تبیان، دستیار زندگی
جانم به فدای او که در کنار فرات شهید شد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جانم به فدای او که در کنار فرات شهید شد

مجتبی فرآورده -بخش سینما وتلویزیون تبیان
قافله سالار

دوباره اسبان زین شدند و لگام خوردند، و پرچم های گناه در میان سپاه طغیان و جنایت،
و ظلم و ستم و جهل و بیدادگری به اهتزاز درآمدند،
تا بار دیگر اسلام بدعت، اسلام خلافت و خلیفه گری، اسلام اشرافیت،
اسلام دروغ و فریب و سازش و نیرنگ، و اسلام ابوسفیان را به نمایش گذارند،
و با اسارت بازماندگان روز عاشور به مردمان شهر به شهر بگویند؛
که این ما بودیم که حسین و یارانش را به مسلخ بردیم و آل الله را به اسارت گرفتیم .
و چه کسی بهتر از شمر بن ذالجوشن، این منافق هرجایی برای فرماندهی؟
و همراه شمر، عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی و خولی بن یزید اصبحی با هزار سوار،
آماده شدند برای بردن کاروان به شام .
و مردمان، این بار آمده بودند به تماشا و تماشاگری .
سیدالساجدین در غُل و زنجیر، و زنان و کودکان بر اَسترانی عریان .
سیدالساجدین زدورادور، نگاه سرزنش باری به آن دنیا پرستان کرد .
گفت؛ ای مردم! بخاطر دارید که به پدرم نامه نوشتید و با او خُدعه کردید؟
با او هم پیمان شدید و هنگام حادثه تنهایش گذاشتید و به ستیز با او برخاستید؟
با چه روی می خواهید به رسول الله بنگیرید؟
هنگامی که به شما بگوید؛
عترت مرا کُشتید، حریم مرا شکستید، و شما دیگر از اُمت من نیستید؟
آیا قرآن نخوانده اید که فرمود؛
) وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ. ) 1
و محمد، جز فرستادهای که پیش از او هم پیامبرانی آمده وگذشتند، نیست .
آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمیگردید؟
چه بد توشه ای برای خود از پیش فرستادید .
مردمان خجل شدند و شرمگین .
و کسی از میان آنان فریاد کرد .
گفت؛ غفلت کردیم و در این غفلت نابود شدیم .
و مردمان، گریه سر دادند و شیون کردند .
سیدالساجدین گفت؛ رحمت خدا بر کسی باد که پندم بپذیرد و سفارش ام را در بار خدا
و رسول الله و اهل بیت او به خاطر بسپارد .
دیگری گفت؛ یابن رسول الله! موعظه مان کن که فرمانبر تواییم .
آن یکی گفت؛ پیمان ات را محترم می شماریم و دلهامان را به جانب تو روانه می کنیم،
و هوای ترا در سر می پروریم .
دیگری گفت؛ صلوات خدا بر جدّت .
تو فرمان بده تا یزید را از تخت به زیر کشیم و از آنانی که بر شما ستم کرده اند بیزاری جوییم .
و شمر، سکوت کرده و تنها ناظر بود .
چون که او می دانست امام کُشی، مُراد و مَرام پیروان ابوسفیان است،
و آنچه مردمان بر زبان می رانند، از سر شور است، نه از سر شعور !
سیدالساجدین، لحظه ای سکوت کرد .
و سپس با تبسمی تلخ بر لب گفت؛ هیهات ای بی وفایان نیرنگ باز !
میان شما و خواسته ها تان پرده ای کشیده شده است .
آیا برآنید با من همانگونه رفتار کنید که با پدرانم کردید؟
هرگز چنین نخواهد شد .
بخدا سوگند، هنوز آن زخم عمیقی که دیروز از قتل عام پدرم و فرزندان و اصحاب او
در قلب من نشسته التیام نیافته .
هنوز داغ رحلت رسول الله را فراموش نکرده بودم،
که مصیبت های پدرم و فرزندان پدرم و جّد بزرگوارم، موی سر و محاسنم را سپید کرد .
هنوز مزه تلخ آن آلام را در گلوی خود احساس می کنم .
و هنوز اندوه این غمهای جان فرسا در سینه ام زبانه می کشد .
پس از شما می خواهم، نه از ما طرفداری کنید و نه با ما از در جنگ و دشمنی درآیید .
ای اهل کوفه! شادمان نباشید به این مصیبت که بر حسین وارد شد .
که این مصیبتی بس بزرگ و کیفر آن کس که او را کشت جهنم است .
جانم به فدای او که در کنار فرات شهید شد .
و دیگر سکوت کرد و هیچ نگفت .

پی نوشت:

1 - سوره آل عمران . آیه 144


منبع: مهر