تبیان، دستیار زندگی
روایت روزشمار وقایع کاروان حسینی دهم ذیحجه به اطعام با قربانی می رسد و مردی که قصد داشت حسین (ع) را از رفتن به کوفه بازدارد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کوفیان به سویت نمی آیند مگر اینکه با شمشیر قلبت را در سینه بجویند

روایت روزشمار وقایع کاروان حسینی دهم ذیحجه به اطعام با قربانی می رسد و مردی که قصد داشت حسین (ع) را از رفتن به کوفه بازدارد چراکه معتقد بود کوفیان شمشیرها را برنمی کشند مگر آنکه قلب ایشان را بجویند.

مجتبی فراورده-بخش سینما و تلویزیون تبیان
قافله سالار

مردان و زنان، سایبان ها و خیمه ها را به پا کردند. کسی اشتری را عِقال زد، دیگری اسب خود را آب داد، و آن یکی اشتران را علوفه، و کودکان فریاد کنان به بازی دنبال هم دویدند.
جون، همراه ساربان، لاش گوسفندان را قطعه قطعه کرد و به هر خیمه سهمی رسید. سهمی هم، نصیب میهمان قافله سالار شد.
مرد گفت؛ این برای چیست؟
گفت، قربانی!
مرد، رو به قافله سالار کرد.
گفت؛ خدا قبول کند و تو را به خواسته ات رساند و از حوادث مصون بدارد.
گفت؛ مقدر همان است که او بخواهد.
گفت؛ پدر و مادرم به فدایت. کاش این گوسفندان را در منی ذبح می کردی و در مکه می ماندی تا مردمان از حج باز می گشتند. شاید با تو هم صدا می شدند.
قافله سالار گفت؛ پیروان شیطان، از خدای رحمان پیروی نمی کنند!
گفت؛ ترا بخدا سوگند می دهم برگرد، در کوفه هیچ دستی با شمشیر به سویت نمی آید، مگر آنکه قلبت را در سینه بجوید.
گفت؛ ای بنده خدا! خدای تعالی بر کار خویش چیره است و مغلوب نمی شود.
بخدا سوگند مرا بحال خود وا نمی نهند تا این پیراهن زیرین را نیز به در آورند!


منبع:مهر