فقهشناسی (۱۶)
پای درس استاد سید محمود هاشمی شاهرودی
بخش قبلی را اینجا ببینید
تاریخ فقه و ادوار تکاملی آن (ادامه)
بحث سوم: تکوین علم فقه و ادوار آن
بحث سوم، در تاریخ تکوین علم فقه و مراحل و أدوار تکامل آن است. ادوار علم فقه را به گونههای مختلفی تقسیم میکنند و کتب زیادی در ادوار فقه در سالهای أخیر نگاشتهاند و دورههای فقه شیعه را تقسیمبندی کرده و از آنجا که جهت مورد بحث، نزد محقق، فرق میکند، آن دورهها را از زوایای مختلفی مورد بحث قرار دادهاند: گاهی منظور از آن، ادوار تشکیل حوزههای علمیه فقه است مثل حوزههای بغداد، حله، جبل عامل، نجف و اصفهان و همچنین جاهایی که فقهای شیعه حوزه تأسیس کردهاند که این یک نگاه است. گاهی مراد از تقسیمبندی، نگاه سیاسی و اجتماعی است که حوزهها، در عصرِ کدام حکومتها و حکام گسترش یافتهاند. و گاهی نظر به مکتبهای فقهی است که ایجاد شده و مضمحل شده است. و گاهی هم منظور بیوگرافی فقهاء و تاریخ طبقات فقها است نه فقه و کتابهایی را در رابطه با طبقات الفقهاء و المجتهدین تدوین نمودهاند.
موارد فوق، جهات مختلفی است [از] تقسیم ادوار فقه و تاریخ آن، لیکن ما در این بحث به ادوار و تاریخ فقه از این جهات نظر نداریم، بلکه مقصود در این تقسیمبندی، ادوار حرکت و تکامل علم فقه است؛ اولا: در چه زمانی علم فقه به عنوان علمی مستقل از روایات، تکوین یافته است. ثانیاً: این علم در تکامل و توسعه محتوایی خودش چه سیری را طی کرده است و چند مرحله برای این توسعه محتوایی قابل ذکر است زیرا که معمولاً علوم در سیر زمان به دست برخی از علما و أهل آن فن و آن علم، یک تحول و توسعه فوق العاده نسبت به حرکت قبلیش پیدا میکند و یک گام بسیار بلندی رو به جلو بر میدارد که آن را یک دور محسوب میکنیم. در اینجا هم باید دید کجاها و در چه مقطعهایی از تاریخ علم فقه، که حدود ۱۲۰۰ سال بر آن میگذرد، یک تحول بزرگ در آن ایجاد شده است به طوری که مابعد این مرحله و ماقبلش اختلاف چشمگیری پیدا کرده است. بنابراین ادوار مورد نظر، مربوط به تاریخ خود مسائل فقهی و محتوای آنها است و ناظر به تحولات و توسعههای فقهی است که در خود این علم و به دست فقهای مهم ایجاد شده است، بدون نظر به اختلافات و ادوار جغرافیایی یا سیاسی و غیره. حال بر این اساس اگر ما بخواهیم تاریخ کل فقه - به معنای شریعت اسلام - را مد نظر بگیریم، باید این تاریخ را به دو عصر تقسیم کنیم: یکی عصر تشریع و صدور احکام شرعی و یکی هم عصر تکوین علم فقه که در آن عصر، این احکام مدون شده و به شکل کتابهای فقهی و یا حدیثی ـ که بیانکننده آن تشریعات در عصر اول است ـ درآمده است.
