تبیان، دستیار زندگی
پدیده «سخنان حکیمانه»، «حرف های به یاد ماندنی»، «جملات دلنشین» و ... از فیس بوک شروع و بعد راهی وایبر، تلگرام و دیگر شبکه های اجتماعی موبایلی شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شایعه ‌های مجازی

گفتگو با دکتر محسنیان راد



پدیده «سخنان حکیمانه»، «حرف ‌های به‌ یاد ماندنی»، «جملات دلنشین» و ... از فیس‌بوک شروع و بعد راهی وایبر، تلگرام و دیگر شبکه ‌های اجتماعی موبایلی شد.

دکتر محسنیان راد

جدا از موضوع اهمیت و وجاهت چهره‌ ها و انتشار سخنانشان در فضای مجازی و اینکه تا چقدر چنین جملاتی واقعی هستند و چقدر ساخته‌ و پرداخته خیالِ مدیران این شبکه‌ های مجازی، میزان و نحوه تأثیرگذاری آن روی مخاطبان شبکه‌ های مجازی از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که می‌تواند زمینه ‌ساز بروز آسیب‌ های اجتماعی و روانی مختلفی شود. دکتر مهدی محسنیان‌راد، استاد دانشگاه در حوزه ارتباطات، در این گفت‌وگو، با معرفی مخاطبان واقعی این شبکه‌ های مجازی، می‌گوید که تعداد این افراد به اندازه‌ای کم است که نگران تأثیرپذیری این جمله ‌ها روی روح و روان و آینده ‌شان نباشیم، اما واقعیت این است که باید مانع از گسترش جملات غلط یا فانتزی در بستر شبکه ‌های مجازی شد.
 همواره وقتی بحث تأثیرگذاری شبکه ‌های مجازی در ساختار جامعه مطرح می‌شود، این سوال به ذهن می‌رسد که اصولا این شبکه ‌ها تا چه میزان روی جامعه معاصر ما تأثیرگذارند؟ آیا تعداد این کاربران به حدی هست که اصولا بشود از «تأثیر» سخن گفت؟
تحقیقات من نشان می‌دهد که درصد قابل ‌توجهی از جامعه معاصر ایران اصلا نمی دانند فیس ‌بوک چیست و کارایی ‌اش در چه زمینه است. گروه بعدی، گروهی هستند که از شبکه‌ های اجتماعی استفاده می‌کنند، اما از آن تأثیرپذیری ندارند. تنها درصد کمی از جامعه ما هستند که کاربر این شبکه ‌ها به حساب می‌آیند. به‌ همین ‌خاطر است که فکر می‌کنم ما در طرح سوال‌ ها و پرسش ‌هایمان در خصوص فیس ‌بوک و دیگر شبکه ‌های اجتماعی باید بین «مخاطب» و «کاربر» تفاوت قائل شویم. مخاطب در دنیای رسانه کسی است که با پیام رسانه در ارتباط قرار می‌گیرد و ممکن است تحت ‌تأثیرش واقع شود اما کاربر، ممکن است بی ‌اعتنا از کنار چنین پیامی بگذرد.
 اما همان تعداد اندک گروه آخر هم به‌نوعی می‌توانند با تولید چنین جملاتی در شبکه‌ های اجتماعی، زمینه تسری این نیاز را به دیگر مخاطبان فراهم کنند، خصوصا که در فضا های مجازی، تمایل برای بروز رفتارهای جلب‌توجه‌کننده بالاست.
در میان گروه آخر- که اتفاقا تنها ویژگی ‌ای که دارند این است که در اکثریت نیستند- تمایلاتی برای بروز رفتارهای «ایرونی»، «هویت‌گرا»، «انتلکتوال» و… وجود دارد که برای بیان آن از جملات قصار، سخنان حکیمانه دیگران و حتی ضرب‌المثل ‌ها در شبکه ‌های اجتماعی استفاده می‌کنند، اما سهمشان در تولید محتوای این شبکه ‌ها به حدی نیست که بتوان از تأثیرگذاری‌ شان روی مردم سخن گفت. در زمانی که دانشجوی لیسانس ارتباطات بودم، می‌خواندیم که رسانه‌ ها دارای اثرات کوتاه‌ مدت و دراز مدت هستند؛ اثرات کوتاه‌ مدت، به‌ سرعت تأثیر می‌گذارند و تأثیرشان را می‌شود در جامعه مشاهده کرد، اما اثرات درازمدت از آنجایی که ممکن است با دیگر مسائل ترکیب شوند، تأثیرگذاری‌ شان به دقت قابل اندازه‌گیری نیست و پنهان است.
 در تاریخ چاپ کتاب در ایران، کتاب‌ های فراوانی با مضمون «جملات قصار»، «چنین کنند بزرگان» و «پندهای عالمانه» به چاپ رسیده. فکر نمی‌کنید میزان تقاضایی که برای چنین جملاتی در فیس ‌بوک وجود دارد و لایک بالای این صفحات نشانه‌ای از همین نیاز باشد؟
مسئله این است که چنین نیازی تا کنون از طرف رسانه ‌های بومی جدی گرفته نشده و بنابراین برخی به ‌سوی شبکه ‌های مجازی می‌روند تا پاسخ خود را در آنجا پیدا کنند، اما هیچ عدد و رقمی برای برآورد این دسته وجود ندارد. طبیعتا وقتی نیاز باشد و رسانه ‌های بومی آن را تأمین نکنند، گروهی به سمت استفاده از شبکه ‌های مجازی مثل فیس‌بوک و… می‌روند تا پاسخ خود را آنجا بیابند و طبیعی است که فیس ‌بوک هم برای این گروه، جملات مختلفی را انتخاب و منتشر کرده باشد.
هم ‌زمان با گسترش تعداد مشترکانی که روی تلفن‌ های همراه خود، نرم ‌افزارهایی چون تلگرام، وایبر و… را نصب کردند، چرخش تازه‌ای در محتوای شبکه ‌های مجازی اتفاق افتاده و بسیاری از گروه ‌های فیس‌بوکی به گروه‌ های وایبری و تلگرامی تغییر مکان داده‌اند و جمله‌ های قصار هم از طریق همین گروه ‌ها، به تعداد گسترده‌تری از مخاطبان دسترسی پیدا کرد. حال سوال این است که آیا می‌توان گفت با گسترده‌ شدن تعداد بینندگان این جمله‌ها در شبکه ‌های موبایلی، تأثیرگذاری این ژانر نیز بیشتر شده و باید نگران راست و دروغ جملاتی بود که به اسم سخنان قصار به گوش مخاطب می‌رسند؟
مسئله اصلی در این‌ بین، مخاطب‌ شناسی درست شبکه‌ های اجتماعی است به شکلی که حتی در گونه‌ های دیگر برقراری ارتباط نیز، این مسئله در اولویت قرار دارد. امروز به‌ کاربردن کلمه مخاطب برای هر فردی که موبایل یا لپ‌تاپ دارد، اشتباه است. مخاطب یک پیام خاص، فردی است که ویژگی ‌های خاصی دارد و نمی‌توان تمام کسانی را که با فضا های مجازی به شکل‌ های مختلف در ارتباط هستند، کاربر و به همین معنا، تأثیرپذیر دانست. ممکن است جمله‌ ای به‌عنوان جمله قصار در شبکه ‌های اجتماعی تولید شود و بعد به تلگرام یا وایبر هم برسد، اما چقدر از کسانی که در تلگرام و وایبر هستند، این جمله را خواهند خواند و تحت‌ تأثیرش قرار خواهند گرفت؟ واقعیت این است که من به ‌شخصه هرگز حاضر نیستم وقتم را بگذارم و جملاتی را بخوانم که در این گروه ‌ها دست ‌به‌ دست می‌چرخد و فکر می‌کنم بخش عمده‌ای از مخاطبان وایبر و تلگرام هم با من هم ‌عقیده باشند اگرچه که به شکل دیگری خود را نشان می‌دهند.

