اگر شیعه نبودیم!
برای اینکه شکرگزار باشیم، گاهی لازم است به نعمتهای خدا درباره خود فکر کنیم. مثلاً اگر چشم، دست، حافظه یا آبرو نداشتیم، چه می شد. عید غدیر فرصتی است که با خود بیندیشیم که اگر شیعه نبودیم چه می شد. در اینجا می خواهیم به برخی مسائل فکری که در اثر شیعه نبودن برای ما پیدا می شود توجه کنیم و درباره تفاوتهای شیعه بودن و نبودن بیندیشیم.
شیعه بودن مسأله امروز ماست نه یک مسأله تاریخ گذشته
اینکه شیعه باشیم یا نباشیم، یک اختلاف نظر تاریخی نیست و تفکر درباره آن نه تنها بی فایده نیست بلکه تأثیر مستقیم در سبک زندگی و تفکر ما دارد. برخی از نمودهای این طرز فکر عبارتند از:
1- جمعیت زیاد نشانه حقانیت نیست. نمی توان و نباید به رفتارها و طرز فکر اکثریت جامعه به چشم حقیقت نگریست. زیرا معمولاً اکثریت مردم پیرو حقیقت نیستند و معمولاً طرفداران حقیقت اندک بوده و هستند.(1)
2- اگر مطلبی به صورت رسمی و عمومی درآمد معمولاً اشکالات مهمی نیز در آن وجود دارد که عامداً پوشانیده شده است.
3- اسمها ممکن است بامحتوا یا بی محتوا باشد لذا اسم "اهل سنت" لزوماً به معنای آن نیست که صاحبان آن فکر، پیروان سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشند.
4- در طول تاریخ تا به امروز، حاکمان به ناحق بر مسند نشسته اند و از قدیم تا به حال بخشی از حقیقت توسط دستگاه های تبلیغاتی آنان پنهان گشته و می گردد.
5- برای یافتن حقیقت نباید اسیر قالبهای تعیین شده شویم. ما باید خود را با حقیقت تنظیم کنیم نه اینکه توقع داشته باشیم حقیقت در قالبها و کلیشه های مقبول ما قرار گیرد.(2)
6- کربلا و عاشورا یک زمین و زمان در گذشته تاریخ نیستند بلکه مظهر زمین و زمانها و تلنگر ما در زندگی امروزمان هستند.
7- در هر زمانی که زندگی کنیم باید امام آن زمان را بشناسیم و اگر این ناشناسی ما تا لحظه مرگ ادامه یابد مرگمان "مرگ جاهلیت" خواهد بود. دنیای امروز ما از این جهت به قبل شبیه است که هنوز درخواست و عزم عمومی مردم برای ظهور حضرت صاحب الزمان علیه السلام فراهم نیست. اگر از دیدن امام عصر خود محرومیم، بقیه روابط خود را با او نباید از دست بدهیم مثل فکر برای او و دعا برای سلامتی و نزدیک شدن فرج ایشان و نیز دعا برای آسان شدن قیام آن حضرت.