۱ ـ عصر تشریع و صدور بیان شرعی هم در نزد ما با اهل سنت فرق میکند زیرا که عصر بیان تشریع نزد آنها منحصر است به عصر پیامبر - صلی الله علیه وآله - ولی عصر بیان تشریع، نزد امامیه، اوسع است؛ چون ما، ائمه - علیهم السلام - را هم معصوم و بیان کننده تشریعات الهی میدانیم و مانند عصر صدور بیان شرعی ـ عصر پیامبر - صلی الله علیه وآله - قائلیم این عصر تا زمان شروع غیبت کبری، که حدود ۳۲۹ سال میباشد، امتداد پیدا کرده و تا این زمان بیان شرعی صادر میشده ـ همانند بیاناتی که از پیامبر - صلی الله علیه وآله - صادر میشده است ـ یک بحث هم در اینجا وجود دارد که آیا دو عصر از نظر تشریع با یکدیگر فرقی دارند یا خیر؟ زمان پیامبر - صلی الله علیه وآله - عصر تشریع بود و در این راستا در وجود مقدس پیامبر - صلی الله علیه وآله - دو صفت متبلور بوده است: ایشان هم از طرف خداوند مبلغ احکام بودند و هم حق تشریع داشتند. مثلاً دو رکعت سوم و چهارم را در نمازهای واجب تشریع کردند و تحریم مسکرات غیر از خمر و یا مقدار دیات و حد شارب الخمر را پیامبر - صلی الله علیه وآله - تشریع کرده است. دلیل این که پیامبر - صلی الله علیه وآله - اینگونه حقی دارد هم، دلالت آیات متعدد قرآن است. مثلاً قرآن میفرماید (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم) و آیات بسیار دیگری در همین مضمون موجود هست؛ حال این بحث است که آیا برای ائمه - علیهم السلام - هم این أمر ثابت است یا آنها تنها مبلغ احکام و تشریعات الهی و یا سنت نبی - صلی الله علیه وآله - هستند البته آنچه از احادیث ائمه - علیهم السلام - صادر شده است معمولاً تبیین تشریعات الهی و یا سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله - است که در زمان و عصر پیامبر - صلی الله علیه وآله - تکمیل شده است. ولی دو-سه روایت در کافی موجود است که دال بر این مطلب است که ائمه اطهار - علیهم السلام - نیز همان شأن رسول الله - صلی الله علیه وآله - را در تفویض أمر تشریع دارا بودند، هر چند شاید اعمال نکرده باشند و در این روایات آمده است که (فَمَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَی رَسُولِه - صلی الله علیه وآله - فَقَدْ فَوَّضَه إِلَیْنَا) که باید دید این تفویض تا چه حدّی است؟ که ما ذیلاً به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
روایت اول: (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَاد عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه - علیه السلام - قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُول إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ رَسُولَهُ حَتَّی قَوَّمَهُ عَلَی مَا أَرَادَ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ فَقَالَ عَزَّ ذِکرُهُ- ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَی رَسُولِهِ - صلی الله علیه وآله - فَقَدْ فَوَّضَه إِلَیْنَا). [۱]
آیه (ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) که مورد استشهاد امام - علیه السلام - میباشد اطلاق دارد و شامل تشریع حکم ثابتی در شریعت غیر از احکام حکومتی و سلطانی هم میشود که در نتیجه همان اختیاری را که پیامبر - صلی الله علیه وآله - داشتند برای ائمه - علیهم السلام - هم ثابت میکند؛ یعنی حضرات، حق تقنین و تشریع را هم دارا بودند و این حیثیت از طرف پیامبر - صلی الله علیه وآله - به ائمه اطهار - علیهم السلام - هم منتقل شده است.
روایت دوم: (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی زَاهِر عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْد عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ النَّحْوِی قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ - علیه السلام - فَسَمِعْتُهُ یَقُول إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیَّهُ عَلَی مَحَبَّتِهِ فَقَال وَ إِنَّک لَعَلی خُلُق عَظِیم ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه وَ ما نَهاکمْ عَنْه فَانْتَهُوا وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ نَبِی اللَّهِ فَوَّضَ إِلَی عَلِی وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّکمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِیمَا بَیْنَکمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَد خَیْراً فِی خِلَافِ أَمْرِنَا)[۲].
در برخی از همین روایات تفویض به پیامبر - صلی الله علیه وآله -، تشریعات پیامبر - صلی الله علیه وآله - نیز ذکر شده است که شاهد بر آن است که مقصود أعم از تفویض در امور اجرایی و احکام حکومتی و تشریع در شریعت یعنی قراردادن حکم ثابت در دین است مانند تحریم مسکرات و رکعتین سوم و چهارم نمازها و مقدار دیه و مجازات شارب الخمر و غیره که از تشریعات پیامبر - صلی الله علیه وآله -است. بنابراین منظور از تفویض و یا امر و نهی، فقط احکام حکومتی نبوده است.
