تبیان، دستیار زندگی
حكومت ساسانیان كه پس از «اشكانیان» روی كار آمد، از سال 226 میلادی تا 639 میلادی به مدت چهار قرن تداوم یافت. بدون شك وضعیت جامعه ایران اواخر دوره ساسانی بسیار آشفته و نگران كننده بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اوضاع سیاسی در دوره ساسانی


 حكومت ساسانیان كه پس از «اشكانیان» روی كار آمد، از سال 226 میلادی تا 639 میلادی به مدت چهار قرن تداوم یافت. بدون شك وضعیت جامعه ایران اواخر دوره ساسانی بسیار آشفته و نگران كننده بود.
ساسانیان

حكومت ساسانیان كه پس از «اشكانیان» روی كار آمد، از سال 226 میلادی تا 639 میلادی به مدت چهار قرن تداوم یافت. بدون شك وضعیت جامعه ایران اواخر دوره ساسانی بسیار آشفته و نگران كننده بود. برخی از پژوهشگران معتقدند آغاز انحطاط و سقوط ساسانیان از دوره انوشیروان به بعد آغاز می¬شود. دكتر مفتخری در این رابطه می¬نویسد: «اگر عصر انوشیروان را نقطه اوج قدرت ساسانیان به شمار آوریم باید گفت: شمارش معكوس سقوط آنان نیز از همین نقطه آغاز شد... اصلاحاتی كه در این دوره انجام شد، در جهت منافع طبقات فرو دست جامعه نبود و حتی بیش از گذشته بحران را در تمام جوانب به خصوص در مسائل سیاسی و اجتماعی عمیق نمود و زمینه¬های شكست ساسانیان و پیروی اعراب مسلمان را فراهم كرد.» شكی نیست كه عوامل متعددی دست به دست هم داده بود و موجبات ضعف این امپراتوری بزرگ را فراهم ساخته بود. اوضاع اجتماعی نگران كننده بود. وضعیت سیاسی به علل مختلفی من جمله درگیری¬های داخلی برای كسب قدرت، متشنج بود. برخوردهای نظامی با رومیان بر ضعف حكومت می¬افزود، علاوه بر این¬ها اوضاع دینی و تعصبات مذهبی نیز بر مشكلات این دوره افزوده بود.
 وضعیت سیاسی اواخر دوره ساسانی روز به روز آشفته¬تر می¬شد. هر چند در دوره خسرو پرویز (590- 628 م.) هنوز مركزیت سیاسی حكومت ساسانی حفظ شده بود؛ اما در همین دوره ضعف حكومت ساسانیان آشكار گشت. «خسرو پرویز با نابود كردن خاندان بنی¬لخم در راستای تمركز هر چه بیشتر قدرت، علاوه بر در هم شكستن سد حائل میان ایرانیان و اعراب، موجبات عبور آنان را از مرزها فراهم آورد و سرانجام این امر به شكست ساسانیان از اعراب در جنگ ذی¬قار انجامید و ضعف ساسانیان برای اقوام عرب آشكار شد تا آنجا كه «نولدكه» این جنگ را پیش درآمدِ پیروزی¬های بعدی اعراب مسلمان تلقی می¬كند.» مرگ خسرو پرویز موجب غلیان هوی و هوس و طغیان حرص و آز شد، و قدرت دودمان پادشاهی به علت سلطنت بی¬دوام و مستعجل جانشینان خسرو ضعیف و بی¬مایه گشت.» در فاصله 4 سال، ایران تقریبا 10 شاهنشاه دید. محققان دوره قباد دوم تا اردشیر سوم 628 تا 630 را دوره برادر كشی و نقصان مشروعیت پادشاهی نامیده¬اند. قباد دوم برای تثبیت حكومتش یكی از اصلی¬ترین دلائل سقوط ساسانیان را رقم زد. یكی از ویران¬گرترین اعمال او در هفت یا هشت ماه حكومتش، برادر كشی او به سال 628م بود. او برای حفظ موقعیت خودش همه شانزده یا هفده برادر خود را كشت.»  
جنگ¬های ایران و روم نیز بر موجبات ضعف ساسانیان در این دوره افزوده بود. آرتور كریستن سن می¬نویسد: «تعدیات و جنگ¬های خسرو پرویز ایران را فقیر كرد و شكست¬های سنوات اخیر جنگ ایران و روم ضربتی هولناك بر این كشور وارد آورد.» «جنگ¬های بیهوده خسرو پرویز جز آن كه خزانه مملكت را تهی كند نتیجه¬ای نداد.»

