان.
در هیچ یك از سفرنامههایى كه دیدهایم و درباره سفر حج نوشته شده، بناى كعبه از ابتدا تا انتها به طور موجز دیده نشد ولى نویسنده این سفرنامه در واقع به گفته خود وفادار مانده و تاریخچه را به اختصار و تقریباً كامل نوشته است.
نكتهاى را نویسنده براى اوّلین بار، البته بدون ذكر مأخذ، آورده كه به نظر رسید همان علّت مراسم شادمانى اعراب در روز عاشور است، و آن چنین است:
«سابقاً اهالى مكّه به اسم این كه روز عاشورا كشتى نوح به كوه جودى قرار گرفته و مسلمینِ به نوح از ورطه هلاك خلاص شدهاند، در روز عاشورا شادیها مىكردند و اسباب لهو و لعب فراهم مىآوردند، بعد از شریف عبدالمطّلب چون شریف عبدالله و شریف عون كه شریف حالیّه است به تشیع بى میل نبودند این قاعده را منسوخ كردند و به احترام قتل سیّد الشّهدا علیه السلام موقوف نمودند.»
وى در ادامه مىنویسد: مكّیان سابقاً با حجّاج عجم كه شیعه بودند، بسیار بدرفتارى مىكردند و آنها را اذیّت و آزار مىدادند. ولى در زمان سفر ایشان به علّت نفوذ غرب در حجاز و نیز قدرت دولت ایران، این اذیّت و آزار منسوخ بوده است.
فراهانى از كوههاى مقدّس مكّه سخن گفته و نوشته است كه: در بالاى جبل النّور سنگ بزرگى بوده و سوره انشراح، در آنجا بر پیامبر نازل شده است. متولّى آنجا مردم را در وسط سنگ مىخواباند به جهت بر آوردگى حاجت خودش كه گرفتن پول باشد...»
دفتر سفر این سفرنامه در صبح روز پانزدهم ربیع الآخر 1303 با ورود مسافر به تهران بسته مىشود و سخن به پایان مىرسد.
پینوشتها:
1 ـ سفرنامه میرزا محمدحسن فراهانى، به كوشش مسعود گلزارى چاپ اوّل 1362، انتشارات فردوسى، ص 4.
2ـ كشف المحجوب، تصنیف، ابوالحسن على بن عثمان الجلاّبى الهجویرى الغزنوى تصحیح ژوكوفسكى، با مقدّمه قاسم انصارى، چاپ اول 1358 كتابخانه طهورى، ص 472 .
3 ـ سفرنامه فراهانى، ص 160.
4 ـ همان، ص 176.
5ـ همان، صص 185 ـ 184