مصائب حضرت علی اکبر علیه السلام
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1394/07/22
اشکواره های حضرت علی اکبر علیه السلام
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
(1)
مصائب حضرت علی اکبر علیه السلام
به خدا هیچ کسی مثل تو اکبر نشده پسرم هیچ کسی مثل تو بی پر نشده | |
رفتنت ولوله ای در حرم انداخته است عمه ات هیچ کجا اینهمه مضطر نشده | |
اربا اربا شده ای سرو صنوبر ، به خدا بدن هیچ کسی مثل تو پرپر نشده | |
بعد تو خاک دو عالم به سر این دنیا پسرم دیده ی من غیر غمت تر نشده | |
خیزو یک جنگ نمایان دگر کن پسرم تا پدر دست خوش خنده ی لشگر نشده | |
غیرت هاشمیت را به همه ثابت کن تاکه دست احدی راهی معجر نشده | |
تکه های بدنت را که در اینجا پخش است پیش هم چیدمو افسوس که پیکر نشده |
حبیب باقر زاده
***
(2)
قد رعنای تو چون سرو سپیدار شده | کربلا محور رخ احمد مختار شده |
دور تا دور سرت آیینه می چرخانم | بسکه گیسوی بلند تو دل آزار شده |
تا کمی راه روی این دل من می لرزد | قد طوبایی زهراست پدیدار شده |
چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم | قامتت شانه به شانه با علمدار شده |
گر ترک خورده لبت غصه مخور ای بابا | تشنه ی وصلی و هنگامه ی دیدار شده |
تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا | گفتم ای وای علی بی کس و بی یار شده |
نیزه ها رفت چو بالا به سر خویش زدم | وسط معرکه این یاس گرفتار شده |
کوچه ای باز شدو هر که زره آمد و زد | ماجرای تو شبیه درو دیوار شده |
زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست | نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شده |
دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد | تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده |
بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز | صورتت جلوه ای از حیدر کرار شده |
خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر | ای جوانم ز غمت دیده ی من تار شده |
اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد | این عبا تا به ابد محرم اسرار شده |
قاسم نعمتی
***
(3)
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا | |
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا | |
پسر دور از پدر می شد، مهیّای خطر می شد پدر هی پیرتر می شد، پسر می ب رد دلها را | |
در این آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی! مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا | |
پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا | |
پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده پدر چون مرغ پرکنده، از این صحرا به آن صحرا | |
که دیده این چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟ و خاک آلوده تر از او به غیر از چادر زهرا |
سید حمید رضا برقعی
***
(4)
درنگاه نافذت دریا مجسم میشود | بهترین اوقات این دنیا مجسم میشود |
پیچش عمامه ات عینا شبیه حیدر است | چون که بر سی مینهی مولا مجسم میشود |
جای مهرت فاطمه طرز نگاهت فاطمه | لحظه ی خندیدنت زهرا مجسم میشود |
جبرئیل از عرش می آید پی انزال وحی | در تو انوار محمد تا مجسم میشود |
یک نخ از پیراهنت وقتی که تا کنعان رسید | بی گمان یعقوب هم بینا مجسم میشود |
آیه ی تطهیر را بر هرکه خواند آقای ما | عصمتش چون عصمت آقا مجسم میشود |
آلت قتاله خوبیست ابروی کجت | سرسپردن لذتش اینجا مجسم میشود |
از اذان ظهرتو صد مرده احیا گشت پس | برفراز مادنه عیسی مجسم میشود |
صحبت آمد از اذان و گریه ام بالا گرفت | در دل آشفته ام غمها مجسم میشود |
لحظه ی افتادن فرزند ارشد روی خاک | زنده زنده مردن بابا مجسم میشود |
مرکبی از دور می آید بسوی پیکرت | پیرمردی گرم واویلا مجسم میشود |
نه بروی اسب نه!انگار افتاده زمین | روی زانو بی رمق تنها مجسم میشود |
چیزهایی از تنت ماندست آن هم جمع نه! | چندتایی پخش در صحرا مجسم میشود |
عمه ات پنجاه سال از چشم مردم دور بود | حال دارد عمه در مرئی مجسم میشود |
گرچه راوی بر تن تو اربا اربا را نوشت | لیک بر جسمت هزار اربا مجسم میشود |
روی زخم ابرویت بابا سر خود را گذاشت | التماسش بین این اعدا مجسم میشود |
"خیز ازجا آبرویم را بخر بابا علی | عمه را از بین نامحرم ببر بابا علی" |
سید پوریا هاشمی
***
(5)
بازدلشوره ای افتاده به جانم چه کنم تندترمیزند آخرضربانم چه کنم | |
پسرم رفته و چندیست از او بی خبرم باز هم بی خبری برده امانم چه کنم | |
آه یا راد یوسف پسرم برگردد نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم | |
همه ترسم از این است صدایم بزند دیر خود رابه کنارش برسانم چه کنم | |
گرگهادور وبر یوسف من ریخته اند پدری پیرم وافتاده جوانم چه کنم | |
به زمین خورده انار من وصد دانه شده جمع باید کنم او راو ندانم چه کنم | |
جگرسوخته ام را زحرم پوشاندم مانده ام زار که باقد کمانم چه کنم |
محسن عرب خالقی