با وجودی که دستگاه دینی و دولت ساسانی در ضروریات آشکار با یکدیگر متحد بودند، با اینهمه گه‌گاه کشاکشی میان آنها ظاهر می‌گشت که مایه اصلی آن قدرت و منافع آن بوده است
تقریبا تمامی پژوهش¬گران بر این عقیده¬اند كه جنگ¬های ایران و روم از علل عمده ضعف هر دو دولت در این زمان بوده است.
در نظام شاهنشاهی ساسانی نیز مانند دیگر نظام های سلطنتی، شاه در رأس امور بود. پادشاه قدرت خود را به خدایان منسوب می دانست و خویشتن را نایب آن ها می شمرد و منزلتشان را در فرمان هایی که به نام آن ها صادر می کرد نشان می داد. هر وقت که زمان ایجاب می کرد، خود را «شاه شاهان، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها [ایران و انیران]، سلطان جهان، زاده خدایان» می نامید.وقتی وارث مستقیم وجود نداشت، نجبا و موبدان کسی را به سلطنت برمی گزیدند، اما انتخابشان محدود بود به اعضای خاندان سلطنت.
هرچه دولت ساسانی نیرومندتر شد، دربار شاهنشاه نیز به همان اندازه شکوه یافت. به هنگام شاهنشاهی اردشیر یکم در فهرست درباریان تنها نام سی تن از بزرگان آمده است، ولی به هنگام شاهنشاهی شاپور یکم این شماره به هفتاد رسید. در این فهرست از پایه های تازه ای چون خزانه دار شاهی، اسب دار (آخوربد) نخجیربد، شراب کش، شمشیردار، سراختر شماران و پیش گویان، زندانبان، دژخیم، دردار، یا دروازه بان و دیگران یاد شده است. در فهرست بزرگان و درباریان شاپور یکم، از دبیربد و بازاربد و دیگران نیز یاد شده است. ریاست حرم شاهی بر عهده همسر بزرگ شاهنشاه بود که «بانوی بانوان» نامیده می شد. حرم شاهی زیر نظر خواجه سرایان بود. به هنگام شاهنشاهی شاپور یکم در حرم شاهی، پایه ویژه ای وجود داشت و آن پایه «رایزن بانوی بانوان» بود.

نظام اداری در عصر ساسانیان


رئیس تشکیلات مرکزی وزیر بزرگ بود، که در آغاز «هزاربد» لقب داشت. در عهد هخامنشیان هزار پتی به مقام نخستین شخص مملکت رسید و پادشاه به دست او امور مملکت را تمشیت می داد. این نام در زمان سلطنت اشکانیان باقی ماند و به عهد ساسانیان رسید. ارامنه در نامه ای که به مهر نرسه صدر اعظم یزدگرد دوم نوشته اند او را «هزار پت ایران وانیران» گفته اند و همین وزیر وقتی که به ارمنیان نامه نوشته خود را «وزرگ فرمذار ایران وانیران» معرفی کرده بود. این کلمه عنوان رسمی وزیر بزرگ بوده و به گفته برخی مورخین وزیر بزرگ را تا پایان عهد ساسانیان وزرگ فرمذار می خوانده اند.
فرمذار گروهی از دبیران و نیز گروهی از حسابداران در اختیار داشت. دفتر نخست وزیر یا وزیر بزرگ بعدها شکل وسیع تر و پیچیده تری به خود گرفت. وقتی پادشاه فرمانی صادر می نمود، دبیر سلطنتی امر مزبور را در حضورش انشاء می کرد، و بعد برای بازرسی، مستخدم دیگری آن را در دفتر روزانه خود ثبت می نمود. این دفتر روزانه را هر ماه مرتب می کردند، و پس از این مدت آن را به مهر شاه ممهور کرده به گنجور می سپردند. اصل فرمان را به مهردار شاه می دادند، و آن را مهر کرده نزد کسی می فرستاد که مأمور اجراء آن بود. این شخص فرمان را به طرز مطلوب و معمول منشیان ایران در می آورد، و اصل آن را نزد دبیر می فرستاد، و دبیر آن را به شاه تقدیم می کرد و سپس با دفتر روزانه خود مطابقه می نمود، آن گاه اگر مضمون هر دو یکی بود، آن را در حضور شاه یا محترم ترین ندیمان شاه مهر می کرد و برای اجرا می فرستاد. فرمان های سلطنتی و معاهدات و سایر اسناد دولتی را با مهری، که عبارت از حلقه منقش به صورت گراز (وراز) بود، مهر می کردند. اگر مربوط به تعهداتی به دولت دیگر بود- اعم از مستقل یا غیر مستقل- کیسه کوچکی پر از نمک به آن می بستند و به نگین سلطنتی مهر می کردند، و این علامت غیر قابل نقض بودن پیمان محسوب می شد .

