تبیان، دستیار زندگی
بیش از چهار سال پیش با کلید خوردن بحران سوریه، آمریکا و هم پیمانان منطقه ای و غربی اش، بر ضرورت تغییر نظام در سوریه و کناره گیری «بشار اسد»، رئیس جمهوری این کشور از قدرت به هر قیمت تاکید داشتند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : قبس زعفرانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بحران سوریه از عرصه میدانی به عرصه دیپلماتیک


بیش از چهار سال پیش با کلید خوردن بحران سوریه، آمریکا و هم پیمانان منطقه‌ای و غربی‌اش، بر ضرورت تغییر نظام در سوریه و کناره گیری «بشار اسد»، رئیس جمهوری این کشور از قدرت به هر قیمت تاکید داشتند.

بشار اسد

اما هم اکنون و پس از گذشت بیش از چهار سال، به نظر می‌رسد، تحولات میدانی سوریه، غرب را به بازنگری جدی در مواضع سابق‌اش واداشته، چون نه وعده تصرف 3 ماهه دمشق و نه سرنگونی نظام مشروع بشار اسد و نه هیچ یک از طرح‌های دیگر آنان، جامه عمل به خود نپوشید.
حفظ انسجام و یکپارچگی نظام در ابعاد اقتصادی و سیاسی، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته میلادی، مشارکت 77 درصدی مردمی در انتخابات و رای 88 درصدی آنان به بشار اسد، وفاداری ارتش و مردم به نظام، پیشرفت‌ میدانی ارتش و نیروهای مسلح سوریه در مناطق مختلف و پیوستن اقشار مختلف مردم در قالب گروه‌های داوطلب مردمی به ارتش و همکاری با آن در مبارزه‌اش علیه تروریسم، عدم موفقیت گروه‌های تروریستی تکفیری و غیر تکفیری مورد حمایت غرب و شیوخ عرب در ماموریت‌های امنیتی محوله به آنها و تبدیل شدن این گروه‌ها به تهدیدی علیه خود غرب و شیوخ عرب، همه و همه از جمله تحولاتی بودند که دشمنان سوریه را به بازنگری در موضع خصمانه‌اش علیه دمشق واداشت.
استفاده از تهدید، فشار و قدرت نظامی و پس از آن نشستن پای میز مذاکره از سر ناچاری، سیاست دیر آشنای غربی‌هاست که پیشتر آن را در قبال جمهوری اسلامی ایران نیز پیش گرفته بودند.
«باراک اوباما»، رئیس جمهور آمریکا پس از صدور بیانیه لوزان در سخنانی که به صورت زنده پخش شد، اعلام کرد که در برابر جمهوری اسلامی ایران سه گزینه بیشتر وجود ندارد: گزینه تحریم، گزینه نظامی و گزینه گفتگو.
وی در ادامه سخنانش گفته بود که تجربه نشان داده است، دو گزینه اول ناکارآمد هستند و چاره‌ای جز گفتگو باقی نمی‌ماند.
با توجه به این رویکرد آمریکا در قبال ایران، به عنوان رهبر محور مقاومت در منطقه و مهمترین حامی سوریه طی بحران این کشور، طبیعی است که غرب به رهبری آمریکا چنین سیاستی را در قبال دیگر اعضای محور مقاومت نیز بکار گیرد و با توجه به تحولات جاری در عرصه میدانی، در عمل شاهد تغییر مواضع غرب و آمریکا در قبال سوریه باشیم.
حدود 3 ماه پیش در اجلاس وزرای خارجه اتحادیه اروپا در بروکسل، برای اولین بار از زمان آغاز بحران سوریه، بیانیه‌ای توسط این اتحادیه منتشر شد که در آن ضمن استناد به گزارش «استفان دی میستورا»، نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه درباره راه حل بحران این کشور، اعلام کرده بود که گروه‌های مخالف سوریه، جزیی از معارضین داخلی سوریه هستند.
این بیانیه در ادامه افزوده بود که این معارضین باید در آینده سیاسی سوریه مشارکت داده شوند تا به این ترتیب اروپا به صورت ضمنی به مشروعیت نظام حاکم در سوریه اذعان و فراتر از آن بر باقی ماندن بشار اسد در قدرت تاکید کند.

با توجه به «برنامه جامع اقدام مشترک» و جمع‌بندی مذاکرات هسته‌ای، غرب به این نتیجه رسیده است که نه تنها در قبال پرونده سوریه، بلکه در قبال تمام  پرونده‌های منطقه‌ای برای مقابله با جریان‌های تکفیری نیازمند گفتگو با ایران است

مهم‌تر از موضع اروپا، موضع واشنگتن و وزیر خارجه‌اش بود که اسفند ماه گذشته طی سخنانی تصریح کرد: «چاره‌ای جز مذاکره با بشار اسد نداریم».
«جان کری» به این ترتیب در سخنانی ادعای پیشین خود مبنی بر اینکه اسد مشروعیت خود را از دست داده و باید از قدرت کنار رود را نقض کرد.
وزیر خارجه آمریکا در ادامه سخنانش گفته بود: «در ‌‌نهایت، ما باید با دمشق مذاکره کنیم. ما همواره مایل به مذاکره در چارچوب توافق ژنو یک بوده‌ایم».
براین اساس می‌توان گفت که آمریکا و هم پیمانان غربی و منطقه‌ایش در صدد یافتن راهی جهت از سرگیری روند دیپلماتیک در پرونده سوریه هستند، چون به تجربه طی این چهار سال به آنها ثابت شد، براندازی نظام در سوریه رویای واهی و غیر قابل تحققی بیش نیست.
با توجه به «برنامه جامع اقدام مشترک» و جمع‌بندی مذاکرات هسته‌ای، غرب به این نتیجه رسیده است که نه تنها در قبال پرونده سوریه، بلکه در قبال تمام  پرونده‌های منطقه‌ای برای مقابله با جریان‌های تکفیری نیازمند گفتگو با ایران است.
البته رسیدن آمریکا و غرب به این نتیجه، به این معنا نیست که الزاماً چنین تصمیمی را اجرا کنند. این خواسته قلبی آنان است تا قادر باشند، درباره هر موضوعی که امنیت رژیم صهیونیستی را به خطر می‌اندازد، گفتگو کنند.
حامیان غربی جریان تکفیری به خوبی می‌دانند، این جریان، خطری بالقوه برای غرب و حامیان منطقه‌ای آنهاست و از دیدگاه آنان، جبهه مقاومت اعم از حزب ‌الله، حماس، جهاد اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، خطری بالفعل را برای آنها تشکیل می‌دهند.

روسیه تاکنون 4 بار، رأی شورای امنیت علیه سوریه را وتو کرده که در تاریخ این کشور بی‌سابقه است

سیاست آمریکا و غرب همواره بر استفاده از خطر بالقوه که در برهه کنونی در جریان‌های سلفی تکفیری نمود پیدا می‌کنند، به عنوان ابزاری موقت و گذرا برای دفع خطر بالفعلی که آنان را تهدید می‌کند، یعنی جبهه مقاومت استناد می‌جوید.
اما تحولات اخیر آنان را به این نتیجه رسانده است که نمی‌توانند روی جریان‌های تکفیری به عنوان ابزاری در جهت غلبه بر محور مقاومت در منطقه تکیه کنند، بلکه با تشکیل امارت‌های اسلامی مورد ادعای این گروه‌ها از جمله «داعش» در رقه سوریه و موصل عراق، این جریان درحال ریشه دواندن در منطقه و تحکیم و تثبیت مواضع خویش در آن است و چیزی نیست که حامیان این گروه‌ها خواهان آن باشند.
برخی رسانه‌ها از واگذاری پرونده سوریه به روسیه سخن گفته بودند، در این خصوص باید گفت که به نظر نمی‌رسد، آمریکا هیچ‌گاه به این خواسته تن دهد.
 روسیه تاکنون 4 بار، رأی شورای امنیت علیه سوریه را وتو کرده که در تاریخ این کشور بی‌سابقه است، این بدین معنا است که روسیه در سیاست‌ خارجی خود در دوره زمامداری «ولادیمیر پوتین»، رئیس جمهوری این کشور چرخش نشان داده و از سیاست همسویی و همکاری با غرب به سیاست رو‌یارویی با غرب در ارتباط با منافع منطقه‌ای و بین المللی و موضوعات راهبردی‌اش روی آورده است.
در معادلات بین‌المللی، آنچه که امروز از روی آوردن آمریکا به روسیه در پرونده سوریه مشاهده می‌شود، در واقع کمک گرفتن از مسکو برای جبران ناکارامدی دیپلماسی زور و تهدید غرب و درخواست استمداد و یاری طلبیدن غرب برای حل و فصل این پرونده به شکلی آبرومندانه است.
جمهوری اسلامی ایران از ابتدای این بحران جهانی بر راه حل دیپلماتیک تاکید داشت و هم اکنون آمریکا و غرب به نتیجه منطقی ایران در پرونده سوریه رسیده‌اند.
اگرچه این نتیجه‌ دیرهنگام و به قیمت کشته و مجروح شدن صدها هزار شخص بی‌گناه و ویران شدن یک کشور به دست آمده است، نمود دیگری از قدرت منطقه‌ای ایران و محور مقاومت در منطقه است.

قبس زعفرانی

بخش سیاست تبیان