تبیان، دستیار زندگی
راى نمایش «بینوایان» در برادوى با ژان والژان، تا ابد «بینوایان» شاهكار ویكتور هوگو و داستان ابدى رنج، نیكى، شر، رمانس و تحول اجتماعى در فرانسه، بى نیاز از توصیف است، اما بد نیست بدانید قریب به دو دهه است كه یك نمایش مو...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به انگیزه تجدید اجراى نمایش «بینوایان» در برادوى

با ژان والژان، تا ابد

«بینوایان» شاهكار ویكتور هوگو و داستان ابدى رنج، نیكى، شر، رمانس و تحول اجتماعى در فرانسه، بى نیاز از توصیف است، اما بد نیست بدانید قریب به دو دهه است كه یك نمایش موزیكال از روى این قصه و با همین نام در اروپا و آمریكا به صحنه برده شده است ولى پس از گذشت مدتى این قدر طولانى نه تنها زایل و كم تأثیر نشده، بلكه كارایى خود را حفظ كرده و حالا یك فصل و دوره جدید از اجراى خود را در برادوى آغاز مى كند.

این جادوى نوشته هاى هوگو است كه پس از این همه سال اثر خود را از دست نداده و حتى در قالب یك نمایش موزیكال هم تماشاگران را به خود جلب مى كند. چنین است كه تجدید اجراى «بینوایان» در تالار برادهرست برادوى نیویورك در هفته هاى اخیر به یكى از وقایع عمده هنرى فصل بدل شده است. یك حسن ویژه این نمایش، صراحت لهجه و تأثیرگذارى مستقیم آواها و ترانه هاى آن است و البته باز هم اعجاز كارهاى شخصیت ژان والژان و دور و برى هاى اوست كه چشم ها را خیره، خاطرها را آزرده و یا دل ها را صاحب وجد و شور مى كند و سرانجام اشك ها را بر چشم ها مى نشاند زیرا داستان فقر و نیاز طبقات فقیر، یك داستان جهانى است و به یك كشور و به فرانسه قرن نوزدهم منحصر و محدود نمى شود. در اواخر سال 2003 بود كه اجراى قبلى این نمایش موزیكال در برادوى موقتاً پایان گرفت و به تئاترهاى خارج و دور از برادوى (موسوم به «اف برادوى») منتقل شد. اما حالا و در فاصله كمى تا زمستان 2007 همان طور كه قبلاً گفتیم، آن نمایش با بازیگرانى قوى تر و بالنسبه مشهور و با طراحى هاى تازه كریستوفر یانكه دوباره به صحنه بازگشته و رجعت موفقى داشته و امروز بهتر و بیشتر مى توان صداى رنج ژان والژان را در این نمایش شنید و حس كرد.

در انتظار این نباشید كه مجریان نمایش تغییر عمده اى را در آن داده باشند و یك دلیل این امر، حضور مجدد تعداد قابل ملاحظه اى از كسانى است كه در اجراى قبلى «بینوایان» هم در برادوى دست داشتند و در این ارتباط مى توان به جان كایرد در مقام كارگردان و گروه طراحان صحنه قبلى نمایش اشاره كرد. شاید تنها تفاوت محسوس این باشد كه تالار برادهرست قدرى كوچك تر از دو سالنى است كه به سال هاى 2002 و 2003 محل اجراى «بینوایان» بودند.

ولى این مسأله هم مى تواند یك حسن باشد، زیرا تماشاگران نزدیكتر به صحنه هستند و حس مستقیم ترى درباره بلایایى پیدا مى كنندكه در سالهاى طولانى بر والژان و شمارى از وابستگان وى مى رود. همین نكته، نبض و روح قصه ویكتور هوگو است و او نیز مى خواست خواننده كتاب بفهمد كه چرا والژان مجبور به دزدیدن چند قرص نان شده و به چه سبب و با كدام امید سال هاى طولانى حبس را گذرانده و سپس چگونه در زیر چشم هاى شكاك بازرس ژاور به یك شهردار بدل شده و نه تنها نیك خصلتى خود را از دست نداده، بلكه رنج سال هاى دور و نزدیك را وسیله اى براى كمك رسانى به مستمندان قرار داده است. ما سالها است كه با افسون قلم هوگو و یا با تصاویر سینمایى ساخته شده از روى بینوایان و یا اجراهاى تئاترى، به اوایل قرن نوزدهم سفر مى كنیم و نمایش و اجراى جدید توانسته است همان تأثیرگذارى مستقیم را بر بینندگان داشته باشد.

