تحول موسیقی ایرانی با انقلاب مشروطه
ناگفته پیداست که شعر و موسیقی مثل دو بال نیرومند و قوی بودند که انقلاب مشروطیت را در اوج گیری و پرواز به سوی استقلال و پیروزی کمک حال می شدند.
انقلاب مشروطه دورهای بسیار پر شتاب و تبدار از تاریخ ایران را تشکیل میدهد. دورهای که با تغییرات بزرگ در قدرت و اندیشه و جابجایی طبقات اجتماعی در ایران همراه بود. این دگرگونیها که بیشتر حاصل آشنایی متفکران ایرانی با اوضاع جهان خارج از ایران (به خصوص غرب) بود تمام جنبههای زندگی در ایران را تحت نفوذ خود گرفت و در مدتی کوتاه آنرا عوض کرد. پارهای از مسائل که تا پیش از این دوره در میان متفکران ایرانی (و حتی فرهنگهای همسایه) مطرح نبود ناگهان به مرکز توجه و تلاش فکری تبدیل شد. به همین دلیل بررسی مسائل فرهنگی در این برهه از تاریخ میتواند بسیار آموزنده باشد.
هنرهای ایرانی به غیر از دورهی حاضر رابطهی مستقیمی با مسائل اجتماعی دورهی خود ندارند، از این میان هنر موسیقی تا آنجا که از آن اطلاعی در دست است بیشتر به این خصلت شناخته میشود. موسیقیدانان ما و آثار شناخته شدهی موسیقی ایرانی کمتر به مسائل روزمره میپردازند و از همین روست که در برهههایی مانند انقلاب مشروطه که همهی اندیشمندان مجبور به موضعگیری در برابر دگرگونی شدند، موسیقی و موسیقیدان ابزار لازم برای این کار را در حوزهی فرهنگی خود نمییافت و به همین دلیل ممکن است به وسیلهی شنوندگان درک نشود و خود و موسیقیاش در حاشیه قرار گیرد.
ناگفته پیداست که شعر و موسیقی مثل دو بال نیرومند و قوی بودند که انقلاب مشروطیت را در اوج گیری و پرواز به سوی استقلال و پیروزی کمک حال می شدند.
مورخان وقتی از موسیقی ایرانی حرف می زنند، تحول آن را با انقلاب مشروطه به یاد می آورند. در واقع، با انقلاب مشروطه بود که بسیاری از فرم ها و حالت های موسیقی ایرانی در شهرهای بزرگ ایران و به ویژه شاهزاده نشین ها و اعیان نشین هایی مثل تهران، تبریز، قزوین و شیراز تغییراتی اساسی یافت.
سازهای غربی و ساختن آثاری بر مبنای موسیقی غربی رواج یافت و ژانرهایی نظیر پولکا، والس و مارش وارد موسیقی ایرانی شد. گروه نوازی قوت گرفت و کنسرت دادن رواج پیدا کرد.
موسیقیدانانی نظیر درویش خان و کلنل علینقی وزیری که خود از آزادی خواهان بودند، با تغییراتی که از آشنایی با موسیقی غرب پذیرفته بودند، سعی کردند نفس تازه ای در پیکر خسته موسیقی ایرانی بدهند.
همپا با این موسیقیدانان چهره دیگری پای به عرصه انقلاب مشروطه گذاشت که شخصیتی قوی و نافذ داشت. او ابوالقاسم عارف قزوینی، آوازخوان، شاعر، آهنگساز، خوشنویس و نویسنده بود، اگر چه وجه موسیقایی او آوازه و شهرت بیشتری پیدا کرده است.
او کنسرت ها و برنامه های زیادی در این دوران برگزار کرد. متاسفانه از آن کنسرت ها و به ویژه از صدای عارف انقلابی نشانی نمانده است و اجراهایی که از تصنیف های ملی و میهنی داریم، بیشتر مربوط به سی تا پنجاه سال بعد از انقلاب مشروطه است.
از دیگر ثمرات انقلاب مشروطه، حضور اندک اندک و محتاطانه زنان در موسیقی ایران است که این قشر تا پیش از آن هیچگونه حق ارائه هنر و ابراز وجودی در موسیقی نداشتند. همپا با انقلاب مشروطه درویش خان و کلنل وزیری برای آموزش علمی و عملی موسیقی به زنان مستعد کوشش فراوان کردند.