روایت سوم : (... فَوَّضَ إِلَی نَبِیِّه - صلی الله علیه وآله - فَقَال ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ إِلَی رَسُولِ اللَّه - صلی الله علیه وآله - فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَیْنَا)[۳] ظاهر این احادیث، هم احکام حکومتی است که معمولاً متغیر هستند و هم احکام ثابت تشریعی را در بر میگیرد که قطعاً برای پیامبر - صلی الله علیه وآله - این اختیار، ثابت بوده و واقع نیز شده است و مواردش هم کم نیست و از این روایات استفاده میشود چنین صلاحیت و منصبی برای ائمه معصومین - علیهم السلام - هم بوده.
البته آنچه عملاً وجود دارد این است که ائمه - علیهم السلام - دنبال این بودند که احکام شرعی تکمیل شده در عصر پیامبر - صلی الله علیه وآله - را بیان کنند که بر این اساس میتوان عصر پیامبر - صلی الله علیه وآله - را عصر تشریع و عصر ائمه اطهار - علیهم السلام - را عصر صدور بیان شرعی معرفی کنیم. عصر پیامبر - صلی الله علیه وآله -۲۳ سال طول کشید که هم قرآن در آن عصر جمعآوری و ضبط شد و برخلاف تصور موجود نزد برخی، سورههای قرآن در عصر خود پیامبر - صلی الله علیه وآله - و به دستور ایشان توسط امیرالمومنین - علیه السلام - مشخص و جمعآوری شد و خود ایشان هر آیهای را در سورهای قرار میدادند و امیرالمومنین - علیه السلام - جامع اصلی کتاب خدا و قرآن کریم بودند و سنت هم تبلیغ شد ولی وارث کل شریعت و دین ائمه - علیهم السلام - یعنی امیرالمومنین - علیه السلام - و حضرت فاطمه – سلام الله علیها - و حسنین - علیهما السلام - بودند و تنها کسانی که پیامبر - صلی الله علیه وآله - کل علوم و میراث نبوت خود را به وی تعلیم داده و منتقل کردهاند، امیرالمومنین - علیه السلام - و سپس عترت پیامبر - صلی الله علیه وآله - بودند و احادیث زیادی در این رابطه از طرق فریقین آمده است و در حدیث زیبابی، حضرت أمیرالمومنین - علیه السلام - به چشمهای از این ارتباط اشاره کرده است:
(...وَ قَدْ کنْتُ أَدْخُلُ عَلَی رَسُولِ اللَّه - صلی الله علیه وآله - کلَّ یَوْم دَخْلَةً وَ کلَّ لَیْلَة دَخْلَةً فَیُخْلِینِی فِیهَا أَدُورُ مَعَهُ حَیْثُ دَارَ وَ قَدْ عَلِمَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّه- صلی الله علیه وآله -ِ أَنَّهُ لَمْ یَصْنَعْ ذَلِک بِأَحَد مِنَ النَّاسِ غَیْرِیفَرُبَّمَا کانَ فِی بَیْتِی یَأْتِینِی- رَسُولُ اللَّه - صلی الله علیه وآله - أَکثَرُ ذَلِک فِی بَیْتِی وَ کنْتُ إِذَا دَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْضَ مَنَازِلِهِ أَخْلَانِی وَ أَقَامَ عَنِّی نِسَاءَهُ فَلَا یَبْقَی عِنْدَهُ غَیْرِی وَ إِذَا أَتَانِی لِلْخَلْوَةِ مَعِی فِی مَنْزِلِی لَمْ تَقُمْ عَنِّی فَاطِمَةُ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَنِیَّ وَ کنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِی وَ إِذَا سَکت عَنْهُ وَ فَنِیَتْ مَسَائِلِی ابْتَدَأَنِی فَمَا نَزَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص آیَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِیهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَی فَکتَبْتُهَا بِخَطِّی وَ عَلَّمَنِی تَأْوِیلَهَا وَ تَفْسِیرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْکمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ یُعْطِیَنِی فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِیتُ آیَةً مِنْ کتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَیَّ وَ کتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِی بِمَا دَعَا وَ مَا تَرَک شَیْئاً عَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ حَلَال وَ لَا حَرَام وَ لَا أَمْر وَ لَا نَهْی کانَ أَوْ یَکونُ وَ لَا کتَاب مُنْزَل عَلَی أَحَد قَبْلَهُ مِنْ طَاعَة أَوْ مَعْصِیَة إِلَّا عَلَّمَنِیهِ وَ حَفِظْتُهُ فَلَمْ أَنْسَ حَرْفاً وَاحِداً ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی صَدْرِی وَ دَعَا اللَّهَ لِی أَنْ یَمْلَأَ قَلْبِی عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُکماً وَ نُوراً فَقُلْتُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مُنْذُ دَعَوْتَ اللَّهَ لِی بِمَا دَعَوْتَ لَمْ أَنْسَ شَیْئاً وَ لَمْ یَفُتْنِی شَیُْءٌ لَمْ أَکتُبْهُ أَ فَتَتَخَوَّفُ عَلَیَّ النِّسْیَانَ فِیمَا بَعْدُ فَقَالَ لَا لَسْتُ أَتَخَوَّفُ عَلَیْک النِّسْیَانَ وَ الْجَهْل.)[۴]
و آنچه را که امیرالمومنین - علیه السلام - بیان میکنند که املاءات رسول الله - صلی الله علیه وآله - و نوشتن ایشان بوده، به کتاب علی معروف گردیده است که همین کتاب نیز در دست ائمه - علیهم السلام - موجود بوده است و حتی در مقابل مخالفین خود به این کتاب استشهاد میکردند تا بدانند که آنچه را از احکام و معارف بیان میکنند متلقی از رسول الله - صلی الله علیه وآله - است و روایات متواتری از طریق فریقین آمده است که نزد ائمه - علیهم السلام - امام باقر- علیه السلام - و امام صادق - علیه السلام - این کتاب و این صحیفه موجود بوده است و آن را به خیلی از صحابه خود و دیگران نشان میدادند.
روایت اول: نجاشی میفرماید (أخبرنا محمد بن جعفر قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعید عن محمد بن أحمد بن الحسن عن عباد بن ثابت عن أبی مریم عبد الغفار بن القاسم عن عذافر الصیرفی قال : کنت مع الحکم بن عتیبة عند أبی جعفر - علیه السلام - فجعل یسأله و کان أبو جعفر - علیه السلام - له مکرما فاختلفا فی شی فقال أبو جعفر - علیه السلام - یا بنی قم! فأخرج کتاب علی فأخرج کتابا مدروجا عظیما و فتحه (ففتحه) و جعل ینظر حتی أخرج المسألة، فقال أبو جعفر- علیه السلام - هذا خط علی - علیه السلام - و إملاء رسول الله - صلی الله علیه وآله -، و أقبل علی الحکم و قال: یا (أ) با محمد اذهب أنت و سلمة و أبو المقدام حیث شئتم یمینا و شمالا فو الله لا تجدون العلم أوثق منه عند قوم کان ینزل علیهم جبرئیل - علیه السلام -)[۵]. حضرت - علیه السلام - میفرماید اگر علم پیامبر- صلی الله علیه وآله - و سنت پیامبر- صلی الله علیه وآله - را میخواهید باید از ما بگیرید و در روایات ما، هم عنوان کتاب علی- علیه السلام -آمده است و هم عنوان صحیفه و جامعه، که صحیفه نسبت به حضرت زهرا – سلام الله علیها - نیز آمده است و در برخی از روایات آمده است که بعد از فوت رسول الله - صلی الله علیه وآله - جبرئیل بر ایشان حدیث میخوانده و مطالبی را انشاء میکردند و حضرت آنها را نوشته است.
