تبیان، دستیار زندگی
محمدعلی سپانلو شاعر تهران اگر می بود ٢٩ آبان هفتا د و پنج ساله می شد. او امسال در تولد هفتاد و پنج سالگی اش نبود اما دوستانش در خانه هنرمندان به یاد او دور هم جمع شدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانه سپانلو كافه می شود

محمدعلی سپانلو شاعر تهران اگر می بود ٢٩ آبان هفتا د و پنج ساله می شد. او امسال در تولد هفتاد و پنج سالگی اش نبود اما دوستانش در خانه هنرمندان به یاد او دور هم جمع شدند.

فرآوری: علی احمدی-بخش ادبیات تبیان
محمد علی سپانلو

مهدی اخوت دوست پنجاه ساله سپانلو بود؛ سال های درازی با او زندگی كرده و خاطرات زیادی از روزهای در كنار شاعر بودن داشت. او در روز تولد دوستش گفت كه سپانلو تا روزهای آخر زندگی اش سر تا پا زندگی بود. در خانه شاعر تهران روی همه باز بود و او تا جایی كه می توانست به جوانان كمك می كرد. كتاب های خوب را معرفی می كرد. اینها چیزهایی است كه اخوت از دوست پنجاه ساله اش می گوید.
امید روحانی هم به این مراسم آمده بود و درباره ویژگی های نسل سپانلو سخن گفت. او بر این باور است كه شخصیت هایی كه در این دوره به دنیا آمدند منشا بسیاری از اتفاق های فرهنگی و هنری در جامعه ما شدند. این شخصیت ها همه از دوره پرتلاطم سال های ٢٠ برآمدند و پس از كودتای سال ٣٢ فضای فكری شان تكمیل شد . نسلی كه نگاه و علایق مشتركی به جهان داشت. این نسل وقتی در آغاز دهه ٤٠ كارهای فرهنگی اش را شروع كرد ، كارش با نوعی شور و شیدایی همراه بود، همه آنها جامع الاطراف بودند و زندگی در آشوب این را به آنها آموخته بود. پس از سال ها كه این آشوب ها فرونشست باز هم این افراد علایق مشترك داشتند، علایقی از جمله پیدا كردن ریشه ها كه از ویژگی های این نسل بود.
او تسلط بر ترانه، موسیقی شهری و موسیقی درونی اشعار را از ویژگی های سپانلو دانست و دلیل همه اینها را با عمق نگریستن به همه اینها دانست.

نقش جدی سپانلو در معرفی ادبیات ایران
در ادامه مراسم مهدی اخوت از دوستان سپانلو گفت: «امروز زادروز سپانلو است و هیچ علاقه ای به خواندن خطبه مرگ ندارم. من و سپانلو خارج از سال های آشنایی، رفیق گرمابه و گلستان بودیم و نزدیک ٢٦ سال در یک جا زندگی کردیم و غم ها و شادی هایمان در یک جا بود. اکنون فکر نمی کنم در بین ما نیست و هنوز هم با من است».
در بخش دیگری از این برنامه، سعدی گل بیانی به ارائه مقاله ای درباره شعر سپانلو پرداخت و درادامه مدیا کاشیگر، مترجم و نویسنده، که نتوانسته بود در مراسم حضور داشته باشد، در یادداشتی که به نقل از او خوانده شد، چنین عنوان کرد: «برای هریک از ما وجهی از سپان به یاد ماندنی تر است، برای یکی شاعر بودنش، برای دومی شاعر تهران بودنش، برای سومی جُنگ هایی که فراهم آورد، برای چهارمی ترجمه هایش، برای پنجمی طنز و خصلت بزمش، برای ششمی... برای منی که متأسفانه امروز در این جمع نیستم و باید پیامی بسنده کنم، سپانلو همه اینها بود اما وجوه دیگری هم داشت که از همان روز نخست آشنایی مان شادمانه باعث شگفتی ام شد و در همه سال های دوستی مان بارها شادمانه شگفتی بیشترم را در پی داشت».