شیعه بودن طرز نگاهمان به دین و دنیا را عوض می کند
شیعه بودن نعمتی برای فکر و آرامش آن هم هست. آرامشی که ظاهری و تلقینی نیست بلکه در سایه حقانیت ایجاد می شود. اگر شیعه نباشیم، باید بگوییم که وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، سرآغاز سردرگمی مسلمین بود. در طول تاریخ، هرکس آیات قرآن را به سبک خود معنا کرده است و هیچ مرجع رسمی و قابل اتکایی برای سنجش آن وجود ندارد. حتی احادیث مختلف و گاه متناقضی به خود رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت داده شده است. این اختلافات از زمان خود صحابه شروع شد و تا به حال ادامه دارد. گویا خدا بعد از رسولش امت را به حال خود رها کرده است و نعوذ بالله گویا پیامبر صلی الله علیه و آله شخصی بوده که در سخنان خود دقیق نبوده است.(3)
با شیعه بودن است که سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله با هم جور در می آید. سخنانی هم که به ناروا به ایشان بسته اند در پرتو راهنماییهای اهل بیتشان علیهم السلام برمَلا می شود. تکلیف زندگیمان بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله معلوم است و می توانیم با آنها رابطه برقرار کنیم.(4)
دوران درس آموز زندگی معصومین علیهم السلام محدود به بیست و سه سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله نیست بلکه سبک فکر ایشان به شکل زنده در مدت بیش از سیصد سال توسط ائمه اطهار علیهم السلام امتداد می یابد.(5)
اگر وجود شخصی مثل امام علی علیه السلام را آن طور که شیعه می گوید بپذیریم، نگاهمان به زندگی و دین کاملاً متفاوت می شود؛ در مقابل وقتی که به او صرفا به چشم یک انسان "خوب" که بعد از مدتی خلیفه شد نگاه کنیم، این طور نخواهد بود.(6)
شیعه نبودن و تناقضات تاریخی
پیروی از مکتب غیرشیعه باعث سردرگمی ما در حل مسائل تاریخ می شود. رفتاری که حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله از خود نشان دادند به روشنترین وجهی نشاندهنده حقانیت تفکر شیعه است. برخی از این موارد عبارتند از بیعت نکردن امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام با ابوبکر و عدم همکاری با حکومت آنان و تشییع و تدفین مخفیانه و شبانه حضرت زهراء علیهاالسلام.(7)
مشکل "اختلافات و جنگهای صحابه با هم" نیز طبق تفکر غیرشیعه قابل حل نیست و تنها به کمک طرز فکر شیعه است که مسلمانان می توانند از تناقض فکری خلاص شوند؛ زیرا در غیر این صورت باید معتقد شویم که صحابه که با هم جنگ کردند هر دو عادل و درستکار بودند و هر دو بر مسیر حق قرار داشته اند.(8)
سبکی که غیرشیعه درباره انتخاب خلیفه پیشنهاد و تأیید می کنند نیز خودش مایه تناقض فکری است. می گویند پیامبر صلی الله علیه و آله درباره خلیفه خودش سکوت کرده است. سوال ایجاد می شود که اگر سکوت بهتر بود پس چرا ابوبکر سکوت نکرد و عمر را تعیین کرد؟ اگر تعیین بهتر بود پس چرا عمر کسی را تعیین نکرد و کار را به شورا سپرد؟
اگر شیعه نباشیم در این تحیّر باقی خواهیم ماند که اساساً چطور پیامبر صلی الله علیه و آله که خود امر به تدبیر در امور را کرده است و در سفرها برای خود جانشینی در مدینه تعیین می کرده اند، برای جانشینی خود بعد از مرگ که مساله مهمتری است سکوت کرده اند.
شیعه بودن یا نبودن؛ تفاوت از حق گرایی تا عرف پسندی
شیعه بودن یک روحیه است که گاهی در غیرشیعیان نیز پیدا می شود و گاه در شیعیانِ اسمی پیدا نمی شود.(9) در حقیقت باید بین شیعیان حقیقی با شیعیان شناسنامه ای تفاوت قائل شویم، هرچند تا بتوانیم باید از قضاوت و تجسس در امور مردم دوری کنیم. شیعه بودن یعنی مراقبت از اینکه به عهد خدا و ایمان به او پایبند بمانیم حتی اگر در جامعه تنها بمانیم و سبک فکری مردم عوض شود. شیعه بودن به معنی این است که بکوشیم حق را بشناسیم و از کمی پیروان آن هراس به دل راه ندهیم.
شیعه و وحدت مسلمانان
در شیعه، حساب مکتب تسنن را از مسلمانان اهل سنت جدا می دانیم. آنان برادران و خواهران ما هستند. در عین دفاع از حقایقی که بدون تعصب به آن رسیده ایم، خود را در برابر مردم سنی مذهب به عنوان عموم مسلمانان مسئول می داریم و به آنها خدمت می کنیم و نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی حساس هستیم.
شیعه بودن مثل یک گل نیازمند مراقبت است
شیعه بودن در نگاه ائمه معصومین علیهم السلام همان مومن بودن است و نیاز دائمی به مراقبت دارد. هر مومنی باید در شبانه روز اعمال و نیات خود را بررسی کند تا از راه خدا دور نیفتد. باید بدون تعارف خود را از گناهان دور نگه دارد و نسبت به رعایت واجبات و محرمات اهتمام بورزد و سپس در قرائت نمازهای مستحبی هم کوشش کند و هرجا که زندگی می کند، باتقواترین شخص در شهر خویش باشد. در دل خویش محبت اولیای خدا را زنده نگه دارد و در فکر و زبان و عمل یاور حق باشد و از کمک به باطل دوری کند. در همه کارها هم باید با تدبیر رفتار کند.
