تبیان، دستیار زندگی
عرض شد دو عصر در تاریخ علم فقه امامیه ملحوظ است: عصر اول، عصر تشریع و بیان حکم شرعی از قِبَل معصومین - علیهم السلام - بود و عصر دوم، عصر تکوین فقه اجتهادی بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقه‌شناسی (۱۷)

پای درس استاد سید محمود هاشمی شاهرودی

آیت الله سید محمود هاشیمی شاهرودی

مرور بخشهای مقاله:

١٣
١٢
١١
١٠
٩
٨
٧
٦
٥
٤
٣
٢
١
٢٥
٢٤
٢٣
٢٢
٢١
٢٠
١٩
١٨
١٧
١٦
١٥
١٤

بخش قبلی را اینجا ببینید

تاریخ فقه و ادوار تکاملی آن (ادامه)

بحث سوم: تکوین علم فقه و ادوار آن (ادامه)

بحث در تاریخ فقه در نزد امامیه بود و عرض شد دو عصر در تاریخ علم فقه امامیه ملحوظ است: عصر اول، عصر تشریع و بیان حکم شرعی از قِبَل معصومین - علیهم السلام - بود و عصر دوم، عصر تکوین فقه اجتهادی بود که عرض شد عصر اول از زمان پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله - شروع می‌شود و تا زمان غیبت کبرای امام دوزادهم - علیه السلام - یعنی۳۲۹ هجری تداوم پیدا می‌کند که این عصر منشأ حفظ دین خدا و نشر احکام الهی در همه علوم می‌باشد که توسط ائمه - علیهم السلام - و اصحاب و شاگردان معصومین - علیهم السلام - انجام شد؛ چرا که آنها امین بر دین خدا بودند و رسالت اصلیشان همین بوده هست و معارف اسلامی هم توسط این وجودات پاک و مقدس در جهان اسلام منتشر می‌شد و دین و شریعت پیامبر اسلام - صلی الله علیه وآله - نیز در سطح عموم و کل جامعه اسلامی و مذاهب اسلامی توسط آنها از تحریف و محو شدن محفوظ مانده است؛ یعنی آنها را از معارف دینی تغذیه می‌کردند و از انحراف آنها توسط حکام جور جلوگیری می‌نمودند و همچنین مانع از تحریف معارف دینی از سوی علمای سوئی که ممکن بود مورد سوء استفاده حکام قرار گیرند، می‌شدند و لذا دستور دادند که معارف و سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله - ضبط، ثبت و حفظ شود و آنها را نشر دهند که بدین ترتیب مجموعه عظیمی از سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله - در تاریخ اسلام و فرهنگ دینی اسلامی ثبت شد و باقی ماند، همچنان که قرآن محفوظ ماند.