روایت دوم: (حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ بَکرِ بْنِ کرِب قَالَ: کنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ - علیه السلام -فَسَمِعْنَاهُ یَقُولُ أَمَا وَ اللَّهِ عِنْدَنَا مَا لَا نَحْتَاجُ إِلَی النَّاسِ وَ إِنَّ النَّاسَ لَیَحْتَاجُونَ إِلَیْنَا إِنَّ عِنْدَنَا الصَّحِیفَةَ سَبْعُون ذِرَاعاً بِخَطِّ عَلِی وَ إِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّه - صلی الله علیه وآله - وَ عَلَی أَوْلَادِهِمَا فِیهَا مِنْ کل حَلَال وَ حَرَام وَ إِنَّکمْ لَتَأْتُونَنَا فَتَدْخُلُونَ عَلَیْنَا فَنَعْرِفُ خِیَارَکمْ مِنْ شِرَارِکم)
روایت سوم: (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنِ مُحَمَّد عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِید عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیر قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّه - علیه السلام - یَا أَبَا مُحَمَّد إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُون ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّه - صلی الله علیه وآله - إِمْلَاءٌ مِنْ فَلْقِ فِیهِ وَ خَطَّهُ عَلِی - علیه السلام - بِیَمِینِهِ فِیهَا کلُ حَلَال وَ حَرَام وَ کلُّ شَی یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ حَتَّی الْأَرْشُ فِی الْخَدْشِ)[۶]
٢- و أما عصر دوم که عصر بیان و صدور سنت از معصومین - علیهم السلام - است هم تا سال ۳۲۹ هجری که سال وقوع غیبت کبری است طول کشید و ائمه - علیهم السلام - در این مدت مدید نقش مهمی در بیان معارف اسلام و احکام شریعت داشتند هم برای عامه و هم برای خاصه و یاران خود و آنان را امر میکردند که این احکام و احادیث و معارف را حفظ و ثبت و ضبط کنید و بنویسید که اینها میراث گرانبهای نبوت و تفصیل دین خدا است و بایستی در راه حفظ شریعت اسلام از هر تحریف و دستبردی باقی بماند که همین کار هم شد مخصوصاً این که ائمه - علیهم السلام - از زمان امام سجاد - علیه السلام - تا به زمان امام رضا - علیه السلام - زحمات زیادی را در این راه متحمل شدند که به سرانجام رسید و اسلام و معارف اصلی آن را حفظ کردند و در علوم و فنون مختلف اسلامی شاگردان، علما و فقهاء بزرگوار تربیت کردند و تأکید میکردند که احادیث را، هم ضبط کنند و هم به دیگران منتقل کنند و این میراث را منتشر نمایند و این کار را هم کردند تا دست حکام جائر باز نباشد و هر حکمی را دلخواه هوی و هوسها و ظلمایشان صادر نکنند فلذا این دوران وسط، در تاریخ و سیره ائمه معصومین - علیهم السلام - دوران فوقالعادهای است در انتشار معارف اسلام از طریق اهل البیت - علیهم السلام - که البته شروع آن از خود امیرالمومنین - علیه السلام - و اصحابش بوده است مخصوصاً عصر امام باقر - علیه السلام - و امام صادق - علیه السلام - رونق و عظمتی برای نشر احادیث و روایات آنها ایجاد شد که همه اذعان داشتند که اینها قلههای علم و معارف دین هستند و از همه بیشتر و بهتر بر سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله - واقف هستند و آن را نشر میدهند و به اقرار خود علما و فقهای مذاهب دیگر، این امر در تاریخ ثبت شده است که به برخی از کلمات آنها اشاره میکنیم:
(یقول عبد الله بن عطاء المکی: ما رأیت العلماء عند أحد أصغر منهم عند أبی جعفر- یعنی الباقر علیه السلام- و لقد رأیت الحکم بن عتبة مع جلالته فی القوم بین یدیه کأنّه صبی بین یدی معلّمه)[۷]
(و قال أیضاً: انّ رجلًا سأل ابن عمر عن مسألة فلم یدر بما یجیبه فقال: اذهب إلی ذلک الغلام فسله و أعلمنی بما یجیبک- و أشار به إلی محمّد بن علی الباقر علیه السلام- فسأله و أجابه فرجع ابن عمر فأخبره، فقال ابن عمر: انّهم أهل بیت مفهّمون.)[۸]
و خیلی از بزرگان عامه در عصر صادقین از روات احادیث آنها شدند و رهبران و ائمه مذاهب اربعه مستقیماً یا بالواسطه در محضر درس ائمه - علیهم السلام - شاگردی نمودند.