در جریان انقلاب مشروطه دو گروه موسیقیدان فعالیت داشتند. اول، موسیقیدان های تجدد خواه که در محضر استادان سنتی درس خوانده بودند، نظیر عارف، درویش خان و وزیری و دوم موسیقیدان هایی که در شعبه نظامی مدرسه دارالفنون درس خوانده بودند و حاملان فرهنگ موسیقی غربی به ایران بودند و با موسیقی ملی کشورشان نیز آشنایی کامل داشتند. نظیر غلامرضا خان، سالار معزز، فرزندش نصر السلطان مین باشیان و نیز سلیمان خان و تقی خان دانشور.
تاثیرات انقلاب مشروطه در کوتاه مدت
آنچه می تواند معیار کار ما برای بررسی این دوره باشد، رخداد های جدیدی است که پس از این واقعه سیاسی ، اجتماعی در این موسیقی اتفاق افتاد. یکی از مهمترین این رخدادها ظهور عارف قزوینی است. با بررسی موسیقی عارف متوجه می شویم که تغییرات حاصل از انقلاب مشروطه بر موسیقی ایران تغییراتی محتوایی بود. عارف از تصنیف که پیش از این نیز در موسیقی ایران رایج بود برای عرضه محتوایی جدید استفاده نمود. بنابراین به واسطه ظهور عارف قزوینی در همان سالهای نخستین انقلاب مشروطه , یکی از جنبه های تاثیرات این انقلاب در کوتاه مدت را , تاثیرات محتوایی می نامیم. آنچه مسلم است در هر دو دوره شاهد تاثیر غرب برموسیقی هستیم. در دوره اول مفاهیم جدیدی که عارف در تصنیف هایش بیان می کرد ، مانند مفهوم وطن و ... مفاهیمی غربی بودند و در دوره دوم سیستمی که وزیری از آن صحبت می کرد سیستمی مبتنی بر تئوری موسیقی غرب بود ولی نتیجه تاثیرغرب بر موسیقی ایران در دو دوره مورد بحث متفاوت بود.
این نکته نیز قابل ذکر است که در فاصله سالهای 1288 تا 1302ش به واسطه تغییرات سیاسی اجتماعی اقتصادی و همچنین وقوع جنگ اول جهانی, ایران شرایطی بحرانی را می گذراند در نتیجه در چنین شرایط نا آرامی تحولات بنیادین موسیقایی نمی تواند رخ دهد. روشی که در این مقاله مورد استفاده قرار می گیرد رسیدن به دلایل تغییرات موسیقایی از بستر تفکرات و اندیشه های جدیدی است که پس از انقلاب مشروطه رواج پیدا کردند. به همین جهت ناگزیریم که در مورد شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره نیز صحبت کنیم. از آنجا که شاخص کار ما عارف است باید بررسی کنیم که عارف تحت تاثیر چه جریان فکری قرار گرفت تا از این طریق به نحوه ی تاثیر پذیری موسیقی ایران پی ببریم. در روند شکل گیری و پیروزی انقلاب مشروطه منطقه قفقاز روسیه وبه ویژه باکو تاثیر گذار بودند, این موضوع دلایلی دارد که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد. در میان جریانات فکری که در ابتدای قرن بیستم در باکو رایج بودند تفکر سوسیال دموکراسی در ایران گسترش زیادی یافت . این اندیشه سیاسی در جریان انقلاب مشروطه بسیار تاثیر گذار بود و غالب نسل اول روشنفکران ایرانی پس از انقلاب مشروطه تحت تاثیر این جریان قرار گرفتند. از آنجا که شواهدی مبنی بر ارتباط عارف با سوسیال دموکراتها وجود دارد سعی می کنیم از طریق بررسی نحوه شکل گیری سوسیال دموکراسی در ایران و آشنایی عارف با آن از سویی و شناخت تاثیرات عارف بر موسیقی ایران به تحولات موسیقی ایران در این دوره پی ببریم.
فراوری : طاهره رشیدی
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
منابع : طرب افزا / جدید آنلاین / گفتگوهای هارمونیک
مطالب مرتبط:
مخالفان مشروع مشروطه!
شاهی که دشمن مشروطه بود
چرا مشروطه پاگرفت؟