همچنین مجموعه عظیمی از روایات از ائمه - علیهم السلام - نزد علمای شیعه، که میراث گرانقدر نزد آنها است، در اصول و کتب روات شیعه ضبط و ثبت شد و نزد روات و علمای شیعه یداًبالید از نسلی به نسلی دیگر منتقل شد تا زمان مرحوم کلینی - رحمه الله - و شیخ صدوق - رحمه الله - و شیخ طوسی - رحمه الله - که عمده روایات مربوط به فقه در مجامع حدیثی این سه بزرگوار حفظ و ثبت شد و آن اصول و رساله‌های مربوط به روات که از برخی آنها به اصول اربعمأه تعبیر می‌کنند در حمله سلجوقیان در سال ۴۴۸ به بغداد که کتابخانه‌های شیعه را در آنجا به آتش کشیدند و سوزاندند از دست ما خارج شد. فلذا مقداری از آن میراث تلف شد ولیکن فقهاء اهتمام داشتند که کلیه آن اصول و روایات جمع‌آوری شود که عمده آنها در همین کتب اربعه محفوظ شده است و هر چند تمام آن اصول اربعمائه حفظ نشد و مقداری از آنها از بین رفت ولیکن برخی از آنها تا زمان ابن ادریس - رحمه الله - و سید بن طاووس - رحمه الله - ادامه داشت و آنها مستقیماً از آنها نقل می‌کنند ـ مانند مستطرفات سرایر ابن ادریس - رحمه الله - و روایات ابن طاووس - رحمه الله - از برخی اصحاب اصول ـ و شاید در زمان علامه مجلسی - رحمه الله - هم برخی از این اصول هنوز باقی بوده است که به دست ایشان و صاحب وسائل و مرحوم فیض - رحمه الله - صاحب وافی ـ از طریق سلسله اجازات رسیده باشد ولی آنچه نزد ما است عمده روایات فقهی از آن اصول است که در کتب کافی و من لایحضره الفقیه و استبصار و برخی کتب حدیثی دیگر ـ که در دست است و یا صاحب وسائل یا صاحب بحارالانوار آن کتب را با سلسله اجازات خود از صاحب کتاب، نقل می‌کنند ـ موجود است و فقط روایات فقهی که صاحب وسائل الشیعه آنها را در وسائل جمع آوری کرده است (۳۵۸۵۰) روایت است و در همین راستا مرحوم میرزای نوری - رحمه الله - نیز (۲۳۰۰۰) حدیث تحت عنوان مستدرک الوسائل از کتابهای دیگر ضبط و ثبت کرده است که عمده این احادیث در رابطه با مسائل فقهی، قابل اعتماد است. هرچند در برخی از اسناد روات، تشکیک‌های سندی نیز می‌شود لیکن عمده آنها در حد کافی و وافی قابل استفاده است. لذا میراث فقهی بلکه حدیثی ما بسیار ارزشمند و گرانسنگ و عموماً قابل وثوق است و همین زحمات ارزنده در حفظ این میراث غنی بوده است که شریعت و دین را حفظ کرده است و نه تنها مذهب شیعه که مذاهب دیگر را نیز از انحراف و تحریف بیشتر محفوظ و مصون داشته است فلذا شاهدیم که مشترکات ما با مذاهب دیگر در احکام و فتاوای فقهی بسیار است و این مهم به سبب زحماتی بوده است که ائمه - علیهم السلام - متحمل شدند و همه زندگی و حیات طیبه خودشان را برای آن هزینه نموده‌اند و از این رو به دست حکومت‌های جائز شهید شدند. لیکن در سایه این مجاهدتها هم قرآن را از تفسیر به رأی صیانت بخشیدند و هم سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله - را که ثقل دوم است حفظ کردند و این یک بُعد از رسالت خطیر و نقش مهم ائمه - علیهم السلام - در تاریخ اسلام است و این عصر اول که تا سال ۳۲۹ استمرار داشت، شاخصه‌ها و امتیازاتی داشته است:

۱- یک امتیاز این که عصر حضور امام معصوم - علیه السلام - در میان مردم بوده است که مانند عصر خود پیامبر - صلی الله علیه وآله - است که امامت کبری و واسطه میان خلق و خالق در میان امت اسلامی حضور و ظهور داشته است. یعنی این عصر، در اعتقاد ما، امتداد همان عصر نبوت است از این ناحیه، که با غیبت کبرای امام زمان - علیه السلام - این برکت عظمی از دسترسی مردم خارج گردید و جهان ـ به جهت جور جائرین ـ تا زمان ظهور حضرتش از آن محروم شد.

۲- شاخصه دوم امکان وصول به حکم واقعی شرعی است که مثل عصر پیامبر - صلی الله علیه وآله - با مراجعه به ائمه - علیهم السلام - و سوال از آنها، حکم شرعی واقعی را بیان می‌کردند و قابل وصول بود که با طی شدن این عصر این امکان هم گرفته شد.

۳- شاخصه سوم این که هر گونه اجتهاد در مقابل اقوال آنها باطل و بی‌معنا است؛ چرا که اجتهاد در مقابل نص بود زیرا که آنها معصوم بودند و بر شریعت الهی اشراف کامل داشتند. البته اجتهادی که در طول نظر ائمه - علیهم السلام - بوده و در حدودی که آنها معین کرده بودند، واقع می‌شد.

۴- همه تصدیات ولایتی فقها در این عصر منتفی است مگر مقداری که خود ائمه - علیهم السلام - اجازه داده و یا قرار می‌دادند و هیچ‌گونه تصدی برای هیچ منصبی بدون مراجعه به ائمه - علیهم السلام - و اذن خاص آنها جایز نبود؛ زیرا که امام اصلی، حی و ظاهر بود.