برخی از روایان معروف آنها عبارتند :
(شهاب الزهری المدنی و أیّوب السجستانی و یحیی بن سعید الأنصاری المدنی و أبو حنیفة النعمان بن ثابت الکوفی و سفیان بن سعید بن مسروق الثوری و سفیان بن عیینة الکوفی محدّث الحرم المکی و مالک بن أنس الأصبحی و عبد الملک بن عبد العزیز بن جریح القرشی و شعبة بن الحجاج البصری و غیرهم).[۹]
و اینها بجز صحابه و تابعین هستند که قبلاً اشاره کردیم عمده آنان شاگردان امیرالمومنین - علیه السلام - و شیعه او بودهاند و در هر مقطعی از دوران زندگی ائمه - علیهم السلام - علما و صحابه بودند که علوم را از ائمه - علیهم السلام - اخذ میکردند. مالک بن انس میگوید:
(مالک بن أنس یقول: اختلفت إلیه زماناً فما کنت أراه إلّا علی احدی ثلاث خصال: إمّا مصلّ و إمّا صائم و إمّا یقرأ القرآن و یقول أیضاً: ما رأت عینی أفضل من جعفر بن محمّد فضلًا و علماً و ورعا)[۱۰].
(و قد ألّف أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید المعروف بابن عقدة کتاباً بأسماء الرجال الذین رووا عن الصادق- علیه السلام - و عدّ أربعة آلاف رجل، و أخرج فیه لکلّ رجل الحدیث الذی رواه)[۱۱]
و مرحوم شیخ طوسی - رحمه الله - در کتاب رجالش بیش از پنج هزار راوی از برای ائمه اطهار - علیهم السلام - نام میبرد و عدد روایان از هر امام را به ترتیب از زمان امیرالمومنین - علیه السلام - تا امام زمان - علیه السلام - بیان میکند.
روایهای از ائمه - علیهم السلام - به این ترتیب است:
امیرالمومنین - علیه السلام -: ۴۴۲ راوی
امام حسن - علیه السلام -: ۴۲ راوی
امام حسین - علیه السلام -: ۱۰۹روای
امام سجاد - علیه السلام -: ۱۷۳
امام باقر - علیه السلام -: ۴۶۶
امام صادق - علیه السلام -: ۳۲۱۷
امام کاظم - علیه السلام -: ۲۷۲
امام رضا - علیه السلام -: ۳۱۷
امام جواد - علیه السلام -: ۱۱۳
امام هادی - علیه السلام -: ۱۸۳
امام حسن عسکری - علیه السلام -: ۱۰۳
امام زمان - علیه السلام -: ۵۲ روای
که این روایها در همه فنون از ائمه - علیهم السلام - علوم و احادیث نقل کردند مخصوصاً فقه و آن اصول اربعمائه که گفته میشود برخی از کتب و رسالههایی است که هر راوی احادیث خودش را از ائمه - علیهم السلام - گرفته و نوشته است که بعداً اکثراً آنها را مرحوم کلینی - رحمه الله - و صدوق - رحمه الله -و شیخ طوسی - رحمه الله - در کتب اربعه (کافی، فقیه، تهذیب و استبصار) جمعآوری کردهاند البته اینها در رابطه با احکام شرعی بوده و سایر احادیث صادر شده از آنان در معارف و علوم دیگر بیش از آن بوده است که برخی از آنان در مجامع دیگر جمع آوری شده است.
بخش بعدی را اینجا ببینید
پانوشتها:
[۱] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص۲۶۸).
[۲] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص۲۶۵.
[۳] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص۲۶۶.
[۴] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص۶۴.
[۵] رجال النجاشی، ص۳۶۰.
[۶] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، ج۱، ص۱۴۲.
[۷] موسوعة الفقه الإسلامی طبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ج۱، ص۴۰.
[۸] موسوعة الفقه الإسلامی طبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ج۱، ص۴۰.
[۹] موسوعة الفقه الإسلامیطبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ج۱، ص۴۰.
[۱۰] موسوعة الفقه الإسلامیطبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ج۱، ص۴۱.
[۱۱] موسوعة الفقه الإسلامیطبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ج۱، ص۴۲.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی هاشمی شاهرودی