تبیان، دستیار زندگی
هوش هیجانی: تعریف هوش هیجانی نیز همانند هوش شناختی شناور است. این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گلمن (1999) به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحث های بسیاری را برانگیخت. ...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی رحمانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تقویت مولفه میان فردی هوش هیجانی

تقویت مولفه میان فردی هوش هیجانی

دهمین دوره از پروژه‌های دانش‌آموزی تبیان نیز با یاری خداوند و حضور پرشور شما دوستان و علاقه‌مندان به پایان رسید اما کار ما هنوز تمام نشده است! این دوره نیز همچون سال‌های گذشته دوستان بسیاری با ثبت طرح‌ها و ایده‌های خلاقانه خود در منوی"پیشنهاد موضوع" ما را در ارتقای تنوع پروژه‌ها یاری نموده‌اند. هم چون گذشته بر آن شدیم تا با گردآوری این ایده‌های جالب، علاوه بر قدردانی از این دوستان نوآور، زمینه‌ای را برای ایده پروری سایر پژوهشگران علاقه‌مند فراهم آوریم. فراموش نکنید که ما همیشه منتظر طرح‌های جدید شما عزیزان هستیم.

نام ایده: تقویت مولفه میان فردی هوش هیجانی اعضای گروه توسط آموزش مهارت های بین فردی
نام ارائه‌دهنده/دهندگان: مرضیه خاکسار= محبوبه آل احمد= زهرا ضیایی دوستان= آتنا آقا گلی
زمینه و نوع پروژه: روان‌شناسی، جامعه شناسی
درجه سختی: دشوار
نام مدرسه: پژوهشسرا امیرکبیر


هوش هیجانی: تعریف هوش هیجانی نیز همانند هوش شناختی، شناور است. این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گلمن (1999) به گونه‌ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحث‌های بسیاری را برانگیخت. گلمن طی مصاحبه‌ای با جان انیل (1996) هوش هیجانی را چنین تعریف می کند:

«هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم‌های مناسب در زندگی است. توانایی اداره مطلوب خلق و خو و وضع روانی و کنترل تکانش‌هاست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند. هم‌حسی، یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجان‌های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است».

گلمن در همین مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی می گوید: هوش بهر (IQ) در بهترین حالت خود فقط عامل 20 درصد از موفقیت‌های زندگی است. 80 درصد موفقیت‌ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت‌هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهند.
 
بعدها مفهوم هوش هیجانی در سلسله مقاله‌های دانشگاهی که توسط میر و سالوی در سال‌های 1990، 1993، و 1995 ارائه شده، به کار رفت. در نخستین مقاله آن‌ها اولین مدل هوش هیجانی ارائه شد و هوش هیجانی بعدها توسط دانیل گلمن در سال 1995 موضوع اصلی مطالعات روز شد.

البته میر و سالوی وقتی در مقاله 1990 خود هوش هیجانی را به کار بردند، از کارهای قبلی که بر جنبه‌های غیرشناختی مربوط به هوش شده بود آگاهی داشتند. آن‌ها هوش را به عنوان شکلی از هوش اجتماعی دانستند که متضمن توانایی اداره هیجانات شخصی خودمان و دیگران است تا در نتیجه آن بتوانیم آن‌ها را تفکیک کنیم و این اطلاعات را به عنوان راهنمای تفکر و عمل شخصی به کار ببریم (چرنیس، 2001)
 
گلمن برای تبیین هوش هیجانی با تکیه بر کارهای میر و سالوی شروع و متغیرهای زیادی را برای روشن ساختن اجزا هوش هیجانی به آن اضافه کرده است. او ویژگی‌های شخصیتی از جمله خوش‌بینی، پشتکار و توانایی به تعویق انداختن لذت را نیز در این مورد مهم می بیند. او اظهار می دارد «نقش اول من به عنوان نظریه‌پرداز EQ این بود که تئوری مربوط به عملکرد را ارائه دهم که بر مبنای مدل اساسی EQ استوار باشد و آن را طوری انطباق دهم تا سودمندی شخصی فرد را در محیط کار و رهبری پیش‌بینی نماید» (گلمن،2001)


