ریشه یابی انحرافات عصر عاشورا در عصر جاهلیت
کار امت پیامبر صلی الله علیه و آله به جایی رسید که نوه کسانی که در جنگ بدر، به دست امیرالمؤمنین علیه السلام و حمزه و بقیه سرداران اسلام، به درک واصل شده بودند، به عنوان خلیفه مسلمین، جای پیغمبر خدا نشست و سر جگر گوشه پیغمبر صلی الله علیه و آله را جلوی خود گذاشت و با چوب خیزران به لب و دندان او زد و گفت: لیت اشیاخی ببدر شهدوا، جزع الخزرج من وقع الاسل-1-
یعنی کشته های ما در جنگ بدر بلند شوند، ببینند که ما با کشنده هاشان چه کار کردیم! پسر پیغمبر را به عنوان خارجی یعنی خروج کننده بر امام عادل -که آن امام عادل، یزیدبن معاویه بود!- معرفی کردند و هر چه دلشان خواست انجام دادند و گفتند و مردم هم باور کردند و ساکت ماندند! باید دید بر سر جامعه اسلامی چه آمده است که اینگونه همه چیز زیر و رو می شود.
قرآن كریم یك اصل كلى دارد و آن این است كه همه چیز به مشیت الهى است، هیچ چیزى در عالم واقع نمى شود مگر به مشیت الهى -2-. اما سوال اینجاست که این مشیت و خواست الهى چه قانون و ضابطه ای دارد؟ مسلما حکمت الهی ایجاب می کند که اراده و مشیت خداوند بی دلیل و گزاف به هیچ امری تعلق نگیرد ولی آیا آن قوانین و ضوابط برای ما قابل فهم است؟ پاسخ این است که بله. خود قرآن در آیاتی دیگر برخی از سنن و قوانین مشیت الهی را توضیح داده است. خداوند متعال در سوره رعد می فرماید: انَّ اللَّهَ لایغَیِّر ما بِقَوْمٍ حَتّى یغَیِّروا ما بِانْفسِهِمْ،-3- یعنی خداوند نعمتى را كه بر قومى عنایت مى فرماید از آنها نمى گیرد مگر آنكه قبلًا مردم خودشان را عوض كرده باشند یعنى خودشان را از قابلیت و صلاحیت این نعمت انداخته باشند، آن وقت است كه خدا نعمتش را سلب مى كند؛ بنابراین اینكه گفته می شود هر چیزى به مشیت الهى است بدین معنی نیست كه "هیچ چیزى شرط هیچ چیزى نیست"! خداوندی كه همه چیز به مشیت و خواست و اراده او محقق میشود، براى عالم، قانون و قاعده قرار داده است. نظام حاکم بر جهان را، نظام اسباب و مسبَّبات و شرط و مشروط قرار داده است.
سرآغاز همه ی این انحرافات، خواص بودند یعنی كسانی كه به خاطر امتیازاتی همانند سبقت در پذیرش اسلام، هجرت قبل از فتح مكه، شركت در جنگ های صدر اسلام مانند بدر و ا حد، قرابت با پیامبر خدا و امثال آن در میان جامعة اسلامی نفوذ داشتند
با این مقدمه معنای آیه اکمال دین-4- مشخص می شود. خداوند در این آیه می فرماید: امروز روزی است که نعمت اسلام را بر شما تمام کردیم ولی توجه داشته باشید که از خارج و بیرون یعنی از ناحیه دشمنى كافران، دیگر اسلام آسیبى نمى پذیرد، از آنها بیم و نگرانى نداشته باشید، فلا تخشوهم. اما از چه چیزی باید نگران باشید؟ از ناحیه من، واخشونِ. یعنى چه از ناحیه من؟ یعنی از ناحیه مشیت من. همان مشیت ضابطه مندی که در سوره رعد آمده است: من هرگز نعمتى را از مردمى سلب نمى كنم مگر اینكه آن مردم خودشان عوض شده و تغییر كرده باشند، پس اى مسلمین! بعد از این هر آسیبى كه به جامعه اسلامى برسد از داخل جامعه اسلامى مى رسد نه از بیرون. دشمن بیرون هم به كمك داخل است که می تواند به اسلام ضربه بزند. پس از من بترسید زیرا اگر اخلاق و روحیات و معنویات و ملكات و اعمال شما عوض بشود، من هم به حكم سنت و قانون مشیّت خود، نعمت دین و اسلام را از شما خواهم گرفت زیرا این شما هستید که خودتان را از قابلیت و صلاحیت این نعمت ساقط کرده و محروم نموده اید.
پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سنگ بنای انحراف در امت اسلامی پی ریزی شد و اولین نقطه زاویه گرفتن امت از اصول و مبانی و ارزش های اسلامی پدیدار گشت و طبیعتا هر قدمی که جلوتر می رفتند، جدایی و انحراف هم بیشتر میشد. اما آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد این مطلب است که سرآغاز همه ی این انحرافات، خواص بودند یعنی كسانی كه به خاطر امتیازاتی همانند سبقت در پذیرش اسلام، هجرت قبل از فتح مكه، شركت در جنگ های صدر اسلام مانند بدر و ا حد، قرابت با پیامبر خدا و امثال آن در میان جامعة اسلامی نفوذ داشتند. این گروه پس از رحلت نبیّ مكرّم اندك اندك سلوك دینی و زندگی ارزشی خود را فراموش نمودند و به تسامح دینی و رخوت و سستی در وفاداری به آرمان های اسلام مبتلا شدند و به دنبال آن، این روحیّه به توده مردم مخصوصاً نو مسلمانان نیز منتقل شد و زمینه زوال ارزش ها و حذف شخصیّت های وارسته و لایق از صحنة حكومت و در مقابل سلطه افراد فاسد و بی عقیده بر جامعه اسلامی فراهم آمد. حضرت امیرالمومنین علیه السلام در بخشی از خطبه قاصعه جامعه ای را که بیست و پنج سال، سیره رسول الله صلی الله علیه و آله را فراموش کرده است چنین توصیف می کند:
هان به هوش باشید كه دست از ریسمان اطاعت برگرفته اید، و با تجدید رسوم جاهلیت، دژ محكم الهى را درهم شكسته اید....آگاه باشید كه پس از هجرت، همچون اعراب بادیه نشین شده اید، و بعد از اخوت و برادرى و اتحاد و الفت، به احزاب مختلف تقسیم گشته اید. از «اسلام» به نام آن اكتفا كرده اید و از «ایمان» جز تصور و ترسیمى از آن چیزى نمى شناسید.-5-
رفته رفته بیماری مهلک و البته مسری دنیازدگی از خواص به عوام و سایر اقشار جامعه منتقل شد. اندك اندك مردم فهمیدند آنچه به آنها در مدح و ستایش زهد و تقوا و جهاد گفته شده یا می شود، مربوط به دورانی است كه سپری شده و امروز فصل رفاه وكامجویی افزونتر از دنیا فرا رسیده است
یکی از اساسی ترین عوامل انحراف جامعه اسلامی آن عصر، بازگشت تجمل گرایی و اشرافی گری به میان مردم جامعه بود که در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله قلع و قمع شده بود. طبق مستندات تاریخی در دوره خلفای سه گانه، فتوحات بسیاری صورت گرفت و غنائم و ثروتهای كلانی وارد جامعة اسلامی شد. در دوره خلیفه دوم، تبعیض در تقسیم بیت المال به یک قانون تبدیل شد به گونه ای که سهم مسلمین بر اساس سوابق و موقعیت اجتماعی آنها معین می شد. خلیفه دوم علنا سابقین در اسلام را بر سایرین، مهاجرین را بر انصار، مهاجرین قریش را بر غیر قریش ، عرب را بر عجم و خانواده ها ی مشهور را بر خانواده های گمنام در مقدار برخورداری از بیت المال ترجیح داد. -6- خلیفه سوم، در این زمینه پا را فراتر گذاشت و به اطرافیان و مخصوصاً خویشان خود هدایای فراوانی از بیت المال مسلمین می داد .-7- کم کم شکاف های طبقاتی در اعماق جامعه رخنه کرد و عده ای در طبقه اشراف و خواص قرار گرفتند. صحابه عالی مقام که اسم هایشان معروف است همانند طلحه و زبیر و سعدبن ابی وقاص با آنهمه سابقه و افتخارات در بدر و احد و حنین، در ردیف اول سرمایه داران اسلام قرار گرفتند. این تقسیم نابرابر و غیر عادلانه، چنان برای خواص به یك عادت مبدل شد و به كامشان شیرین آمد كه مقابله با آن بسیار دشوار گردید تا جایی كه وقتی امیرالمومنین علیه السلام می خواست شرایط را به وضع زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و خلیفه اول برگرداند با اعتراض سختی مواجه شد و همین امر موجب جدایی بسیاری از خواص از آن حضرت شد.
رفته رفته بیماری مهلک و البته مسری دنیازدگی از خواص به عوام و سایر اقشار جامعه منتقل شد. اندك اندك مردم فهمیدند آنچه به آنها در مدح و ستایش زهد و تقوا و جهاد گفته شده یا می شود، مربوط به دورانی است كه سپری شده و امروز فصل رفاه وكامجویی افزونتر از دنیا فرا رسیده است.
پی نوشت:
1. اللهوف علی قتل الطفوف
2. وَعِندَه مَفَاتِح الْغَیْبِ لاَ یَعْلَم هَا إِلاَّ هوَ وَیَعْلَم مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقط مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظلمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی كِتَابٍ مّبِینٍ انعام/59
مَا أَصَابَ مِن مّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفسِكمْ إِلَّا فِی كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ حدید/22
تعِزّ مَنْ تَشاء وَ تذِلّ مَنْ تَشاء آل عمران/26
3.رعد/11
4. الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَر واْ مِن دِینِك مْ فَلاَ تَخْشَوْه مْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْت لَك مْ دِینَك مْ وَأَتْمَمْت عَلَیْك مْ نِعْمَتِی وَرَضِیت لَك م الإِسْلاَمَ دِینًا مائده/3
5. نهج البلاغه، خطبه 192
6. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج8 ص 111
7. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1 ص 198