محمدعلی سپانلو شاعر، منتقد ادبی، مترجم بود. وی بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینه های شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تألیف و یا ترجمه، منتشر کرد. در بیست سالِ گذشته، او به عنوانِ یکی از چند نماینده معدودِ ادبیاتِ معاصرِ فارسی در بسیاری از گردهمایی های بین المللی در اروپا و آمریکا شرکت کرده و گفته می شود که سهمِ بزرگی در معرفیِ ادبیاتِ ایران به جهانیان دارد

او در ادامه این متن گفت: «بیست واندی سال پیش بود. متنی نوشته بودم و از تلاشی یاد کرده بودم که ٢٠ سال زودتر سپان و آلن لانس کرده بودند: جنگی به زبان فرانسوی از شاعران نوپرداز ایرانی. همان روزی که نوشته ام درآمد، سپان به من زنگ زد و برای همان شب قرار گذاشت. به خانه اش رفتم. به هرچه پرسش داشتم، بی دریغ پاسخ گفت و دوستی مان آغاز شد؛ دوستی ای که در سال های بعد ما را هم به شهرها و منطقه های بسیاری در ایران برد؛ هم برای معرفی شعر و شاعران فرانسوی و هم به شهرهای بسیاری در فرانسه برای معرفی شعر و شاعران ایرانی و در همه این سال ها دیدم چگونه همان گونه که درهای خانه و دانشش را به سادگی بر من غریبه گشوده بود، روی هر جوینده دانش دیگری می گشاید».
او در خاتمه یادداشتش درباره سپانلو گفت: «با مرگ سپان فقط تهران نبود که شاعرش را از دست داد. انسانی نیز از میان مان رفت که اگرچه هرگز ناسیونالیست نبود، اما هرگز یادش نمی رفت ایرانی است و میهمان دوستی فرهنگی و ادبی ایرانی را نیز درهرکجا نشان می داد».
پس از آن جمال اوبشو، رایزن فرهنگی سفارت فرانسه در تهران، با اینکه سفیر فرانسه در تهران بنا بر ضرورت در فرانسه حضور دارد و او به جای سفیر در مراسم شرکت کرده بود، گفت: «سفیر از من خواستند به نمایندگی از ایشان احترامی را که مردم فرانسه برای شخصیت این چهره والای ایران و فرانسه دارند، ابراز کنم. سپانلو شاعر، منتقد و مترجمی است که از جهات مختلف به نظرم استثناست؛ چه از نظر اصالت آثارش و چه به واسطه روحیه ای که آن را مزین می کند. به زمان حال صحبت می کنم، به راستی که خالقان با آثار و اندیشه شان فراتر از وجود فیزیکی شأن به حیات خود ادامه می دهند و حضور ما مشخصا نشان دهنده به روزبودن آثار سپانلو است». او افزود: «سپانلو به عنوان عضوی از نسل مبارزه و مقاومت با چاپ مجموعه های متعددی از اشعارش از جمله آه... بیابان در سال شصت وسه میلادی، تا آخرین آثارش ازجمله «تبعید در وطن» و «قایق سواری در تهران» به شناساندن ادبیات فارسی به صورت جدی کمک شایانی می کند. من درباره میراث برجای مانده از او صحبت کردم، اما باید به شجاعت سپانلو و وفاداری اش در انتخاب هایش هم اشاره کنم که او را متمایز می کند».
سخنران بعدی این مراسم کامران عدل، عکاسی بود که در ابتدای صحبت هایش با بیان اینکه نه شاعر است نه متخصص شعر، گفت: «اولین بار مدیا کاشیگر، سپانلو را به خانه ام آورد و آن شب با صدای خنده او آشنا شدم؛ صدایی که هیچ وقت آن را فراموش نکردم. دیشب اتفاقی افتاد که مجبور شدم متن دیگری برای سخنرانی در اینجا بنویسم و یادآوری کنم مشکل ما کجاست».
عدل به موضوع خانه سپانلو اشاره کرد و گفت: «من درباره خانه سپانلو هم پرس وجو کردم و گفتند قرار بوده موزه شود. همه اینها حرف است. کسی به این مسائل اهمیت نمی دهد. خانه سپانلو خرجی ندارد که بخواهد به موزه تبدیل شود. سپانلو نه به عنوان یک شاعر بلکه به عنوان یکی از سمبل های این مملکت است. از وقتی صادق هدایت برای کافه رفتنش محبوب شده، می توان این موضوع را در مورد سپانلو هم تعمیم داد. چرا خانه او را کافه نکنیم؟ لااقل یادش همیشه میان ما خواهد بود».


منابع: شرق/ اعتماد