گلمن اجزای هوش هیجانی را در خودآگاهی، خود نظم‌دهی، انگیزه، همدلی و مهارت اجتماعی در شغل می بیند. منظور او از خودشناسی، توانایی تشخیص و درک هیجانات و انگیزش‌های فرد و اثرات آن بر دیگران است. خود نظم‌دهی را توانایی کنترل یا تغییر جهت دادن حالات مخرب و میل به تعویق انداختن اعلام نظر و تفکر قبل از عمل می داند و منظور وی از انگیزه میل وافر به کارکردن و دنبال کردن اهداف با انرژی و پشتکار است. همدلی را توانایی ادراک ظاهر هیجانی و تبحر در رفتار با دیگران مطابق واکنش‌های هیجانی آن‌ها می داند و منظور وی از مهارت اجتماعی، تبحر در اداره کردن و مدیریت رفتار خود و دیگران است تا به توانایی رهبری در گروه و ترغیب دیگران نیز دست یابد.


هوش غیرشناختی یا هیجانی، ابعاد شخصی، عاطفی، اجتماعی و حیاتی هوش را که اغلب بیشتر از جنبه‌های شناختی آن در عملکردهای روزانه موثرند؛ مخاطب قرار می دهد. هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران (خودشناسی و دیگرشناسی)، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد. به عبارت دیگر، «هوش غیرشناختی پیش‌بینی موفقیت‌های فرد را میسر می کند و سنجش و اندازه‌گیری آن به منزله اندازه‌گیری و سنجش توانایی‌های شخص برای سازگاری با شرایط زندگی و ادامه حیات در جهان است». بارآن (1997) پیتر سالوی (1990) ضمن کاربرد اصطلاح سواد هیجانی به پنج حیطه در این مورد اشاره می کند که به توضیح و کارکرد هر یک از آن‌ها اشاره می گردد.

تقویت مولفه میان فردی هوش هیجانی

مولفه‌های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی
هوش هیجانی بنا به نظر بارآن شامل پنج مولفه به شرح زیر است:
 - مولفه درون فردی: توانایی‌های شخص را در آگاهی از هیجان‌ها و کنترل آن‌ها مشخص می کند.
 - مولفه میان فردی: توانایی‌های شخص را برای سازگاری با دیگران و مهارت‌های اجتماعی را بررسی می کند.
- مولفه سازگاری: انعطاف‌پذیری و توان حل مسأله و واقع‌گرایی شخص را بررسی می کند.
 - مولفه اداره یا کنترل تنش‌ها: توانایی تحمل تنش و کنترل تکانه‌ها را بررسی می کند.
 - مولفه خلق و خوی عمومی: نشاط و خوش‌بینی فرد را بررسی می کند.


در حالی که گلمن در توصیف از هوش هیجانی به پنج توانایی اصلی زیر اشاره می نماید:
1- شناخت عواطف شخصی: افرادی که در مورد احساسات خود اطمینان و قطعیت دارند بهتر می توانند زندگی خود را هدایت کنند.
2- به کارگیری درست هیجان‌ها: یعنی قدرت تنظیم احساسات خود. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیف‌اند، دائماً با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبان‌اند. در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت بسیار بیشتری می توانند ناملایمات را پشت سر بگذارند.
3- برانگیختن خود: افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده می گیرند بسیار مولد و اثر بخش خواهند بود. برای تسلط به نفس خود و برای خلاق بودن لازم است سکان رهبری هیجان‌ها را در دست گرفت.
4- شناخت عواطف دیگران: همدلی، یکی از مهارت‌های اساسی است. کسانی که از همدلی بالایی برخوردار باشند به علایم اجتماعی ظریفی که نشان‌دهنده نیازها یا خواسته‌های دیگران است توجه بیشتری نشان می دهند. این امر توان آن‌ها را در حرفه‌های که مستلزم مراقبت و توجه به دیگران است موفق می سازد.
5- حفظ ارتباطات: بخش عمده‌ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف دیگران است. این افراد در کنش متقابل آرام با دیگران، به خوبی عمل می کنند و مقبول جامعه‌اند.


