رویهها و ملاحظات روزنامه نگاری
یکی از انواع مصاحبه که گاهی مطبوعات ما را دچار چالش میکند، مصاحبه تلفنی است. به نظر میرسد که انجام چنین مصاحبه هایی غیر قابل انکار باشد اما در برخی موارد دیده شده که با شخصی به جای شخص دیگری مصاحبه شده است. با توجه به شرایط موجود در رسانه های ما نظر شما دربارهی این نوع استفاده از مصاحبه چیست؟ آیا از این نوع مصاحبه به شکل درستی استفاده میشود؟
مقدمهای که شما گفتید، درست است. یکی از شیوه های گرفتن مصاحبه، استفاده از تلفن است و فی نفسه ایرادی ندارد. مصاحبه تلفنی یکی از تکنیک های مرسوم روزنامهنگاری است، اما به این معنی نیست که گپ و گفتی انجام بدهیم و دو خطی بگیریم و از آن دو خط مطلبی تولید کنیم. چه در زمان مصاحبه حضوری، چه مصاحبه تلفنی و چه مصاحبه مکتوب باید تمام قواعد مصاحبه را رعایت کنیم.
یکی از مقدمات لازم این است که شما مصاحبه شونده را خوب بشناسید. در موضوع مصاحبه این جزو قاعده هاست و هر چهقدر بیشتر مصاحبهشونده را بشناسید، طبعا مصاحبه شما دقیقتر و جذابتر از آب در میآید. کما این که شناخت بهتر سوژه و موضوع هم جزو شرایط لازم مصاحبه است. اتفاقی که الان رخ داده، این است که دوستان فهرستی از شماره تلفن را تهیه میکنند و مقابل آن تخصص یا تخصص احتمالی افراد را مینویسند و وقتی سوژه به آنها داده میشود تنها به آن شماره تلفن و تخصص نگاه میکنند و تلفن میزنند.
در این میان موبایل هم ماجرایی شده است. شما در مجلس ختم، عروسی یا در روز تعطیل در حال استراحت هستید. همکاران روزنامه نگار، بخصوص جوانان به خودشان اجازه میدهند در هر ساعتی شماره شما را بگیرند و بدون این که شما را بشناسند و بدتر از آن، بدون این که موضوع را خوب بشناسند؛ بی مقدمه شروع میکنند به سوال کردن. چون نه شما را می شناسند نه موضوع را، هنگام پیاده کردن مصاحبه جملات پراکنده ای را کنار هم قرار میدهند. وقتی که شما بافت جملات را از هم جدا میکنید، جملات بی سر و ته و بی معنی میشوند. متاسفانه بعضی ها بخش هایی از مصاحبه را براساس استنباط شخصی خودشان منتشر میکنند و خیلی مواقع این اتفاق سبب بی اعتباری مصاحبه شونده بخت برگشته نزد مخاطب میشود.
یکی از اتفاقهای بسیار بد در مصاحبه تلفنی این است که شما با فرد دیگری مصاحبه کنید و فکر کنید که با شخص مورد نظر خود مصاحبه کردهاید. این اتفاق برای خود من هم افتاده است. یکی از مجلات درباره موضوعی، مقاله ای با نام من منتشر کرده بود؛ در حالی که نه من آن مقاله را نوشته بودم، نه با من دربارهی آن موضوع صحبت شده بود و نه مباحث مورد اشاره، موضوعی بود كه من در زندگی ام به آن پرداخته باشم. وقتی پیگیری کردم متوجه شدم آن مجله با یكی دیگر از همكاران مصاحبه کرده بود و مصاحبه تلفنی با ایشان را تبدیل به مقاله و مقاله را به نام من منتشر كرده بود.
به هر حال به سراغ تلفن رفتن برای حل همه مسایل و بلند نشدن از پشت میز، حالا با هر توجیهی باشد، این اتفاقها را در فضای فعالیت مطبوعاتی زیاد كرده است. بعضیها که چنین بلاهایی سرشان میآید حساسترند، آن را بیان میکنند و بعضیها هم كه حساسیت کمتری دارند و از خیر مطرح كردن آن میگذرند. به همین دلیل مصاحبه تلفنی به نظر من نماد روزنامه نگاری سردستی است. نه روی موضوع عمیق هستید نه روی مصاحبه شونده و فکر میکنید باید صفحهای پر شود. در حقیقت هدف عموم این مصاحبه ها هم این است كه از مصاحبه شونده به عنوان یک پُرکننده (filler)، استفاده ابزاری میشود تا فقط صفحهای تهیه شده باشد.
