محمدعلی موحد: شمس برای خود ماموریت نجات مولانا را قایل بود
شب مولانا، شامگاه پنجشنبه گذشته در محل تالار بتهوون خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در این نشست كه ازسوی مجلهی "بخارا" برگزار شده بود ، محمدعلی موحد با اشاره به موضوع سخنرانیاش با عنوان "غروب شمس" گفت: روایتهای موجود دربارهی این ماجرا از طریق سه منبع به ما رسیده است؛ "ابتدا نامه" سلطان ولد ، دوم "رساله سپهرسالار" و سوم، "مناقبالعارفین" افلاكی. "ابتدانامه" كه معتبرترین این سه منبع است، 45 سال پیش از ناپدید شدن شمس، بهرشته تحریر در آمده است.
مصحح "مقالات شمس تبریزی" گفت: مقصود گردآورندگان هر سه كتاب، نه تاریخ نویسی و نه حتی وقایعنگاری است، بلكه آن سه كتاب "مناقبنامه"هایی هستند كه به شیوه اهل خانقاه به نقل كرامتهای مولانا اختصاص یافتهاند و معمولا این منقولات به خرافات بسیار و گزافهرانیهای بیسر و ته میرسند و هرچه زمان بیشتر بگذرد، هم بر تعداد آن منقولات نامعقول و هم بر غلظت آنها افزوده میشود.
او در یادآور شد: افلاكی در سال 754 تالیف كتاب خود را بهپایان رسانده، كه در آن تاریخ بیش از یك قرن بر ماجرای شمس سپری شده و احدی از شاهدان عینی باقی نمانده بوده است. محققی كه در روزگار ما در آن روایتها مینگرد، با سایه یك تصویر معنیدار مسنجم و معقول از ماجرا مواجه نیست و برای محقق، جز دقت و تامل در گفتههای خود شمس در "مقالات" و مولانا در "مثنوی" راه دیگری وجود ندارد.
موحد همچنین در بخشی از سخنرانی خود گفت: ما نه از سال تولد شمس آگاهی داریم و نه از سال وفات او. اما تاریخ ورود او را به قونیه با این دقت در دست داریم. دیدار مولانا و شمس در بیرون کاروانسرایی اتفاق افتاد. این ملاقات چگونه بود، چه اتفاق افتاده، چه گفتند و چه شنیدند، جزییات آن را دقیقاٌ نمیدانیم. گفتهاند که ابتدای سخن از سوی شمس بود.
این نویسنده در ادامه خاطرنشان كرد: شمس که به قونیه آمد، مأموریتی برای خود قایل بود؛ مأموریت نجات مولانا از گرفتاری در میان قوم ناهموار. مولانا میبایستی آنقدر پخته شود که بتواند شمس را دریابد.
موحد پس از بازگویی زندگی مولانا و شمس به پایان زندگی شمس رسید و گفت: آنچه مسلم است، شمس پس از مدتی از ستیزهجوییها و زباندرازی بدخواهان بیزار شده و در این اندیشه افتاده بود که مولانا را به حال خود رها سازد و از قونیه برود. او دیگر کار خود را به انجام رسانیده بود و مولانا چندان پخته شده بود که میتوانست پس از ترک شمس روی پای خود بایستد و راه را ادامه بدهد. در هر حال شمس تصمیم بر ترک قونیه گرفته و مکرر در گوش سلطان ولد خوانده بود که اینها میخواهند مرا از مولانا جدا کنند و من هم تصمیم خود را گرفتهام.
وی ادامه داد: اینکه شمس پس از ترک قونیه به کجا رفت و چه بر سرش آمد، روشن نیست. نشان تربت او را در جاهای مختلف از جمله در خود قونیه و در خوی و در تبریز دادهاند. گاهی گمان این میرفت که شمس اینبار هم به شام رفته باشد. این گمان نیز در میان بود که وی در آن سالهای پیری از دیار روم و شام دل کنده و عزم بازگشت به زادگاه خود تبریز کرده باشد. اما انتظار بیش از این طول نکشید و سرانجام خبر مرگ شمس رسید؛ به اغلب احتمال در راه تبریز. مولانا میبایستی خود را با این واقعیت آشنا سازد، اما نخست باورش نمیشد.
موحد سپس آرای گوناگون را درباره مرگ شمس تبریزی برشمرد و در پایان تایید کرد که محل دفن او در شهر خوی است.
بهگزارش ایسنا، همچنین علی دهباشی در سخنانی، این مراسم را برای تکریم از عظمت مردی دانست که جهان انسانی از او تجلیل كرده است و هرچه میگذرد، فروغ و درخشندگی اندیشههای انسانی او که در قالب سرودههایش بیان شدهاند، فزونی میگیرد.
وی در ادامه یادآور شد: مولویشناسی در زبان فارسی تاریخ چندان دور و درازی ندارد، اما گامهای ارزندهای برداشته شده است. از حدود 120 سال پیش که منتخباتی از دیوان شمس توسط رضا قلی خان هدایت در تبریز منتشر شد، تاکنون، در دنیای زبان فارسی شخصیتهایی پدید آمدند که سالهایی از عمر خود را صرف تحقیق درباره مثنوی و دیوان شمس کردند.
نخست بدیعالزمان فروزانفر است، كه پس از گذشت 70 سال از انتشار اولین کتابش در شرح حال مولانا، این كتاب هنوز مرجع و مأخذ است. بعد جلال همایی است، که همگان با آثار او بخصوص کتاب "مولوی چه میگوید" آشنا هستند، و بعد سیدصادق گوهرین. در دهههای اخیر نیز آثار ارزشمند عبدالحسین زرینکوب را داریم، که جایگاه خاصی در پژوهشهای مولویشناسی دارند.
پخش غزلیات شمس با صدای احمد شاملو و همچنین اجرای گروه موسیقی "سایه" از غزلیات شمس، از دیگر برنامههای این مراسم بودند.
منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)