مهارت‌های بین فردی:
امروزه در ادبیات روانشناسی، تلاش بسیاری برای تعریف ((مهارت‌های ارتباطی)) شده است. برای پی بردن به این مفهوم، تعاریف برخی از نظریه پردازان را مرور می کنیم:
 مک گوایر و پریستلی (1981)، می گویند: مهارت‌های ارتباطی-اجتماعی به رفتارهایی گفته می شود که شالوده ارتباط‌های موفق و رودررو را تشکیل می دهند (فیروزبخت،1377، ص 12). کلی (1912) می گوید مهارت ارتباطی همان رفتارهای معین و آموخته شده ای است که افراد در روابط میانفردی خود، برای کسب تقویت‌های محیطی یا حفظ آن‌ها انجام می دهند (همان، ص 12).

هارجی (1986) می گویند: مهارت‌های ارتباطی-اجتماعی مجموعه ای از رفتارهای هدفمند، به هم مرتبط و متناسب با وضعیت است که آموختنی بوده و تحت کنترل فرد مب باشد (همان، ص 12). در تعریف اشلانت و مک فال (1985) مهارت ارتباطی همان فرآیندهای مرکبی است که فرد را قادر می سازد به گونه ای رفتار کند که دیگران اورا با کفایت تلقی کنند پس مهارت‌ها، توانایی‌های لازم برای انجام رفتارهای هدفمند و موفقیت آمیزند (فیروزبخت،1377، ص 12). قربانی (1384، ص 21) مهارت‌های ارتباطی را مجموعه ای از رفتارهایی می داند که کیفیت ارتباط فرد با فرد را مشخص می کند.


با بیان این تعاریف در مورد مهارت‌های ارتباطی، می توان نتیجه گرفت، مهارت‌های ارتباطی، روش‌ها وشیوه های ضروری برای یک زندگی سالم و سازنده‌اند. این مهارت‌ها، مجموعه ای از توا نایی‌ها هستند که سبب سازگاری ما با دیگران وشکل گیری رفتارهای مثبت و مفید می گردند. این توانای ها ما را قادر می سازد نقش مناسب خود را در جامعه به خوبی ایفا نماییم، بی آنکه به خود یا دیگران آسیب برسانیم.

بنا بر این، کسی دارای مهارت ارتباطی است که با دیگران طوری ارتباط برقرار کند که بتواند به حقوق، الزامات، رضایت خاطر ویا انجام وظایف خود در حد معقولی دست یابد، بی آنکه حقوق، الزامات، رضایت خاطر یا وضایف دیگران را نادیده بگیرد، ودر عین حال بتواند در این موارد مبادله ای باز و ازاد با دیگران داشته باشد.


ارتباط‌های کلامی
ارتباط کلامی، شامل کلماتی است که بر زبان می آوریم؛ برای مثال، جذاب بودن محتوای کلام، تهدید آمیز نبودن آن، شور انگیز بودن مو ضوع صحبت، قابل فهم بودن کلام و...... که باعث تسهیل ارتباط می گردد، از این دست است در واقع به مجموع روابطی که از طریق سخن و گفت و گو حاصل می شود ارتباط کلامی می گویند.

برای اینکه در روابط خود موفق شویم باید از کلمات، با دقت استفاده کنیم. هر کلمه ای احساسات، عواطف خواص و عملکرد متفاوتی را در افراد بر می انگیزد. اگر کلمات در مان مناسب خود به کار برده شوند به سرعت بر جسم و روح افراد تأثیر می گذارند. بیان الفاظ دلپذیر و موزون، موجب می شود شخص مقابل با متانت به سخن ما گوش فرا دهد.

اما عبارت‌های مغرضانه و کینه جویانه اغلب خشم فرد دیگر را بر می انگیزد و اورا به جبهه گیری دعوت می کند و در نهایت روابط را به دشمنی و تعارض و نبرد می کشاند.


روش پژوهش:

در پژوهش حاضر دانش آموزان به بررسی تقویت مولفه میان فردی هوش هیجانی اعضای گروه توسط آموزش مهارت‌های بین فردی پرداختند، آن‌ها جهت دستیابی به اهداف پژوهش علاوه برمطالعات کتابخانه ای از تعدادی پرسشنامه جهت تحلیل کار استفاده کردند.

مهارت‌های کسب شده

آشنایی با شیوه انجام پژوهش
آشنایی با مفاهیم هوش هیجانی و مهارت‌های فردی

بخش پژوهش های دانش آمومزی تبیان، تهیه: مهدی رحمانی

تنظیم: نسرین صادقی