شیعه بودن یک حقیقت زنده است و در صورت عدم مراقبت تبدیل به یک مکتب فکری مرده می شود. مثلاً مفهوم شفاعت و زیارت و عزاداری و ولایت تحریف می شوند. به عبارت دیگر تفکر شیعه مستعد آن است که از حقیقت خودش خارج شود و تبدیل به یک قالب بی محتوا شود. از این رو همگی به مراقبت از خود نیاز داریم.
شیعه به عمل است نه به حرف. خدایا ما را شیعه بگردان.
پی نوشت:
1. ائمه اطهار علیهم السلام که حق مجسم بوده اند معمولا پیروانشان اندک بوده است. ملاک حقیقت نظر اکثریت جامعه نیست.
2. گاهی ممکن است حق با فردی نه ساله باشد (مثل امام جواد علیه السلام) و گاه در دست شخصی که در غیبت است و ... ما باید به دنبال حقیقت برویم نه اینکه بخواهیم جریان برعکس باشد.
3. مثلا از طرفی فرموده که اصحاب من مثل ستارگانی هستند که به هرکدام اقتدا کنید هدایت می شوید، حال آنکه بعد از وفات ایشان اصحاب ایشان نگرشهای مختلفی پیدا کردند و حتی برخی با برخی جنگیدند؛ از طرف دیگر از بازگشت برخی از آنان از دین بعد از مرگ خود سخن گفته...
4. خدا در هر زمان یکی از اهل بیت پیامبر علیهم السلام را قرار داده که معصومند و بهترین دانایان و شناسندگان قرآن و سخنان پیامبرند. مودت آنها مزد زحمات پیامبر صلی الله علیه و آله است و پیرویشان به سود دین و دنیای خود ما خواهد بود. همواره یکی از آنها باید باشد تا زمین از حجت خدا خالی نماند. شاهد اعمال ما هستند(توبه، 105) و در راه هدفهای الهی و مادی خود می توانیم از آبروی آنها نزد خدا کمک بگیریم.
5. اهل بیت علیهم السلام نماینده سبک فکری پیامبر صلی الله علیه و آله در هر زمینه هستند. دوران زندگی معصومین علیهم السلام تا دو قرن بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه می یابد، در نتیجه عکس العمل اهل بیت علیهم السلام در کوران این حوادث روش بندگی خدا را به ما می آموزاند؛ که در چه صورتی مثل حضرت صادق علیه السلام مشغول کار علمی شویم و در کدام موارد مثل امام سجاد علیهم السلام به ترمیم زیرساختهای دینی اجتماع بپردازیم و در چه زمانی صلح کنیم و در چه هنگامی بجنگیم و ...
6. آن حضرت برادر پیامبر صلی الله علیه و آله و یکی از دو پدر امت اسلام است که همواره با حقیقت است و حقیقت هم همواره با اوست و بزرگترین صدیق و برترین وصی در بین اوصیای انبیاء است.
7. فاطمه زهرا علیهاالسلام تا آخر عمر با ابوبکر مخالف بود و حتی در مسجد علیه او سخنرانی کرد و علی مرتضی علیه السلام نیز تا مدتها بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله با ابوبکر بیعت نکرده بود و جنازه فاطمه زهرا علیهاالسلام را به شکل بیانگرانه ای بدون اطلاع از ابوبکر و عمر، مخفیانه تدفین نمود.
8. مثلاً طلحه و زیبر و عایشه در جنگ جمل علیه امام علی علیه السلام جنگیدند در حالیکه طبق عقیده اهل سنت همگی از صحابه پاک و عادل بوده اند.
9. ممکن است گروهی به ظاهر دارای یک مذهب باشند اما عملاً روحیات مذهب دیگر را دارا باشند. ر.ک: به جاذبه و دافعه شهید مطهری، مجموعه آثار، ج16، ص293.