۵ ـ رجوع روات و فقهای این عصر به اصول عملیه و قواعد عامه، در این زمان، نیازمند مراجعه به ائمه - علیهم السلام - بوده زیرا که حجیت آنها پس از فحص از مخصص و مقید و حاکم است، که با وجود امام معصوم - علیه السلام - احتمال آن در صورت مراجعه به امام - علیه السلام - موجود است ولذا از این جهت هم فحص لازم می‌شود، بر خلاف زمان ما یعنی زمان غیبت که امکان وصول به دلیل حاکم یا مقید قاعده بیش از آنچه در روایات صادر شده نیست فلذا آن قواعد، حجت می‌شود و به اصل عملی و قاعده رجوع می‌شود بخلاف عصر ائمه - علیهم السلام - که اخذ احکام از آنها مقدور بود و همچنین است رجوع به عمومات و اطلاقات آیات و روایات که خاص و عام و مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ دارد و لذا خود ائمه - علیهم السلام - خط می‌دادند و بیان می‌کردند که اگر تفحص و سوال نکردید چگونه به مطلقات و عمومات و ظهورات استدلال می‌کنید که همین اخبار، مورد استناد برخی از اخباریون بر نفی حجیت ظواهر قرآن کریم قرار گرفته است، با این که مقصود از آن اخبار، اسقاط حجیت ظهورات قرآن نبوده است بلکه بیان لزوم فحص از مقید و مخصص بوده است که در عصر آنها باید به آنها مراجعه شود بخلاف عصر بعد، که با رجوع به احادیث و روایات صادره از آنها و فحص کامل در آنها، چنانچه مقید و مخصصی نمی‌یافتند، آن ظهورات و قواعد و اصول، حجت می‌شد. البته خود ائمه - علیهم السلام - بعد از اینکه عمده این احکام و احادیث را بیان کردند، اصحاب خود و فقها را تربیت کرده و به آنان اجازه رجوع به عمومات، اطلاقات، قواعد و اصول می‌دادند و در حقیقت به تدریج، آنها را برای عصر بعدی آماده می‌کردند.

۶- نقش عمده فقها و اصحاب در این عصر، حفظ و ثبت و ضبط سنت بود و لذا روات عظیم الشأنی که تربیت شده بودند، بزرگان دین و حافظ شریعت خدا شدند. امثال محمد بن مسلم و زراره که استوانه‌های حفظ احادیث شدند و مورد تجلیل أئمه - علیهم السلام - قرار گرفتند و عمده وظیفه‌شان حفظ، ضبط و انتشار آن روایات و احادیث شریف اهل بیت - علیهم السلام - بود که در کوفه، قم، مدینه و بلاد دیگر انجام می‌دادند ولذا مقید به نقل احادیث ائمه - علیهم السلام - بودند و در ابتدا، هیچ‌گونه اجتهادی هم نمی‌کردند ولی به تدریج و با اشرافی که بر مرام فقهی ائمه - علیهم السلام - و عمده احادیث و روایات آنان پیدا کردند و با توصیه خود ائمه - علیهم السلام - به اجتهاد و تفریع می‌پرداختند. البته جاهایی که دچار شبهه می‌شدند توقف می‌کردند و خود حضرات - علیهم السلام - می‌فرمودند که توقف کنید و به ما رجوع نمایید، که در برخی از روایات علاجیه بدان اشاره شده است.
بنابراین حالت اجتهاد به معنای تفریع، تطبیق و تمسک به عمومات و اطلاقات، به تدریج در میان روات احادیث ایجاد شد و با آموزش خود ائمه - علیهم السلام - مخصوصاً کسانی که در مناطق دورتری بودند که دسترسی به امام - علیه السلام - برای آنان مقدور نبود، برای این کار گماشته شدند و این روند، سبب انتشار مکتب اهل بیت - علیهم السلام - و محبوبیت آنان در همه بلاد اسلامی شده بود و معروف است که در عصر بنی‌عباس، همه جا شعارهای (الرضا من آل محمد - علیه السلام -) مطرح می‌شد که دلیل بر انتشار محبت و ولایت بحق اهل بیت - علیهم السلام - بود و حکام جور بنی‌العباس هم از این واهمه داشتند ولذا ائمه - علیهم السلام - را جلب کرده و نزد خود محبوس می‌نمودند و دنبال وکلای آنها بودند و آنها را تحت نظارت می‌گرفتند تا بتوانند از مخالفت عمومی مردم در امان باشند و در نهایت هم آنها را به شهادت می‌رساندند و بحث نیابت‌ها و نصب وکلا از طرف ائمه - علیهم السلام - در همه بلاد اسلامی از همین جا آغاز شد که مراجعات مالی و فقهی و غیره به دست آنها صورت می‌گرفت.