١۴ سال پیش، من پدیده «بازار پیام» را پیش‌بینی کرده بودم، درست همان زمانی که از اینترنت به‌عنوان یک رسانه جدید حرف زده می‌شد. توسعه تلفن‌های هوشمند، شاید عامل اصلی تفکیکی بود که کم‌کم در حوزه ادبیات رسانه‌ ها رسوخ کرد و بین مقوله ‌هایی چون وبلاگ، سایت و ایمیل مرزبندی ایجاد شد

 سوال مهم دیگری که همواره در زمان لایک ‌کردن این جملات مطرح می‌شود این است که آیا واقعا، این سخن را همان شخص گفته یا دانش کم منتشرکنندگان آن، باعث شده ما سخنی درست را از گوینده‌ای نادرست بشنویم؟
من به چنین مسئله‌ای به‌ عنوان یک نگرانی، نگاه نمی‌کنم. اگر به تاریخ نگاه کنیم می‌بینیم که یک قرن پیش، اقلیتی از فرهیختگان ایرانی بودند که متون چاپی را می‌خواندند و به مباحث روز به شکل عمیقی نگاه می‌کردند. با فاصله‌ ای قابل‌ توجه در پشت ‌سر این افراد، گروه‌ هایی بودند که برای بیان مسائل خود به ضرب‌المثل‌ های رایج در زبان فارسی رو می‌آوردند بدون توجه به گوینده و شاعر این ضرب‌المثل‌ها. سهم بالایی از باید و نبایدهایی که از رودکی تا نیما در شعر مطرح شده، در ارتباطات اجتماعی به ضرب‌المثل تبدیل شده و عملا نویسنده یا شاعر آن در پشت اثر پنهان شده است. امروزه هم فیس‌بوک و وایبر یا تلگرام این امکان را به شما می‌دهد که از دل تکنولوژی، حرف‌های حکیمانه را درست مثل ضرب‌المثل ‌های همان روزگار بشنوید، بدون توجه به اینکه گوینده آن چه‌کسی است.
 اما شرایطی که برخی از این صفحه ‌های اینترنتی ایجاد کرده‌اند به ‌گونه‌ای است که بازماندگان برخی از چهره‌ های ادبی ایران حتی به این سخنان اعتراض کرده‌اند و می‌گویند که فلان جمله را به‌ عنوان ‌مثال هدایت نگفته، یا فروغ اصلا به چنین موضوعی اشاره نداشته است.
در کتاب «ریشه‌ های فرهنگی ارتباط در ایران» به این موضوع پرداخته‌ام که چطور بخشی از ضرب‌المثل ‌های حاضر در جامعه در قالب بایدونبایدهای ارتباطی می‌گنجند، سهمی از این ضرب‌المثل‌ها از یک مصرع شعر بیرون آمده‌ اند و بخشی دیگر از متون ادبی ما بدون اینکه امروز بدانیم واقعا چه‌کسی آن را گفته یا سروده است. فکر می‌کنم در روزگار امروز باید به نتایج تحقیقی که در این کتاب صورت گرفته بیشتر توجه کرد چراکه امروز اگرچه ضرب‌المثل‌ ها به‌نوعی از دور ارتباطی روزمره خارج شده‌اند، اما فیس‌بوک به شما و دیگر کاربرانش این اجازه را می‌دهد که شکل دیگری از آن ضرب‌المثل‌ ها را مثلا در قالب همین جملات حکیمانه بخوانید، باز هم بدون آنکه بدانید یا مهم باشد که چه‌کسی این جملات را گفته. همان ‌طور که در آن کتاب به این موضوع پرداخته ‌ام و در جامعه ارتباطی هم به عنوان یک اصل پذیرفته شده، امروز دیگر «WHO»، مهم نیست، چیزی که مهم است، «What» است؛ یعنی چه گفتن، نه کسی که حرف را گفته است.
اتفاقا به نظر می‌رسد کارکرد اصلی شبکه‌های اجتماعی هم همین باشد؛ یعنی قراردادن «گفته‌ها» به‌جای «گوینده».
١۴ سال پیش، من پدیده «بازار پیام» را پیش‌بینی کرده بودم، درست همان زمانی که از اینترنت به‌عنوان یک رسانه جدید حرف زده می‌شد. توسعه تلفن ‌های هوشمند، شاید عامل اصلی تفکیکی بود که کم‌کم در حوزه ادبیات رسانه‌ ها رسوخ کرد و بین مقوله ‌هایی چون وبلاگ، سایت و ایمیل مرزبندی ایجاد شد. برای درک این مرزبندی لازم است یک مثال بزنم. سال ‌ها پیش برخی بریده جراید درست می‌کردند و با کنار هم قراردادن بریده چند روزنامه بدون توجه به اینکه هر تکه کاغذ مربوط به چه رسانه ‌ای است این کار انجام می‌شد؛ اگر امروز هم چیزی در میان کاربران شبکه ‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته می‌شود درست مثل همان بریده جراید، هدفش به‌ اشتراک‌ گذاشتن است نه توجه به منبع و منشأ آنها. به نظرم این موضوع را می‌توانید حتی در خصلت شبکه ‌های اجتماعی دوره قاجار هم ببینید؛ در آن دوره خانم ‌ها دورهم جمع می‌شدند و سبزی پاک می‌کردند و در طول این نشست، اخبار محله را به اطلاع همدیگر می‌رساندند. امروز هم کار شبکه‌ های اجتماعی به ‌نوعی شبیه به همین است. این کار پیام‌گذاری است و خصلت میدیایی ندارد.
رسیدن به این نوع نگاه، به نظر زمان زیادی می‌برد، اینکه قبول کنیم فیس‌بوک شبیه به دورهمی‌ های قاجار است و بدون آنکه تأثیر مستقیمی روی مخاطبانش داشته باشد، تنها جایی برای به ‌اشتراک‌ گذاشتن پیام ‌هاست.
اجازه دهید برایتان خاطره‌ای بگویم، وقتی که من دانشجوی لیسانس روزنامه‌ نگاری رادیو و تلویزیون بودم، با دو هزار و ٨٠٠ مارک آلمان یک دوربین آلمانی خریدم و به‌ سختی و مرارت زیاد با آن فیلم ‌های کوتاه می‌ساختم به‌ طوری‌که شاید مجبور می‌شدم برای یک فیلم ١٠ دقیقه‌ای، یک ماه زمان صرف فیلم‌ برداری، تدوین و تیتراژ آن کنم. آن‌موقع اگر به من می‌گفتند چندسال بعد وسیله‌ای به اسم موبایل برای فیلم ‌برداری می‌آید که می‌شود در عرض چنددقیقه کار فیلم ‌برداری را انجام داد و به‌سادگی آن را در کامپیوتر تدوین و آماده پخش کرد، هرگز باور نمی‌کردم. در عالم رسانه باید برای خیلی چیزها آماده بود و حضورشان را پیش‌بینی کرد.


بخش ارتباطات تبیان


منبع: شرق

مطلب مرتبط:
مقصر بی اخلاقی ها تکنولوژی نیست