وضعیت سیاسی اواخر دوره ساسانی روز به روز آشفته تر می شد. هر چند در دوره خسرو پرویز (590- 628 م.) هنوز مركزیت سیاسی حكومت ساسانی حفظ شده بود؛ اما در همین دوره ضعف حكومت ساسانیان آشكار گشت

وابستگی حکومت ساسانی به دستگاه دینی

همینکه دستگاه دینی زرتشتی در دوره ساسانیان سازمان‌دهی شد، قدرت سیاسی نشان داد و وزنه سنگین خود را در امور امپراتوری را محسوس ساخت. اعدام مانی به تحریک کرتیر در دوران بهرام دوم، نشانگر وابستگی حکومت به دستگاه دینی است. تعقیب و آزار منظم زندیکان، یعنی تجدیدنظر طلب‌ها (از جمله مانویان) و به ستوه آوردن مکرر یهودیان، بوداییان و مسیحیان گواه مساعی مستمر دستگاه دینی برای ادامه تسلط خود بر مردم است. با وجودی که دستگاه دینی و دولت ساسانی در ضروریات آشکار با یکدیگر متحد بودند، با اینهمه گه‌گاه کشاکشی میان آنها ظاهر می‌گشت که مایه اصلی آن قدرت و منافع آن بوده است. در منابع فارسی میانه و در گزارش‌های عربی-فارسی، موبدان پیوسته در دربار حضور دارند و همواره مسموع القول هستند. اما چنین نفوذ و هماهنگی مستمری را باید اغراق‌آمیز دانست. باید به خاطر داشته باشیم که موبدان بر کلام مکتوب، شدیداً اعمال نفوذ می‌کردند و دخالت ساسانیان در خودای‌نامگ قطعاً سوگیری دینی و روحانی داشته است. مثلاً پادشاهانی که از روحانیت حمایت می‌کردند، با الحادها و ارتدادها مبارزه می‌نمودند، یا آتشکده‌ها می‌ساختند یا آنها را توسعه می‌دادند (مانند شاپور دوم، بهرام پنجم، و خسرو یکم) مورد ستایش فراوان قرار می‌گرفتند. اما پادشاهانی که در برابر قدرت فزاینده دینی به سود دربار یا مردم می‌ایستادند از آنها به بدی یاد می‌شده است. مثل نرسه (۲۹۳–۳۰۲ میلادی) که ظاهراً به کمک کرتیر که می‌کوشید تاج و تخت را تصاحب کند، چندین بار برای براندازی او توطئه کرد. وی تعقیب و آزار مانویان و مسیحیان را متوقف ساخته بود.

فراوری : طاهره رشیدی

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منابع : ویکی پدیا / پژوهشکده باقرالعلوم / لبیک

مطالب مرتبط:

دادگستری در دوره ساسانیان 
افول ساسانیان با جنگ 24 ساله!
دولتمداری ساسانیان