به نظر میرسد خبرنگار تا حدودی تاثیرپذیر از شرایط رسانه و تحریریه ای باشد که در آن فعالیت میکند. آیا میتوان گفت این شرایط است که باعث میشود مثلا خبرنگار مصاحبه ای کند که نه با مصاحبه شونده اش آشنایی و نه احاطه زیادی بر موضوع مصاحبه دارد و هدفش از مصاحبه گرفتن پر کردن صفحه روزنامه باشد. سردبیر در این زمینه چه نقشی دارد؟
روزنامه جایی نیست که شما بگویید من برای یاد گرفتن به آنجا میروم. درست است آدم از هر محیطی باید یاد بگیرد، ولی نقطه عزیمت این نیست که شما آغاز فرایند فراگیری روزنامه نگاریتان شروع كار در روزنامه باشد و یادگرفتن را در روزنامه شروع كنید. نقطه عزیمت باید این باشد که شما ابتدا بیرون تحریریه چیزهایی را بیاموزید، شروع كارتان در روزنامه رسما به عنوان كارآموز زیر نظر یك خبرنگار ارشد باشد، و پس از كسب مهارتهای لازم یك خبرنگار تلقی شوید.
در بعضی از رسانههای ما شرایط به گونهای است که اشاره کردم.
این اشتباه است که پیکر روزنامه جایی بشود تا فردی که تازه شروع به یادگرفتن کرده، در نقش فعال اصلی ظاهر شود. شما وقتی وارد روزنامه میشوید حتما باید در دو حوزه دانش حداقلی داشته باشید؛ یکی در حوزه روزنامه نگاری و دیگری در زمینهای که روزنامه نگاری میکنید. روزنامهها و رسانه های معتبر بدون این دو دانش حتی شما را به عنوان كارآموز هم استخدام نمیكنند، چه برسد كه مسوولیت مهمی را برعهده شما بگذارند و تازه در حین اجرا كار را یاد بگیرید. یعنی روز اول وارد تحریریه بشوید و بدون داشتن دانش دربارهی کار روزنامه نگاری و مثلا حوزهی هنر بروید و خبر تولید کنید. اگر چنین شیوه ای باشد، اشکال بسیار بزرگی است. البته من واقعا فكر نمیكنم روند كار در تحریریه های ما به این نابسامانی باشد. آنچه وجود دارد، این است که همکاران ما وقتی وارد کار روزنامه میشوند، دانش اندکی در حوزهی روزنامه نگاری دارند و معمولا در زمینهی دیگر دانشی ندارند و به اتکا به دانش اندک و محدود روزنامه نگاری وارد میشوند. این یک پاشنه آشیل خیلی بزرگ است. به همین دلیل در بسیاری از کشورهای دنیا دوره های کارآموزی حرفهای را پیشبینی کردهاند. شما در ابتدا باید چند ماه زیر نظر یک خبرنگار کار کنید و مطالبتان را این خبرنگار ارشد عبور دهد. علاوه بر این شما باید دانشی هم در یك حوزه خاص داشته باشید. اگر نداشته باشید این طور میشود که شمار ا مأمور میكنند تا امروز درباره یخ گزارش تهیه کنید، فردا دربارهی معلمان، پس فردا دربارهی کمبود گوجه فرنگی و روز دیگر درباره این که ایران میخواهد ماهواره به فضا بفرستد، گزارش بنویسید. این شرایط در نهایت به پایانهای تلخ میانجامد.
برخی معتقدند در گذشته هر کسی به راحتی نمیتوانست در یک روزنامه مطلب منتشر کند اما امروزه این کار راحتتر صورت میگیرد. مثلا شاید قبلا یک خبرنگار تازه کار به راحتی نمیتوانست در یک روزنامه یادداشت بنویسد. آیا شما با این موضوع موافقید؟
اولین یادداشتی که از من در روزنامه کیهان منتشر شد، درباره قیمت نفت بود. وقتی الان به آن فکر میکنم خنده ام میگیرد. من هفده سالم بودم این یادداشت را نوشتم و موضوع دربارهی زکی یمانی بود. من این مطلب را نوشتم و دبیر سرویس اقتصادی هم آن را اصلاح کرد. نگفت مطلب خیلی خوبی است ولی مطلبی بود که با استانداردهای او هماهنگ بود و منتشر شد. فکر کنید در هفده سالگی یک نفر مطلبی دربارهی نفت بنویسد و زکی یمانی، وزیر نفت عربستان را مخاطب قرار دهد و بگوید بحث های او اشتباه بوده است. حالا هم این طور نیست هر کسی از راه رسید و مطلبی داد سردبیر آن را چاپ کند. چنین خبری نیست. در سایت شما این طور است؟
خیر، اما مصداقهایی از این شرایط را میتوانیم ببینیم.
به هر حال میخواهم بگویم به نظر من در جریان اصلی کار دو اشتباه اصلی داریم. یک، دانش تخصصی در میان همکاران ما پایین است. ما همکار روزنامه نگاری که اقتصاد، نفت، ورزش، مسایل اجتماعی یا شهر را خوب بشناسد، کم داریم. مثلا خیلی کم میتوانیم افرادی را پیدا کنیم و بگوییم این فرد در موضوع ترافیک یا آلودگی محیط زیست مسلط است یا کسی دربارهی پسماند زباله مطالعه کرده است یا نسبت به موضوع بودجه، سینما و تلویزیون احاطه دارد.
شما معتقدید فضای روزنامه نگاری کشور ما خیلی با گذشته تفاوتی ندارد؟
من معتقدم روزنامه نگاری ما بعد از انقلاب نسبت به قبل انقلاب بهتر شده است.
هم از نظر کیفی و هم کمی؟
در هر دو زمینه و ابهامی هم در این رابطه ندارم. این موضوع ارتباطی به دولت و حکومت هم ندارد. به هر حال ما انقلابی را از سر گذراندیم و آدم های فردای انقلاب به هیچ وجه شباهتی به قبل از آن ندارند. در عینحال بر تعداد نشریات و خبرگزاری های ما در مقایسه با آن زمان بسیار افزوده شده و تعداد همكارانمان هم بسیار بیشتر آز آن موقع است. تجربیات داخلی و بینالمللی ما هم متراكمتر شده است. البته كماكان گرفتار انواع معضلات هستیم، و در مقایسه همزمانی، یعنی مقایسه در سطح استانداردهای بینالمللی، اصلا در جایگاه خوبی نیستیم؛ آزادی بیان، آزادی دسترسی به اطلاعات، استقلال تحریری، برخورداری از حقوق و مقررات خاص حرفه روزنامهنگاری و دهها موضوع دیگر كماكان مسائل جدی، حلنشده و باقی مانده ما در عرصه روزنامه نگاری هستند. اما این مسائل و بسیاری مسائل دیگر هم عینا قبل از انقلاب وجود داشتند.
یکی از مشکلات ما این است که روزنامههای ما عمدتا از کسب و کار خود تامین نمیشوند. بنابراین عموم این رسانه ها و نه همگی آنها بر اساس یک سری ملاحظات سیاسی معطوف به قدرت پدیدار میشوند. از همین رو تلاش میکنند آدم های هم سلک و هم فکر خودشان را بیاورند. هیچ کدام از اینها ایراد ندارد ولی آنچه اتفاق میافتد، این است که کیفیت اصلی آدمها را منوط به هم سلک و هم صنف بودن و رابطه داشتن با خود میدانند تا این که دانش تخصصی داشته باشند.
نکته دوم این است که وقتی کسی دانش تخصصی و حرفهای داشته باشد، طبعا قیمتش بالاست و انتظار دارد بتواند از راه شغلش زندگی بگذراند اما آدمهایی که تعلقات سیاسی نقطه عزیمتشان است، خیلی درگیر مسایل اقتصادی نیستند. شما اگر کسی باشید که فوق لیسانس اقتصاد دارید یا بازار نفت را میشناسید و از طرفی روزنامه نگاری هم بلد باشید، حقوقتان چقدر باید باشد؟ رسانه ای حقوق متناسب با شما را نمیدهد چون اساسا بودجه و ساز و کارهایش را این طور تعریف نکرده است. او میخواهد ماموریت سیاسی انجام دهد و برای همین صفحههای اجتماعی، هنری، رسانه و ... بیشتر به نظرش پوشال و پركننده میآیند تا صفحهای بالذاته مهم. در حالی كه این صفحهها و ستونها واقعا مهم هستند و بخش بسیار مهمی از زندگی اجتماعی در ساحتهای غیرسیاسی و مدنی میگذرد. متأسفانه وقتی رویكرد با محتوای سیاسی، حزبی و محتوای غیرسیاسی، غیرحرفهای باشد کیفیت بهشدت پایین میآید و در عین حال بودجهی مناسبی برای كیفیت این صفحهها در نظر گرفته نمیشود.
آیا در پایان نکتهای هست که بخواهید به آن اشاره کنید؟
بارها گفتهام و این حرف من تکراری است. یکی از مهمترین معضلات ما در روزنامهنگاری امروز ایران بیدقتی یا کم دقتی است. این واقعیت را همه ما میدانیم. آن تکه تلخ این است: با وجود این که همه این واقعیت را میدانیم، برای برطرف کردن آن تلاش ویژهای نمیکنیم. برطرف کردن این معضل هم دو راه بیشتر ندارد. یک، همکاران متخصص را جذب کار روزنامهنگاری کنیم و به نظرم متخصص یعنی کسی که حداقل مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد داشته باشد. دوم، به اینها آموزشهای روزآمد روزنامه نگاری بدهیم.
منبع: شفقنا (محمد قاسمی)