تبیان، دستیار زندگی
در روزشمار وقایع کاروان حسینی شبی زینب(س) با برادر از هاتفی سخن می گوید که در گوش او نجوا کرده است که پس از من کیست تا بر این شهیدان بگرید؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زینب جان! مقدر همان است که او می خواهد

در روزشمار وقایع کاروان حسینی شبی زینب(س) با برادر از هاتفی سخن می گوید که در گوش او نجوا کرده است که پس از من کیست تا بر این شهیدان بگرید؟

مجتبی فراورده-بخش سینما و تلویزیون تبیان
قافله سالار

فلق از افق سر زد و بر دشت پهناور تابید. خیمه ها برچیده شد و اشتران پر بار و اسبان زین و کاروانیان غبراق، آماد سفری دوباره شدند.
قافله سالار ردا بر تن کرد و خواهر او را خواند. سر چرخاند. خواهر در آستان خیمه ایستاده بود.
چشمان به اشک نشست او را که دید.
گفت؛ چه شده زینب!
زینب بغض خفته در گلو را فرو نشاند.  
گفت؛ برادر! بگویم که دیشب چه شد؟
گفت؛ بگو خواهرم.
گفت؛ نیمه های شب از خیمه برون شدم، هاتفی در سکوت شب، ندا کرد؛ ای دیده، بکوش و لبریز شو
زِ اشک، پس از من کیست تا بر این شهیدان بگرید؟ بر این قوم گریه کنید، که مرگ زیر پای آنان دهان بگشوده.
زینب در نگاه به برادر ساکت شد، و قافله سالار، شال کمر محکم کرد.
گفت؛ زینب! مقدر همان است که او می خواهد!


منبع: مهر