اما عصر فقه اجتهادی کامل، که در زمان خود ائمه - علیهم السلام - برای کسانی که در دوردست بودند تجویز شده بود، از زمان غیبت کبرا شروع شده است که عصر دوم است و تکوین کلی فقه اجتهادی شیعه مربوط به این عصر است که در ۳۲۹ با وفات نائب چهارم امام زمان - علیه السلام - یعنی علی بن محمد سمری شروع شده است و خود ائمه - علیهم السلام -، هم شیعیان را در تعیین وکلای علمی و یا عملی و ارجاع مردم به آنها برای عصر دوم آماده‌سازی می‌کردند و هم با بیانات عام و خاص، آن را بیان می‌کردند و روایات زیادی در این رابطه آمده است که مردم را ارجاع می‌دادند به فقهاء مکتب خودشان، مانند روایاتی که از حضرت امام هادی - علیه السلام - و امام حسن عسکری - علیه السلام - در مورد برخی از بزرگان روات و فقها، امثال زکریا بن آدم و یونس بن عبدالرحمان و غیره صادره شده و می‌فرمایند (سألت الرضا فقلت انی لا القاک فی کلّ وقت فعمّن آخذ معالم دینی فقال خذ عن یونس بن عبد الرحمان) [۱] به این معنا است که وی معتمَد من می‌باشد و هم توقیع شریف و شفاف، که از بهترین ادله مرجعیت فقهی و ولایت عامه فقهاء مکتب اهل بیت - علیهم السلام - است، از طرف ناحیه مقدسه صادر شده است که روایت اسحاق بن یعقوب است. البته در مورد ایشان توثیق صریحی وارد نشده است ولیکن سند روایت هم قابل اثبات صحت است.
(وَ فِی کتَابِ إِکمَالِ الدِّینِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَام عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ أَنْ یُوصِلَ لِی کتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِیهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْکلَتْ عَلَی فَوَرَدَ التَّوْقِیعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَان- علیه السلام - أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَک اللَّهُ وَ ثَبَّتَک إِلَی أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْحَوَادِث الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِیهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِی وَ کتَابُهُ کتَابِی.) [۲]
خیلی روشن است که این توقیع شریف در صدد مطرح کردن مرجعیت و ولایت مطلقه فقها در عصر غیبت است که بعد از غیبت نقش روات احادیث یعنی فقهای مکتب اهل البیت- علیهم السلام - چقدر برجسته است و آنها حجت مطلقه فتوایی و مراجعاتی و ولایتی مردم از طرف امام - علیه السلام - هستند همانگونه که او حجت مطلقه خدا بر آنان است که تفصیل بحث در این توقیع شریف در جای خود است.

بنابراین عصر دوم از آن زمان غیبت کبرا شروع می‌شود و تا زمان ما استمرار دارد و در ابتدای شکل‌گیری این دور، هم کتب فقه از کتب حدیث جدا می‌شود و هم فقه استدلالی میان فقهای ما باب شده و تنظیم می‌گردد و تعلیم داده می‌شود و هم ادواری را در جهت کمال و رشد طی می‌کند که ما در اینجا می‌خواهیم این ادوار را تشخیص دهیم که به چند دور از تحول فقه اجتهادی قابل تقسیم‌بندی و دوربندی است که البته همانگونه که قبلاً اشاره کردیم نظر به جهات جغرافیایی و یا سیاسی و یا طبقات فقهاء نیست بلکه در این دوربندی تنها نظر به تحولات علمی و فقهی مسائل علم فقه است که ما آن را به شش دور یا تحول اساسی تقسیم‌بندی کرده‌ایم.

بخش بعدی را اینجا ببینید

مرور بخشهای مقاله:

١٣
١٢
١١
١٠
٩
٨
٧
٦
٥
٤
٣
٢
١
٢٥
٢٤
٢٣
٢٢
٢١
٢٠
١٩
١٨
١٧
١٦
١٥
١٤

پانوشت‌ها:
[۱] وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۴۸.
[۲] وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۴۰ (۳۳۴۲۴-۹)

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی هاشمی شاهرودی (با قدری تصرف)

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان