تبیان، دستیار زندگی
!! مقدمه ای بر هوش اجتماعی کودکان (1) در لحظات حساس و پرمخاطره زندگی كودك، زمانی كه می خواهد وارد بازی همسالانش شود ولی او را نمی پذیرند بسیار دردناك تر از بقیه مواقع است. به همین خاطر است كه توجه كردن، معنا كردن و پا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تو بازی نیستی !!

مقدمه ای بر هوش اجتماعی کودکان (1)


در لحظات حساس و پرمخاطره زندگی كودك، زمانی كه می خواهد وارد بازی همسالانش شود ولی او را نمی پذیرند بسیار دردناك تر از بقیه مواقع است. به همین خاطر است كه توجه كردن، معنا كردن و پاسخ گفتن به پیام های عاطفی و علایم بین فردی بسیار حیاتی است. این صحنه كه بچه ای حسرت بار در كنار زمین بازی ایستاده و دلش می خواهد وارد جمع شود ولی او را بازی نمی دهند در عین حال كه آزاردهنده است ولی در همه جای دنیا وجود دارد. حتی محبوب ترین بچه ها نیز گاهی اوقات به بازی گرفته نمی شوند. در چنین مواقعی بچه ها به طرز شدیدی از لحاظ عاطفی مورد قضاوت قرار می گیرند.

به گفت وگوی این چهار كودك كه در یك مهدكودك انجام گرفته توجه كنید. هدیه می خواهد به شهلا، مهتاب و علی بپیوندد. این سه نفر مشغول بازی با حیوانات پلاستیكی و قطعات ساختمان سازی هستند. او برای لحظاتی به آنها نگاه می كند بعد نزدیك می شود و كنار شهلا می نشیند و شروع به بازی با حیوانات می كند. شهلا به طرف او برمی گردد و می گوید: «تو نمی تونی بازی كنی!»

هدیه پاسخ می دهد: «چرا، می تونم. من هم می خواهم چند تا حیوان داشته باشم.»

شهلا با اوقات تلخی می گوید: «نه، نمی تونی. ما تو را امروز دوست نداریم.»

وقتی علی به حمایت از هدیه برمی خیزد مهتاب شروع به اعتراض می كند: «ما امروز او را دوست نداریم.»

همه بچه ها به خاطر همین خطر كه مبادا به طور صریح به آنها گفته شود «ما از تو متنفریم» در هنگام نزدیك شدن به یك گروه، محتاطانه عمل می كنند. این نگرانی، البته تفاوت چندانی با احساس دلشوره آن نوجوان ندارد كه در مهمانی در جمع عده ای غریب قرار گرفته و از نزدیك شدن به گروهی كه شاد و خندان اند و دوستان صمیمی به نظر می رسند هراس دارد. چون این لحظه -یعنی زمانی كه بچه در آستانه پیوستن به یك جمع است- برای بچه ها بسیار مهم و حیاتی است. میزان مهارت های اجتماعی آنها را در همین مرحله به خوبی می توان ارزیابی كرد.

تازه واردها معمولا برای مدتی به نظاره می پردازند. سپس در نخستین گام به طور موقت به جمع می پیوندند و به تدریج اعتماد به نفس بیشتری به دست می آورند. مهمترین عامل در پذیرش یا عدم پذیرش بچه این است كه وی بتواند خودش را در موقعیت موجود گروه جای دهد و بفهمد بازی از چه قرار است و چه چیز خارج از آن محسوب می شود.

دو اشتباه مهم كه تقریباً همیشه باعث طرد شدن شما از گروه می شود این است كه سعی كنید خیلی زود رهبری گروه را در دست بگیرید و ثانیاً از هماهنگی با موقعیت موجود گروه دست بردارید و این دقیقاً همان كارهایی است كه بچه های نامحبوب میل دارند انجام دهند.

آنها به زور خودشان را داخل جمع می كنند. خیلی زود با قلدری سعی می كنند بازی را عوض كنند، یا عقیده خودشان را مطرح كنند و یا به سادگی با دیگران مخالفت می كنند- تلاش آشكار برای جلب توجه- و شگفت آن كه همین اعمال موجب طرد شدن یا مورد بی اعتنایی قرار گرفتن آنها می شود. برعكس، بچه های محبوب و پرطرفدار، قبل از وارد شدن به گروه، مدتی را به تماشای آنها می گذرانند تا در جریان امور قرار گیرند و سپس كارهایی را كه مورد قبول آنهاست انجام می دهند.

اینگونه بچه ها قبل از آنكه ابتكار عمل را در دست بگیرند و به اعضای گروه فرمان دهند منتظر می شوند تا اعتبار لازم را به دست آورند.


محول كردن مسئولیت به كودكان

ظاهراً بیشتر كودكان تمایل خاصی به در دست گرفتن قدرت هدایت والدین دارند. این درحالی است كه آنان هنوز قادر به درك نیازها و احساسات خود نیستند. حتی هنوز نمی دانند چگونه در اوقات فراغت، خود را مشغول كنند. در این زمینه، باید فرزندان ما قدرت تصمیم گیری داشته باشند و مسئولیت این تصمیم را خود به عهده گیرند. برای این كار باید زمینه مناسب را از دوران نوزادی برای آنان فراهم كرد.

تصور كنید كه پوشك نوزادتان را تازه عوض كرده اید. او كاملا سرحال است و در سلامت كامل به سر می برد. یك ساعت كامل را در كنار او گذرانده و با او بازی كرده اید. اكنون نوبت به كار خانه رسیده است. كودكتان را روی پتوی بازی اش می گذارید و مشغول كار خود می شوید. او حوصله تنها بازی كردن را ندارد و شروع به گریه می كند. شما چه كار می كنید؟ آیا كار خود را رها می كنید، نوزاد خود را در آغوش می گیرید و او را آرام می كنید؟ آیا همیشه وقتی كودكتان گریه می كند، همین كار را می كنید؟ نوزاد شما از این رفتار چه درسی خواهد گرفت؟ او می آموزد كه: «مادر من مسئول احساسات من است. اگر من حوصله ام سر رفته باشد، او مسئول یافتن نوعی سرگرمی برای من است.» به بیان دیگر، كودك هیچ فرصتی ندارد كه برای سرگرم كردن خود كاری كند. او هیچ فرصتی ندارد كه بیاموزد: «من می توانم هر وقت دلم خواست شروع به گریه كنم، ولی می توانم دست از گریه بكشم و سرگرمی جدیدی برای خودم پیدا كنم.» مادر حق انتخاب بین گریه كردن و گریه نكردن را از كودك می گیرد و او كم كم وارد چرخه پایان ناپذیر مبارزه برای جلب توجه می شود.


ادامه دارد.....

منبع:همشهری


لینک:

- ماهیت انزواجویی در کودکان

-پرورش حس دینی کودکان

-كودكان 4 تا 6 ساله را بهتر بشناسیم

- نقش مهدکودک را در تربیت کودکان جدی بگیریم

-روش هایی برای درمان پرخاشگری کودکان

-تأثیر کمرویی بر تحول شناختی، رشد شخصیت و سازش یافتگی اجتماعی

-11 روش ساده و موثر برای تربیت و پرورش كودكی شاد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.