كوچك بودن نسبى تئاتر برادهرست و ازدحامى كه هر شب در آن محل شكل مى گیرد، باعث شده كار بازیگران هم قدرى سخت تر شود، زیرا بدون كوچك ترین مجال و فاصله اى باید احساس و پیام قصه و حرف كاراكترها را به حاضران انتقال بدهند. این بار ایفاى نقش ژان والژان با الكساندر جمینانى است كه بسیار محكم و قوى و پرشور مى نماید. همان طور كه پیشتر گفتیم، او به خاطر دزدى غذا (بر اثر گرسنگى) به حبس طولانى مدت فرستاده شده و در زندان استوارتر گشته، ولى پس از فرار از محبس، همیشه مجبور به زندگى در حالت بیم و عدم اطمینان بوده و چنین احساسى را مى توانید در چشم هاى جمینانى و آواى او بیابید. جمینانى هم قدر این مسأله را مى داند و اگر در این نقش مى درخشد، به این خاطر است كه یكى از پرخواستارترین رل هاى دنیاى هنر و تئاتر به وى سپرده شده و كیست كه در برادوى و یا سینما ایفاى رل ژان والژان نگون بخت ابدى را رد كند و قدر آن را نداند؟

از طرف دیگر نورم لوییس را در رل بازرس ژاور مى بینیم و او كسى است كه همیشه نقطه مقابل والژان توصیف شده و مرد خشكى است كه به عنوان مأمور قانون دائماً والژان را تعقیب مى كند و باید اذعان داشت كه لوییس هم در كار خود بسیار موفق است و همان روحیات یخ گونه و فاقد احساس كاراكتر ژاور را كه سالها پیش از قلم هوگو به بیرون تراویده و صدها اقتباس و نقش آفرینى از روى آن را بر پرده سینما و ایضاً بر صحنه تئاتر از سوى بازیگران مختلف دیده ایم، به بهترین شكل به نمایش نهاده است. بازیگران مكمل و ایفاكنندگان سایر رل ها نیز با ظرافت و هوشیارى انتخاب شده اند و در این ارتباط مى توان به بازى دافنه روبن و گاه در رل فانتن اشاره كرد كه به اعتقاد برخى ناظران، این كاراكتر رنجور و ماندگار با بازى وگا بیش از حد مدرن و دور از خصوصیات سنتى اش شده است.

ولى به نظر مى رسد كه تهیه كنندگان اجراى تازه «بینوایان» این كار را آگاهانه انجام داده باشند. فانتن همچنان مادر كاراكتر كوزت است و كوزت دخترى است كه پس از مرگ فانتن نگون بخت توسط والژان كه از تبار خود آنها و رنج كشیده است، بزرگ مى شود. نقش كوزت را در این اجراى تازه ال اوولت بازى كرده و كار او كامل كننده نواى رساى روبین وگا در نقش فانتن است و این دو كاملاً هماهنگ نشان مى دهند. سپس به سلیكاكینان بولگر مى رسیم كه رل اپونین را بازى كرده است و ماریوس، جوان دانشجویى را كه به كوزت علاقه مند مى شود و جزو انقلابیون است، با بازى آدام جاكوبز مقابل خود مى بینیم. باید اعتراف كرد كه هم اوولت و هم جاكوبز در جان بخشیدن به دو جوان اول قصه (كوزت و ماریوس) كاملاً موفق اند و با این كه آنها همچنان زیر سایه والژان قرار دارند اما همان پرنده هاى آزادى مى نمایند كه هوگو سالها پیش ترسیم كرده و با آنها نوید آینده روشنى را براى آزادیخواهان جهان داده است و چون با یك نمایش موزیكال طرف هستیم، باید تصریح كرد كه صداى این دو جوان نیز حق مطلب را ادا كرده است.

رل آقا و خانم تناردیه را هم گرى بیچ و جنى گالووى بازى كرده اند. آنها همان رستوران دارانى هستند كه از بدبختى دیگران تغذیه مى كنند و نفرت برانگیزند و فقط والژان حریف آنان است، وگرنه فانتن و كوزت از دست آنان رهایى نداشتند. در این میان «بیچ» تناردیه اى را خلق كرده است كه ناممكن است بینندگان او را پس نزنند. امكان ندارد بتوانید از موفقیت دیرپاى نمایش موزیكال «بینوایان» به طول مدت تقریبى 20 سال حرف بزنید و اشاره اى به قالب موزیكالى نكنید كه آلن بوبلل و كلود میشل شونبرگ سالها پیش براساس كتاب هوگو نوشتند و امروز دستمایه یك اجراى تازه است. موسیقى و تصنیف هاى آنان براساس وقایع قصه و دیدگاه هاى كاراكترها، عالى از آب درآمده است و هر چند هیچ چیز با كلام هوگو برابرى نمى كند، اما این موسیقى عنصر كامل كننده مناسبى براى آن است.

دانشجویان انقلابى كه ماریوس یكى از آنها است و علیه حكومت ظالمانه وقت فرانسه بپا مى خیزند، ترانه اى به نام «یك روز بیشتر» رادر اواخر نمایش مى خوانند. با این حال همه متوجه شده اند كه عمر چنین اثر هنرى از یك روز و امثال آن، بسیار فراتر مى رود.

منبع: روزنامه ایران


لینک :

سینما جهان در سالی كه گذشت